تحقیق بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سلامت عمومی در بین دختران مقطع سوم دبیرستان


دنلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

تحقیق بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سلامت عمومی در بین دختران مقطع سوم دبیرستان مربوطه  به صورت فایل ورد  word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۸۸  صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود تحقیق بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سلامت عمومی در بین دختران مقطع سوم دبیرستان نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک مقاله مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد

 فهرست

فصل اول :               ۱
مقدمه       ۲
بیان مسأله               ۴
اهمیت و ضرورت تحقیق            ۵
اهداف تحقیق                ۷
فرضیه های تحقیق             ۷
متغیرهای تحقیق             ۷
تعاریف عملیاتی و نظریه واژه ها در مفاهیم    ۸
فصل دوم :               ۹
هیجان       ۱۰
تعریف هیجان                ۱۰
مناطق مهم مغز در رشد هیجان          ۱۳
هوش هیجانی                ۱۳
مدل توانایی هوش هیجانی         ۱۶
هوش هیجانی و شخصیت          ۲۵
عواطف در متون نظریات شخصیت        ۲۷
هیجان و آسیب شناسی            ۳۰
رابطه هیجان ، شناخت و رفتار         ۳۳
هوش هیجانی و سلامت روانی          ۳۵
دیدگاههای مایر و سالوی در آموزش هوش هیجانی             ۴۱
اکتساب هوش هیجانی             ۴۲
انواع هیجانات اساسی            ۴۵
تحقیقات انجام شده در خارج           ۴۶
فصل سوم :                ۵۱
جامعه مورد مطالعه               ۵۲
حجم نمونه                ۵۲
روش نمونه گیری             ۵۲
ابزار اندازه گیری در تحقیق          ۵۳
روش تحقیق               ۵۴
روش آماری مربوط به فرضیه ها          ۵۵
فصل چهارم :               ۵۶
نمرات خام آزمودنیها از آزمون هوش هیجانی و سلامت عمومی در رابطه با فرضیه دانان         ۵۷
تجزیه و تحلیل داده ها                ۶۵
فصل پنجم :      ۷۴
بحث و نتیجه گیری                ۷۵
پیشنهادات       ۷۸
محدودیت ها       ۷۸
منابع و مآخذ      ۷۹

منابع و مآخذ

هومن ـ علیرضا ـ ۱۳۸۱ هیجان و هیجان خواهی ـ انتشارات بهمن سال ۱۳۸۳ ـ تهران

شفیع آبادی ـ عبدالله ۱۳۸۰ انگیزش و هیجان ـ انتشارات نور سال ۱۳۸۵ ـ تهران

دلاور ـ علی . ۱۳۷۹ ـ روش تحقیق در علوم تربیتی ـ انتشارات آگاه ۱۳۸۰ تهران

ناصری ـ علی ۱۳۸۰ هیجان طلبی ـ انتشارات بیان ۱۳۷۹ ـ تهران

مناطق مهم مغز در رشد هیجان

سیستم لیمبیک ۱

مک لین ۲در تحقیقاتی که در مورد نوروبیولوژی هیجان انجام دادند به این نتیجه رسیدند که سیستم لیمبویک به عنوان پایگاه مرکزی هیجان در مغز می باشد . ساخته های سیستم لیمبیک در جنبه های متعدد هیجانها نقش دارند که شامل ، تشخیص حالت های هیجانی در چهره ، تمایل به عمل ، و ذخیره سازی خاطرات هیجانی می گردد .

هوش هیجانی

تاریخچه ی این مفهوم

واژه هوش هیجانی (EL) و بهره ی هیجانی (EQ) ، بعنوان پرکاربردترین لغات و مفاهیم جدید در سال ۱۹۹۵ از سوی جامعه دیالکت۳ آمریکا انتخاب گردیدند . از آن پس تاکنون نیز تحقیقات درباره هوش هیجانی روبه افزایش می باشد .

در سال ۱۹۸۰ رون باران۴  ، برای اولین بار مخفف بهره هیجانی یا EQ را برای این دسته از توانایی ها به کار برد و اولین آزمون در این مورد را ساخت . پیتر سالوی۵ و جان مایر۶ مفهوم اساسی تئوری خور را برای اولین بار تحت عنوان هوش هیجانی به چاپ رساندند و در سال ۱۹۹۵ این مفهوم در پر فروش ترین کتاب سال ۱۹۹۵ نوشته دانیال گلمن۷ تحت هوش هیجانی ظاهر گردید .

بنابراین اگر از نظر روان شناسان سال های ۱۹۹۰ به عنوان دهه شناخت با مغز معروف است در نیمه دوم این دهه یعنی از ۱۹۹۵ مطبوعات مردمی تمایل داشتند آن را احساس و هیجان با قلب اعلام نمایند . نه به عنوان علاقه به فیزیولوژی قلب و عروق ، بلکه به عنوان نشانه ی علاقه ی روز افزون به هیجان و به خصوص هوش هیجانی .

«از پیوند عقل با عواطف» روشن ی همراه با هیجان به وجود می آید . عقل بدون عواطف نابارور است . عواطف و هیجانها بدون عقل کور می باشند (تومکنیز۱۹۶۲ به نقل از سالوی) .

سالوی و مایر عقیده دارند که در زمینه ی روان شناسی ، در مورد مفهوم هوش هیجانی دو مرجع قبل از تئوری آنها وجود دارد : اول ماورر (۱۹۶۰) نتیجه گیری معروف خود را ارائه داد : «هیجان ها را نباید به هیچ عنوان در مقابل هوش قرار داد . به نظر می رسد آنها خود یکی از مراتب بالای هوش می باشند . چارچوب هوش هیجانی تعریف رسمی آن و پیشنهاد در مورد اندازه گیری  آن برای اولین بار در دو مقاله مایر و سالوی که در سال ۱۹۹۰ چاپ شده ظاهر گشت . »

تنش بین دیدگاههای شناختی متفرق در مورد معنی باهوش بودن و دیدگاههای وسیع تری که نقش مثبتی به هیجانها می دهند ، به قرنها قبل بر می گردد . برای مثال فلاسفه عقلبون یونان قدیم هیجانها را بسیار فردی می دانستند که توسط خود جذب می گردد و نمی تواند راهنمای بینش و عقل باشد . بعدها حرکت رمانیسم در پایان قرن هجدهم و شروع قرن نوزدهم اروپا تأکید برآن نمود که تفکر شهودی که ریشه در هیجانها و همدردی دارد ، می تواند بینشی را ایجاد کند که بوسیله ی منطق تنها بدست نمی آید . شاید توجه جدید و مدرن امروزی به هوش هیجانی ، ریشه در تحقیقات مربوط به توانایی های انسانی داشته باشد . به دنبال نتیجه گیری کرونباخ۱ ۱۹۶۰ که عقیده داشت هوش هیجانی را نمی توان تعریف نمود و اندازه گیری  هم نشده است . در سال ۱۹۸۰ شکاف هانی در تجزیه و تحلیل ماهیت هوش ظاهر گشت . برای مثال استرنبرک۲ (۱۹۸۵) تلاش نمود توجه محققین توانایی های ذهنی را بیشتر به طرف جنبه های خلاق و عملی هوش جلب نماید ، گاردنر۳ (۱۹۹۳) حتی هوش درون فردی را معین نمود که مربوط به دستیابی به زندگی احساس فرد است . ظرفیت نشان دادن احساسات و توانایی تکیه نمودن بر آنها به عنوان وسیله ی درک و راهنمای رفتار .

در این جو مطالعاتی و بافت اجتماعی بود که سالوی و مایر مقالات ۱۹۹۰ خود را به چاپ رساندند که طی آنها هوش هیجانی را به عنوان توانایی در ک احساسات در خود و دیگران معرفی نمودند و همچنین استفاده از این احساسات به عنوان راهنماهای اطلاعاتی برای تفکر و عمل (سالووی و مایر ، ۱۹۹۰) .

این افراد هوش هیجانی را به عنوان نماینده ی توانایی تشخیص ، ارزیابی و بیان هیجان به نحو صحیح و سازگارانه تعریف کردند .

همچنین بیان کردند که هوش هیجانی شامل توانایی درک هیجان و آگاهی از هیجان ها ، توانایی دستیابی و یا ایجاد احساسات تسهیل فعالیت های شناختی و عمل سازگارانه و توانایی تنظیم هیجان ها در شخص و دیگران می باشد . بعبارت دیگر هوش هیجانی عبارت است از پردازش مناسب اطلاعاتی می باشد که بارهیجانی دارند و استفاده از آن برای هدایت فعالیت های شناختی مانند حل ، مسأله و تمرکز انرژی بر روی رفتارهای لازم .

مدل توانایی هوش هیجانی

مایر و سالوی اظهار می دارند ، گرچه بعضی اوقات در کاربرد علمی ، لازمست که هوش هیجانی به عنوان یک سازه ی واحد محسوب گردد ، لیکن در بیشتر کارهای ما هوش هیجانی می تواند به چهار شاخه تقسیم گردد : اولین شاخه ، احساس و بیان هیجانی ، که شامل بازشناسی و وارد نمودن اطلاعات کلامی و غیر کلامی از سیستم هیجانی می باشد . شاخه ی دوم ، تسهیل تفکر بوسیله هیجان ، که شامل به کارگیری هیجان ها به عنوان قسمتی از جریان شناختی مانند خلاقیت و حل ، مسأله می باشد . شاخه ی سوم ، فهم یا ادراک هیجانی ، که شامل پردازش شناختی هیجان می باشد و بصیرت و معلومات بدست آمده در مورد احساسات خود یا احساسات دیگران را در بر می گیرد . شاخه ی چهارم ، اداره یا تنظیم هیجانی ، که در مورد تنظیم هیجان ها در خود و افراد دیگر می باشد .

اولین شاخه هوش هیجانی با ظرفیت و بیان احساسات شروع می گردد . هوش هیجانی بدون قابلیت های که در این شاخه اول وجود دارند غیر ممکن می باشد . اگر هر بار که احساسات ناخوشایند به وجود می آیند مردم به آن توجه ننمایند ، در مورد احساسات ، معلومات بسیار کمی بدست می آورند . احساس هیجانی شامل ثبت ، توجه و معنی سازی پیام های هیجانی می باشد ، به آن صورتی که در حالت صورت ، تُن صدا ، یا محصولات هنری فرهنگی بیان گردیده اند . شخصی که حالت ترس را در صورت دیگری می بیند ، خیلی بیشتر در مورد هیجان و افکار آن شخص می فهمد تاکسیکه این علامت را از دست داد . و به آن توجه ننموده است . شاخه دوم : هوش هیجانی در مورد سهولت در فعالیت های شناختی می باشد . هیجان ها ترکیبی از سازمان های مختلف روانی ، فیزیولوژیکی ، تجربی ، شناختی و انگیزش می باشند . هیجان ها از دو طریق وارد سیستم شناختی می گردند : به عنوان احساسات شناخته شده ، مانند : در مورد کسی که فکر می کند «حالا من کمی غمگین هستم» و به عنوان شناخت های تغییر یافته ، مانند وقتی یک شخص غمگین فکر می کند «من خوب نیستم» . تسهیل هیجانی تفکر ، شاخه دوم : متمرکز بر این موضوع است که چگونه هیجان بر روی سیستم شناختی اثر می گذارد و باین ترتیب چگونه می تواند برای حل ـ مسأله به نحو مؤثر ، استدلال ، تصمیم گیری و کارهای خلاق بکار رود البته شناخت می تواند بوسیله هیجان هائی از قبیل : اضطراب و ترس ، مختل می گردد . از طرف دیگر ، هیجان ها می توانند در سیستم شناختی اولویت ایجاد کنند که به چه چیز مهمی توجه کند و به آن بپردازد و حتی مورد چیزیکه در یک خلق معین بهتر انجام می شود تمرکز نماید .

همچنین هیجانها شناخت ها را تغییر می دهند ، هنگامیکه شخص خوشحال است آنها مثبت ، و وقتی غمگین می باشد منفی می شوند . این تغییرات سیستم شناختی را وادار می نماید که مسائل را از دیدگاههای مختلف ببیند ، مثلاً : تناوب بین شک نمودن و قبول نمودن مزیت این تناوب برای تفکر واضح می باشد . هنگامی که نقطه نظر یک نفر بین شک کردن و قبول نمودن تغییر می سازد ، فرد می تواند نقاط متعدد مثبت و مزایا را در نظر گیرد ، و در نتیجه در مورد یک مسأله عمیق تر و خلاقانه تر بیندیشد . (مایر ، ۱۹۸۶ ، مایروهانسن۱ ، ۱۹۹۵ ، به نقل از سالوی ، ۱۹۹۵) .

شاخه سوم شامل درک هیجان می باشد . هیجان ها یکدسته سمبل های غنی را تشکیل می دهند که بطرز پیچیده ای بهم مرتبط می باشند . اساسی ترین قابلیت در این سطح ، شامل نامگذاری هیجان ها بالغات است ، بطوریکه بتوان بین نمونه های لغات عاطفی تشخیص قائل شد .

کسی که بتواند هیجان ها را درک کند ، معنی آنها را بفهمد و بداند آنها چگونه با یکدیگر ترکیب می شوند و در طی زمان پیشرفته می گردند واقعاً از نعمت ظرفیت درک جنبه های مهم طبیعت انسان و روابط بین شخصی برخوردار می باشد .

در نتیجه برداشت های مختلف و همچنین در اثر فشار اجتماعی برای تنظیم هیجان ها ، بسیاری افراد هوش هیجانی را ابتدا از طریق شاخه چهارم آن ، یعنی تنظیم هیجان ها می شناسند . حتی بعضی اوقات آن را تنظیم هیجانی۱ می نامند . آنها امید دارند از طریق هوش بتوانند از هیجان های مزاحم خود خلاص شوند یا از نفوذ آنها در روابط انسانی جلوگیری نمایند ، و بیشتر امیدوارند آنها را کنترل نمایند . گرچه این موضوع یک نتیجه طبیعی شاخه چهارم می باشد ، لیکن سطح مطلوب کنترل و تنظیم در تعادل آنهاست . کوشش برای ک.چک سازی یا از بین بردن هیجان ها بطور کامل ، ممکنست هوش هیجانی را سرکوب کند . همچنین تنظیم هیجان در اشخاص دیگر ، کمتر امکان دارد شامل سرکوبی هیجان های دیگران باشد ، بلکه بیشتر در جهت به کارگیری آنها است . مانند وقتی که در مورد یک سخنران ، هر گفته می شود مخاطبین خود را تکان می دهند افراد از روش ها و فنون متعدد برای تنظیم خلق خود استفاده می نمایند .

تایر۲ ،نیومن۳ و مک کلین۴ (۱۹۹۴) اعتقاد دارند ورزش جسمی در بین روش هایی که در کنترل فرد می باشند ، تنها روش مؤثر برای تغییر خلق منفی می باشد . روش های دیگر خلُق که اغلب گزارش می گردند ، شامل گوش دادن به موسیقی ، ارتباطات اجتماعی ، و تنظیم شخصی از طریق شناختی می باشند . فعالیت های خوشایند منحرف نمودن خود نیز مؤثرند (مثلاً مشغولیات اوقات فراغت ، خرید کردن ، مطالعه و نوشتن) . در مقابل ، آنچه کمتر مؤثر است و حتی بعضی اوقات اثر مخالف دارد ، روش هایی است شامل تنظیم خلُق بطریق غیر فعال یا منفعلانه است (مثال: تماشای تلویزیون ، نوشیدن قهوه ، غذاخوردن وخواب) .

اولین و کلی ترین معنی هوش هیجانی را می توان در حوزه فرهنگی یا طرز تفکر یک عصر یا دوره جستجو نمود .

موضوع اساسی در خود تنظیمی هیجانی ، عبارت از توانایی فکر کردن و تنطیم هیجان های شخص می باشد ، در این مورد صحبت راجع به هیجان ها و یا حتی نوشتن آنها وسیله مناسبی می باشد .

روصدایی را که در یک زمان وجود دارد . طرز تفکر یک عریادوره می نامند و عبارتست از خصوصیات فرهنگی ، معنوی یا احساسی که یکدوره را مشخص می نماید . در دنیائی که مجموعه ای از فرهنگ هاست ، یک طرز تفکر مربوط به آن دوره وجود ندارد ، بلکه طرز تفکر های یک یک دوره متعدد و درهم تنده اند ، به نظر مایر سالوی هوش هوش هیجانی یکی از این طرز تفکرهای این عصر می باشد . بنابراین اولین معنی هوش هیجانی جنبه فرهنگی و سیاسی دارد . کاربرد دومی که برای این اصطلاح بیشتر جنبه مردمی دارد اشاره به یکدسته خصوصیات شخصیتی می نماید . که برای موفقیت در زندگی مهم می باشند ، مانند پافشاری و مقاومت ، انگیزه پیشرفت و مهارت های اجتماعی . چون افراد باهوش هیجانی از نظر اجتماعی نیز کارآمد می باشند ، تعاریفی که در مورد این مفهوم در کتاب های عمومی بچشم می خورد شامل خصوصیات شخصیتی است که همراه با سازگاری فردی و اجتماعی می باشد که ممکنست با مهارت ها و قابلیت های هیجانی ارتباط داشته یا نداشته باشد (مایر۱ و همکاران ، ۲۰۰۰) .

مفهوم هوش هیجانی بعنوان تنظیم کنند . در موضوع های مختلف سودمند بوده است . برای متخصصین تعلیم و تربیت نیز در طراحی برنامه ها به مقصود پیشرفت سازگاری هیجانی و اجتماعی کودکان مؤثر می باشد . (مایر وکوب۲ ، ۲۰۰۰ ؛ سالوی و سلویتر ، ۱۹۹۷) .

روان شناسی آمریکائی ـ مانند روانشناسی در سایر دنیا ، تاریخچه طولانی در این نسبت داشته است که تفکر و احساس را به عنوان دو قطب مخالف در نظر می گیرند از یک طرف هیجان و احساسات تند و شدید می باشد ، امّا از سوی دیگر عقل وجود دارد . و بطور سنتی ، هیجان و احساس شدید بعنوان عامل کمک کننده به عقل و استدلال در نظر گرفته نمی شود . دیدگاه سنتی ، هیجان ها را در تفکر غربی ، بعنوان پرهرج و مرج ، اتفاقی ، غیر عقلانی و ناپخته یا نابالغ می داند . این دیدگاه در نوشته های محققین کلاسیک ۲۰۰۰ سال قبل منعکس می باشد همانطور که در کارهای نویسندگان کتاب های درسی روان شناسی آمریکائی در قرن حاضر به چشم می خورد .

برای مثال ، در قرن اول قبل از میلاد ، پابلیوس سیروس می نویسد ، «بر احساسات خود حکمرانی کن ، نگذار احساسات تو بر تو غلبه و حکمرانی کند» . یونگ هیجان ها را به عنوان فقدان کامل کنترل مغز می داند . و اینکه شامل «هیچ اثری از قصد آگاهانه» نمی باشد . حتی بنا به عقیده دارد که هیجان ها سازگارانه و کنشی می باشند و برای سازمان دهی فعالیت های شناختی و در نتیجه رفتار به کار می روند ، هیجان ها و احساسات شدید می توانند در خدمت عقل باشند این عقیده ابتدا بوسیله دوروانشناس تجربی قدیمی بیان شد . روبرت لیپر۱ و ماورر۲ چنین عقیده ای را در یک مقاله مطرح کردند . لیپر اشاره نمود که «هیجان ها برانگیخته می شوند ، پایدار می مانند ، و به فعالیت ها جهت می بخشد» . ماورر یک قدم جلوتر رفته اظهار داشته هیجان ها اهمیت فوق العاده ای در اقتصاد کلی موجودات زنده دارند و حق نیست که آنها را در مقابل «هوش» قرار دهیم . بنظر می رسد هیجان ها ، خود یک مرتبه بالای هوش را تشکیل می دهند .

اما سؤال این است که منبع این عقیده از نظرات داروین نشاط گرفته است که در سال ۱۸۷۲ کتاب کلاسیک خود تحت عنوان «بیان هیجان در انسان و حیوان» را نوشت . داروین بحث نمود که به دلیل هیجان ها باهوش می باشند : «الف» آنها به رفتاری که در برخی موارد لازمست انرژی می بخشد (مثلاً در عالم حیوانات ، فرار کردن در حالت ترس راحت تر از حالت لذت می باشد ) و «ب» هیجان ها شامل یک سیستم ارتباطی و علامت دهنده می باشند که برای سایر اعضاء یک نوع ، حیاتی است . البته انسانها نیز از این سیستم علامت دهنده استفاده می نمایند . مثلاً اگر کودک به مادرش که نگاه می کند ، مادر لبخند بزند کودک به یک اسباب بازی غیر متداول نزدیک می شود . ولی اگر مادر با ترس نگاه کند کودک به عقب برمیگردد و از اسباب بازی دور می شود . اگر مادر هیچ نوع حالت بیان احساسی در چهره اش نشان ندهد ، کودک ممکن است تا حدی با ناراحتی عمل کند . برای هر دو حیوان و انسان ، این جریان «ارجاع اجتماعی» نامیده می شود ، و نمونه ای از استفاده هوشمندانه از بیان های هیجانی می باشد .

طرفداران عمده روان شناسی انسان گرایانه در دهه ۱۹۶۰ گوردن آلپورت۱ ، آبراهام مازلو۲ و کارن راجرز۳ از لحاظ سیاسی در زمینه روان شناسی و فراتر از آن ، فعال بودند ، در حالیکه رویاروئی و برخورد متناقضی با آن دسته از حقایق روان شناسی داشتند که از ابتدای قرن منتقل شده بود ، و اینکه مردم بطور وراثتی ضعیف هستند و اغلب بصورت گروگانهائی در خانواده و اجتماع می باشند و بسادگی تأثیر می پذیرند و عوض می شوند . بلکه آنها عقیده داشتند که مردم می توانند ، و در حقیقت باید ، در خود تصمیم گیری تمرین نمایند و قوی شوند . روان شناسی انسان گرایانه ، در میان چیزهای دیگر عقیده بر آن داشت که یکی از احتیاجات ضروری و جرم انسان این است که نسبت به خودش احساس خوبی داشته باشد ، هیجان های خود را مستقیماً تجربه نماید و از نظر هیجانی رشد کند .

هوش هیجانی و شخصیت

اصطلاحات انگیزش ، هیجان ، شناخت و خودآگاهی بطور خاصی در روان شناسی شخصیت به عنوان چهار جریان اصلی و مکانیزم های بوجود آورند . شخصیت مطرح گردید اند . انگیزش پایه ، دیدگاه درونی داشته و در مورد احتیاجات اولیه و تکاملی مانند غذا ، آب و دلبستگی و امنیت می باشد .

نظام انگیزش این چنین احتیاجات را به الزامهایی از قبیل : خوردن ، آشامیدن ، دلبسته شدن به دیگران و بعضی اوقات حمله یا فرار از افراد منتقل می نماید .

نظام هیجانی شامل تجارب درونی می باشد که در پاسخ به الگوهای ارتباطات خارجی بوجود می آیند . اگر شخصی اعتقاد داشته باشد که دیگرانی که در زندگی برایش مهم هستند او را دوست دارند ، خوشحال می شود . اگر معتقد باشد که آنها با او بدرفتاری کرده اند ، عصبانی می شود . گرچه این الگوهای درونی ارتباطات منعکس کننده ی دنیای خارج می باشند ، امّا عین آنچه در خارج اتفاق می افتد نیستند .

در بین این دسته از مکانیزم های روانی ، شناخت بیشترین دیدگاه خارجی را دارد . یکی از هدف های آن کمک به تضمین برآورده شدن انگیزش ها و نگرش ها و نگهداری هیجان های خوشایند می باشد . همچنین برنامه ریزی دورنی که شامل نشخوار افکار و تخیّل می باشد نیز فکر زیادی را به خود مشغول می دارد . معذا شناخت مسئول مواظبت از کارهای روزمره بطرز برنامه ریزی شده ای می باشد .

خودآگاهی در بین انواع چهارگانه ذهن ، کمتر از شناخته شده است . بنظر میرسد این نوع خودآگاهی در تمام ساعات بیداری وجود داشته باشد ، گرچه ممکنست حالت های آن در طی روز در اثر خستگی ، هیجان و سایر شرایط تغییر یابد بعضی عقیده دارند خودآگاهی بسوی تغییر خلاقانه جهت دارد . هنگامیکه ذهن بطریق مناسب ، مسائل را حل نمی نماید مداخله نمود . عملیات ذهنی را مجدداً جهت می دهد . از این دیدگاه ، خودآگاهی یا شعور آگاه ، فرصت ها را برای تغییر هدایت می نماید .

بهرحال ، این چهار جریان و مکانیزم های وابسته به آنها تنها عوامل تشکیل دهنده کل شخصیت نیستند . دسته دیگر اجزاء شخصیت ، شامل مدل های خود ، دنیا و خود در دنیا می باشد . این مدل ها جنبه هائی از انگیزه هائی فردی ، هیجان ها ، شناخت ها و حالت های خودآگاهی را وارد می نماید و آنها را بصورت طرح های مرتبط به خود و دنیا با یکدیگر هماهنگ می سازند . بنابراین هوش هیجانی مکانیزم های شناختی و هیجانی را برای پردازش جنبه های هیجانی خود ، دنیا و خود در دنیا بکار می گیرند ، همانطور که در پردازش معلومات خالص و ماهرانه هیجان ها عمل می نماید .

عواطف در متون نظریات شخصیت 

در نظریه روان تحلیلی۱ ، عواطف آشکار نقش محوری و شاید محوری تر ، از دیگر رویکردهای نظری مهم دارد . هم از نظر رشته عواطفی که مورد بررسی قرار می دهد و هم از جهت نقشی که عواطف در سازمان شخصیت ایفا می کند . در روش درمان نیز فروید دریافت تجربه مجدد رویداد های بسیار هیجانی ولذا سرکوب شده می تواند نشانه ها را کاهش دهد (پروین ، ۱۹۹۶ ) .

خلق وخوی ، همیشه یکی از قسمتهای اساسی تئوری صفات بوده است . در حقیقت می توان صفات اساسی که در مدال های مختلف مورد بحث قرار می گیرد را شامل خلق و خوی دانست . به عنوان مثال کتل۲ صفات را به سه دسته تقسیم می کند که عبارت است از : ۱ ـ صفات منشی که سرعت و قوت هیجان انگیزی را می سازند . ۲ ـ صفات تحریکی که شخص را به سوی هدفی به حرکت درمی آورند . ۳ ـ صفات توانشی که بیانگر زیرکی مهارت و زبردستی هستند (سیاسی ، ۱۳۶۷) .

در نظریه پدیدار شناسی را جرز هیچ اشاره ای به اصطلاح عواطف نکرده است اما به نظر می رسد که با تأکید او بر پدیدار شناسی و تجربه در تحقیقات و کارهای بالینی خود پایه یک نظریه افتراقی قابل توجهی از عواطف را بست داده باشد .

راجز بر اهمیت تغییر درمانی از طریق به تجربه درآورن خود و جهان تأکید دارد ، تغییر از احساسات ثابت ، غیر خودی و ناشناخته به احساسات متغیر پذیرفته و شناخته شده ، اما در خصوص تغییر در ماهیت عواطف خاص تجربه شده به عنوان مثال از افسردگی به شادی ، از شر به غرور یا از نفرت به عشق بحث نمی کند (پروین ، ۱۹۹۶) . نظریه های شناختی ، اجتماعی و پردازش اطلاعات در شخصیت ، طی مراحلی از یک موقعیت شناختی محض به طور فزاینده ای به طرف عواطف تمایل یافتند . مطالعات جدید در این حوزه به چگونگی تأثیر فرآیندهای شناختی بر عواطف و متقابلاً تأثیر عواطف بر فرآیندهای شناختی متمرکز می باشد . (سینگرو سالوی ، ۱۹۹۳ به نقل از پروین ، ۱۹۹۶) .

بندورا نیز مفهوم مهم انگیختگی عاطفی مشاهده ای را در ارتباط با عواطف تعریف کرد . یک نوع تجربه مشاهده ای ، انگیختگی عاطفی مشاهده ای نامیده می شود . ما این را به زبان روزمره همدلی می نامیم همدلی هنگامی رخ می دهد که شما فردی را در حال تجربه کردن یک هیجان مشاهده می کنید آنگاه شما نیز آن هیجان را تجربه می کنید . در میان پژوهشگران بحث برای اینکه آیا اصولاً می توان بعضی از هیجان ها را اصلی تلقی کرد ، هیجان هایی که به مشابه الفبا می باشند که کلمات از ترکیب آنها به وجود می آیند فراوان است . نظریه هیجان اساسی۱ که قسمت اصلی آن از تامکین بوده است واکمن۲ و ویزارد۳ نیز به بسط آن کمک کرده اند اصول اساسی معدودی دارد که عبارت است از :

۱ . هیجان اساسی بنیادی یا اولیه ای وجود دارد که همگانی هستند .

۲ . هیجان های همگانی اشکال یگانه ای دارند که هر یک از عواطف یا الگویی از حرکات چهره ای مربوط به عضلات خاصی از چهره در ارتباط است و در کودکان و بزرگسالان و اعضای فرهنگ های مختلف یکسان است .

۳ . نظام عواطف یک نظام انگیزش ابتدایی۴ است . گفته می شود هیجان ها نسبت به سابق ها اثر انرژی زایی و انگیزش بیشتری دارند . بدین ترتیب که بسیاری از افکار و حافظه ها بر حسب ارتباطی که با یک عاطفه دارند سازمان می یابند . چناچه این مطلب در مورد بسیاری از پاسخ های رفتاری نیز صحبت دارد (باور۵ ۱۹۸۱ ؛ سینگر و سالووی ، ۱۹۹۳ به نقل از پروین ، ۱۹۹۶) .

۴ . با توجه به عوامل سرشتی و تجربه افراد از جهت فراوانی و شدت هیجاناتی که تجربه می کنند متفاوتند طبق نظر ایزارد (۱۹۹۳) به کارکرد عمده هیجانات و نظام هیجانی در سازمان صفات و ابعاد شخصیت منعکس است هر چند ماهیت اساس هر پاسخ عاطفی ذاتی و همگانی است . ما ارتباط بین هر هیجان تحرک خاص و نیز قواعد فرهنگی که مربوط به چگونگی محل بیان هر عاطفه است ، مربوط به یادگیری است . (پروین ، ۱۹۹۶) .

هیجان و آسیب شناسی

85,000 ریال – خرید
 

تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.

 جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

 

 

مطالب پیشنهادی:
  • تحقیق بررسی رابطه بین هوش عاطفی با سازگاری دانش آموزان دختر
  • پایان نامه بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبک های مقابله با بحران در دانشجویان
  • تحقیق بررسی رابطه بین هوش هیجانی و وسواس در بین دختران
  • تحقیق بررسی رابطه هوش هیجانی زنان معلم با ساختار قدرت در خانواده
  • تحقیق رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر
  • برچسب ها : , , , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    براي قرار دادن بنر خود در اين مکان کليک کنيد
    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید
    

    جستجو پیشرفته مقالات و پروژه

    سبد خرید

    • سبد خریدتان خالی است.

    دسته ها

    آخرین بروز رسانی

      سه شنبه, ۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط دیجیتال ایران digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghale.irمحفوظ می باشد.