تحقیق بررسی لقمان در قرآن کریم و مثنوی معنوی مولوی


دنلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

تحقیق بررسی لقمان در قرآن کریم و مثنوی معنوی مولوی مربوطه  به صورت فایل ورد  word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۱۴۵  صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود تحقیق بررسی لقمان در قرآن کریم و مثنوی معنوی مولوی نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک مقاله مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد

 فهرست

چکیده…… ۱
فصل اول: کلیات
۱-۱٫ مقدمه……. ۲
۱-۲٫ بیان مسئله ۴
۱-۳٫ هدف تحقیق….. ۴
۱-۴٫ روش تحقیق….. ۵
فصل دوم : مبانی نظری و پیشینه ی تحقیق
۲-۱٫ لقمان در قرآن  ۷
۲-۲٫ لقمان در مثنوی مولوی   ۸
۲-۳٫ پیشینه ی تحقیق ۱۱
فصل سوم : زندگی نامه ی لقمان
۳-۱ . اصل و نسب.  ۱۲
۳-۲ . لقمان کیست ؟. ۱۳
۳-۳ . طول عمر ۱۴
۳-۴ . علت آزادی لقمان از بردگی …  ۱۵
۳-۵ . نبوت یا حکمت …  ۱۶
۳-۶ . رمز دست یابی لقمان به حکمت…    ۱۸
۳-۷ . آرامگاه لقمان  ۲۰
۳-۸ . شخصیت های تاریخی هم نام لقمان حکیم……    ۲۰
فصل چهارم : قصص قرآنی
۴-۱ . قصه در قرآن  ۲۵
۴-۲ . اهداف قصه پردازی در قرآن کریم    ۲۶
(الف)
۴-۲-۱ . اثبات وحی و رسالت  ۲۶
۴-۲-۲ . وحدت ادیان و عقیده همه پیامبران…    ۲۷
۴-۲-۳ . همانندی شیوه های دعوت و برخورد……..    ۲۸
۴-۲-۴ . پیروزی نهایی پیامبران …….  ۲۸
فصل پنجم : سوره لقمان و معنای حکمت
بخش اول : سوره لقمان
۵ -۱-۱ . مشخصات سوره …..  ۲۹
۵-۱-۲ . فضیلت سوره ..  ۲۹
۵-۱-۳ . محتوای سوره ..  ۳۰
بخش دوم : معنای حکمت
۵-۲-۱ . معنای لغوی حکمت   ۳۱
۵-۲-۲ . حکمت در قرآن …….  ۳۳
۵-۲-۳ . اقسام حکمت ..  ۳۶
بخش سوم : نمونه هایی از حکمت های لقمان
۵-۳-۱ . نخستین حکمت لقمان    ..  ۳۸
۵-۳-۲ . قدرشناسی لقمان ……  ۳۹
۵-۳-۳ . بهترین و بدترین عضو حیوان..    ۳۹
۵-۳-۴ . دل نبستن به سخنان مردم ..  ۴۱
۵-۳-۵ . اعتدال و میانه روی در کارها….    ۴۳
۵-۳-۶ . سؤال بی مورد نکردن ……..  ۴۴
فصل ششم: بررسی حکمت ها و نصایح لقمان از دیدگاه قرآن و احادیث
۶-۱ . شرک ورزیدن به خدا ….  ۴۸
۶-۱-۱ . شاخه های توحید و شرک .  ۴۹
۶-۱-۲ . ظلم بزرگ بودن شرک …….  ۵۰
(ب)
۶-۲ . حسابرسی و حسابگری خداوند….    ۵۴
۶-۲-۱ . حسابگری در آیات دیگر قرآن.    ۵۶
۶-۳ . به جا آوردن نماز .  ۵۷
۶-۳-۱ . اهمیت نماز …..  ۵۸
۶-۳-۲ . توجه به فلسفه و آثار نماز .  ۵۹
۶-۳-۳ . شرایط قبولی نماز …..  ۶۰
۶-۴ . امر به معروف و نهی از منکر .  ۶۱
۶-۴-۱ . معنی معروف و منکر و اقسام و مراحل آن    ۶۱
۶-۴-۲ . نگاهی به آیات و روایات در باره امر به معروف و نهی از منکر.     ۶۳
۶-۴-۳ . لقمان و مسئله ی امر به معروف و نهی از منکر..    ۶۶
۶-۵ . صبر و استقامت …  ۶۶
۶-۵-۱ . حضرت ایوب الگوی قرآنی برای صبر در برابر حوادث….     ۶۸
۶-۶ . تواضع و فروتنی ..  ۶۹
۶-۶-۱ . معنی تواضع ….  ۷۰
۶-۶-۲ . اقسام تواضع…..  ۷۱
۶-۶-۳ . فرق بین تواضع و ذلت پذیری و تملق……    ۷۳
۶-۷ . پرهیز از رفتار و راه رفتن متکبرانه    ۷۴
۶-۷-۱ . روی گردانی توام با خشم از مردم….    ۷۶
۶-۷-۲ . راه رفتن همراه با غرور …..  ۷۷
۶-۸ . اعتدال در صوت و صدا ……..  ۷۸
۶-۸-۱ . معنی اعتدال در صدا و صوت.    ۸۰
۶-۸ -۲ . کنترل صوت از نظر قرآن   ۸۱
۶-۹ . نصایح لقمان به فرزندش با توجه به روایات و احادیث ۸۳
(ج)
فصل هفتم : شیوه های تبلیغی لقمان
۷-۱٫ احساس مسؤولیت دائم براى ارشاد مردم …   ۸۷
۷ – ۲ . کاربرد وسیع تمثیل و تشبیه …… ۸۸
۷- ۳ . دعوت به توحید و نفى شرک …. ۸۹
۷- ۴ . استفاده بجا از فرصت‏ها جهت ارشاد ……   ۹۰
۷-۵ . مقایسه…….  ۹۰
۷ -۶ . حکمت‏هاى ظریف … ۹۱
۷-۷ . وعظ جامع…. ۹۲
۷ -۸ . جدول مشخصات و عناصر شیوه‏هاى تبلیغ لقمان‏ …    ۹۴
فصل هشتم: مولوی و مثنوی
بخش اول: مولوی
۸-۱-۱٫ زندگی نامه ی مولوی   ۹۵
۸-۱-۲٫ آثار مولوی  . ۹۹
۸-۱-۲-۱٫ غزلیات.  ۹۹
۸-۱-۲-۲٫ رباعیات  ۱۰۰
۸-۱-۲-۳٫ مثنوی معنوی   ۱۰۰
۸-۱-۲-۴٫ فیه ما فیه . ۱۰۱
۸-۱-۲-۵٫ مکاتیب..  ۱۰۲
۸-۱-۲-۶٫ مجالس سبعه .  ۱۰۲
۸-۱-۳٫ مذهب  …..  ۱۰۲
بخش دوم: قصه و تلمیح در مثنوی
۸-۲-۱٫ قصه   ۱۰۳
۸-۲-۲٫ قصه در مثنوی ….  ۱۰۴
۸-۲-۳٫ تاثیر قصه های قرآن در مثنوی….    ۱۰۵
(د)
۸-۲-۴٫ تلمیح ……..  ۱۰۶
فصل نهم: بررسی لقمان در مثنوی معنوی
بخش اول: پیوند قرآن با مثنوی
۹-۱-۱٫ قرآن در مثنوی …  ۱۰۷
۹-۱-۲٫ مقام مثنوی از دیدگاه خود مولانا    ۱۰۹
۹-۱-۳٫ لقمان در مثنوی ..  ۱۱۰
بخش دوم: حکمتهای دهگانه ی لقمان در ابیات مثنوی مولوی
۹-۲-۱٫ حکمت و شکر گزاری   ۱۲۱
۹-۲-۲٫ شرک ورزیدن به خدا ..  ۱۲۳
۹-۲-۳٫ حسابگری در دنیا و آخرت ..  ۱۲۳
۹-۲-۴٫ نماز ، امر به معروف ، نهی از منکر و صبر….    ۱۲۴
۹-۲-۵٫ تکبّر و خودپسندی ……  ۱۲۶
۹-۲-۶٫ اعتدال و صدای نیکو …  ۱۲۶
نتیجه گیری…..  ۱۲۸
فهرست شکل ها، نمودار و جداول
شکل (۶-۱): نصایح لقمان  ……  ۴۶
نمودار (۶-۲): جمع بندی سفارش های لقمان .    ۴۷
جدول(۷-۱): شیوه های تبلیغی لقمان …..    ۹۴
منابع و ماخذ ..  ۱۳۰

منابع:

قرآن مجید
ابراهیمی، مهدی. نسیم وحی در مثنوی عشق. قم: کتاب طه. ۱۳۸۴ .
احمدبن فارس‌بن زکریا. معجم مقاییس اللغه(ج۲): تحقیق عبدالسلام محمد هارون. قم: مکتبه الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.
استعلامی، محمد. مثنوی معنوی: متن و تعلیقات.تهران: زوّار، ۱۳۶۰٫
امین‏، سیده نصرت. مخزن العرفان در تفسیر قرآن‏. تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱٫
بحرانی، هاشم بن سلیمان. البرهان فی تفسیر القرآن (ج۷). ترجمه ی رضا ناظمیان و همکاران. تهران: کتاب صبح، ۱۳۸۹ .
بلخاری قهی، حسن. در دایره معنا: شرح آیات معنوی در ابیات مثنوی. تهران: حُسن افرا، ۱۳۷۹٫
برنجکار، رضا.«مفهوم حکمت در قرآن و حدیث».
بروجردى، سید محمد ابراهیم. تفسیر جامع. تهران: صدر، ۱۳۶۶٫
پورنامداریان، تقی. داستان پیامبران در کلیات شمس: شرح و تفسیر عرفانی داستانها در غزلهای   مولوی (ج ۱). تهران: موسسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۸۵ .
ثعلبی، احمد ابن محمود. اهل بیت (ع)فی تفسیر الثعلبی. قم: دلیل ما،۱۳۸۱، ۱۴۲۳ق.
جاحظ، ابوعثمان عمروبن بحر. رسائل الجاحظ(الرسائل السیاسیه).[بی جا]: مکتبه الهلال،۱۹۸۷ م.
جادالمولی، محمد احمد. قصه های قرآن.ترجمه ی مصطفی زمانی.قم: پژواک اندیشه،۱۳۸۶ .
جعفری، محمد تقی. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی. تهران : انتشارات اسلامی، ۱۳۷۳ .
حافظ، شمس الدین محمد. دیوان حافظ شیرازی. تهران: محمد، ۱۳۸۱ .
حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد. تفسیر اثنا عشرى. تهران: میقات‏، ۱۳۶۳٫
حکیم، سید محمد باقر. علوم قرآنی. تهران: تبیان، ۱۳۷۸ .
خاتمی، احمد. ترجمه ، تکلمه و بررسی منابع و ماخذاحادیث مثنوی استاد بدیع الزمان فروزانفر. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۷ .
ــــــــــــــ . ملاحظاتی درباره قصه های مثنوی. تهران: رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۲٫
خرم شاهی، بهالدین. قرآن شناخت. تهران: ناهید، ۱۳۸۶ .
خزایلی، محمد. اعلام قرآن. تهران: امیر کبیر، ۱۳۵۰٫
دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی درافغانستان (ج۳). به سرپرستی حسن انوشه. تهران: بنیاد دانشنامه ادب فارسی، ۱۳۷۸٫
دزفولیان، کاظم. باغ سبز عشق: چهار داستان معنوی. تهران: طلائیه، ۱۳۷۵ .
دیلمی. ارشاد القلوب. بیروت: مؤسسه الاعلمی، ۱۳۹۸ ق.
راستگو، محمد. تجلّی قرآن و حدیث در شعر فارسی. تهران: سمت، ۱۳۷۶ .
زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران قبل از اسلام. تهران: امیر کبیر، ۱۳۸۰٫
ـــــــــــــــــ . سّر نی: نقد و شرح تحلیلی و تطبیقی مثنوی. تهران: انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۴ .
زمانی، کریم. شرح جامع مثنوی معنوی( دفتر اول تا پنجم ). تهران: اطلاعات، ۱۳۸۱ .
سبحانی،جعفر. مربی نمونه.قم: بوستان کتاب قم، ۱۳۸۱٫
سعدی، مصلح بن عبدالله. غزلیات سعدی. تبریز: وفاجو، ۱۳۷۹ .
ـــــــــــــــــ . بوستان سعدی. تهران: جامی، ۱۳۷۸ .
سورآبادی، عتیق بن محمد. تفسیر سورآبادی. تهران: فرهنگ نشر نو، ۱۳۸۱ .
سیدرضی. نهج البلاغه. ترجمه محمد دشتی. قم: مشرقین، ۱۳۷۹ .
شفیعی کدکنی، محمد رضا. گزیده ی غزلیات شمس تبریزی. تهران:کتاب های جیبی،۱۳۶۵٫
شهیدی، سید جعفر. شرح مثنوی(دفتراول ،دوم ، سوم). تهران: انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۷۸ .
شمیسا، سیروس. فرهنگ تلمیحات. تهران: فردوس، ۱۳۷۳ .
شیخ الاسلامی، جعفر. گذری بر قرآن. تهران: مدرسه، ۱۳۷۶٫
شیخ مفید،محمد بن محمد. الاختصاص،تحقیق: علی اکبر غفاری.قم:نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
صفی علیشاه، حسن بن محمد باقر. تفسیر صفی. تهران: منوچهرى‏، ۱۳۷۸٫
طباطبایی، محمد حسین. تفسیر المیزان (ج۱۶ ).ترجمه ی سید محمد باقر موسوی همدانی. قم : دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴٫
طبرسی، فضل بن حسن. تفسیر مجمع البیان(ج۱۱). ترجمه ی علی کرمی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰ .
طبرسی، فضل بن حسن. تفسیر مجمع البیان(ج۸). ترجمه مترجمان. تهران: فراهانی،۱۳۶۰ .
عباسی مقدم، مصطفی.«اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آن ها».
عروسى حویزى، عبد على بن جمعه. تفسیر نور الثقلین. قم: اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
عسگری، محمد. فرهنگ لغات و دایره المعارف فارسی. شیراز: نیلی، ۱۳۸۵ .
عطارنیشابوری، فریدالدین.دیوان عطار، تصحیح اسماعیل شاهرودی. تهران: فخر رازی،۱۳۷۳٫
غزّالی، محمد ابن محمد. کیمیای سعادت. تهران: جمهوری، ۱۳۸۸٫
فروزانفر، بدیع الزمان. احادیث مثنوی. تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۱ .
فروزانفر، بدیع الزمان. زندگی مولانا جلال الدین محمد. تهران: زوّار، ۱۳۶۱٫
ـــــــــــــــ . مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی. تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۷ .
قرآن حکیم و شرح آیات منتخب. ترجمه ی ناصر مکارم شیرازی. قم: پارس کتاب، ۱۳۸۸ .
قرائتی، محسن. تفسیر سوره ی لقمان. تهران: مرکز فعالیت ها و پژوهش های قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۸۳ .
قرشی، علی اکبر. قاموس قرآن. تهران:دارالکتب اسلامیّه، [بی تا].
قمی، عباس.کلیات مفاتیح الجنان. قم: صبا، ۱۳۸۰ .
قمى، على بن ابراهیم. تفسیر قمى‏. قم: دار الکتاب، ۱۳۶۷٫
قوامی، آسیه. «چند نمونه از تاویلات مثنوی مولوی».
کاشفى سبزوارى، حسین بن على. مواهب  علّیه. تحقیق: سید محمد رضا جلالى نائینى. تهران‏: اقبال،‏ ۱۳۶۹ .
لاهوری، محمد رضا. مکاشفات رضوی در شرح مثنوی معنوی. مقدمه،تصحیح و تعلیقات: رضا روحانی. تهران: سروش، ۱۳۸۱ .
مجلسی، محمد باقر. بحار الانوار. بیروت: موسسه الوفا، ۱۴۰۳ق .
محمدی اشتهاردی، محمد. مروری بر آیات قرنی آآاآنی در باره ی یک حکیم.نشریّه حزب ا…،۱۳۸۶٫
ــــــــــــــــ .حکمت های دهگانه ی لقمان در قرآن. ماهنامه ی پاسدار اسلام: ۱۳۸۰٫
محمدی ری شهری، محمد. حکمت نامه ی لقمان. قم: دارالحدیث، ۱۳۸۶ .
مکارم شیرازی، ناصر. تفسیر نمونه (ج ۱۷ ). تهران:  دارالکتب اسلامیه، ۱۳۷۶ .
ــــــــــــــــ . برگزیده ی تفسیر نمونه (ج ۳ )، نوشته ی احمد علی بابایی. تهران:  دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۲ .
موحدی،عبداله. بررسی شخصیت تاریخی لقمان حکیم. نشریّه دانشکده ی الهیات دانشگاه فردوسی مشهد: شماره ۵۳-۵۴،۱۳۸۰
موحدی، عبداله. لقمان حکیم و بررسی تطبیقی حکمت های او در روایات فرقین.تهران: بوستان کتاب، ۱۳۸۸٫
مولوی،جلال الدین محمد. غزلیات عرفانی شمس. [بی جا]: ارمغان، ۱۳۷۴٫
مولانا، جلال الدین محمد. مثنوی معنوی. بی جا: راستین، ۱۳۷۵ .
میبدى، رشیدالدین. کشف الأسرار و عده الأبرار. تهران: امیر کبیر، ۱۳۷۱٫
میدانی، ابوالفضل. مجمع الامثال. بیروت: دارالفکر، ۱۳۹۳ق.
میشل زارفا.ادبیات داستانی:رمان و واقعیت اجتماعی، ترجمه ی نسرین پروین. [بی جا]،۱۳۶۸٫
نجفی خمینی، محمد جواد. تفسیر آسان. تهران: اسلامیّه، ۱۳۹۸ق .
یاقوت حموی، یاقوت بن عبداله. معجم البلدان، ترجمه رضا انزابی نژاد. تهران: سروش،۱۳۸۲٫

۴-۱٫ قصه در قرآن:

        «قصه های قرآن در یک جهت بنیادین با قصه های دیگر متفاوت  و از آنها متمایز است آن جهت بنیادین عبارت است از هدف و منظوری که قرآن برای تحقق بخشیدن به آن آمده است . قرآن کریم ، با توجه به این نکته که قصه نویسی و داستان سرایی خود یک کار ادبی وهنری است وموضوع جداگانه و شیوه های تعبیر ویژه خودش را دارد به سراغ قصه گویی نرفته است . همچنین قرآن این قصه ها را به عنوان بازگویی تاریخ گذشتگان وثبت اوضاع و احوال وامور اجتماعی آنان چنان که مورخان عمل می کنندیاد آور نشده است. «قصه » وقتی در قرآن مطرح می شود معنایش این است که قصه و داستان می خواهد در مجموعه شیوه هایی که قرآن کریم در جهت تحقق بخشیدن به اهداف و  مقاصد دینی خود پیش گرفته است سهیم گردد تاجایی که می توان گفت قصه یکی از مهمترین شیوه های بیان در قرآن کریم است»(حکیم، ۱۳۷۸: ۳۶۹).

        همچنین مقصود از ایراد قصص که در قرآن کریم آمده است را می توان ، بیان عبرت و موعظه دانست و به حکم نصِّ تنزیل عزیز برای دعوت به راه پروردگار سه طریق تعیین شده است که عبارت است از: حکمت، موعظه حسنه و مجادله به وجه احسن، که قصص قرآنی از این نوع می باشد . خداوند در قرآن می فرماید:«نَحنُ نَقُصُ عَلَیکَ اَحسنَ القِصَصِ: ما بهترین حکایات را به وحی این قرآن بر تو می گوئیم» (قرآن مجید، ۱۲: ۴).

        «همه محتویات قصه، عبرت آمیز است و هر یک از داستانها با دعوت به توحید آغاز می شود و مقاومت و مجاهده مردان خدا را نشان می دهد و عناد و خصومت مخالفین سرسخت را باز می نماید. در پایان هر قصه، مردم نادرست و خائن و تبهکار، دچار هلاکت و دمار می شوند و مؤمنان و صالحان، نجات می یابند. پیغامبران هر چه می کنند، در راه رضای خداست و محیا و ممات آنان در راه ایفاء وظیفه تبلیغی است که از طرف پروردگار عالمیان به عهده آنان گذاشته شده است. همه، ناصحانی مشفق هستند که با مردمی آشفته حال سر و کار دارند»(خزایلی، ۱۳۵۰: ۱۴).

        در مثنوی معنوی ، مولوی هم در دفتر دوم زبان قصه را برای درک و فهم بهتر موضوع مفید می داند و قصه ها را  همانند ظرف و پیمانه ای می داند که مفهوم اصلی را در آن قرار می دهند .

ای برادر قصه چون پیمانه ایست           معنی اندر وی مثال دانه ایست

دانـه  معنـی  بگیرد  مــرد عقـل          ننگرد پیمانه راگر گشت نقــل

                                                                      (مولوی ،۱۳۷۵ ،دفتر دوم :۳۶۲۲ -۳۶۲۳)

۴-۲٫ اهداف قصه پردازی در قرآن کریم:

        قصه ها در قرآن کریم  عنوان شده اند تا در کار دگرگون سازی فرد وجامعه بشری در همه جنبه های زندگای اوسهیم گردند . آیت اله سید محمد باقر حکیم اهداف قرآن را در مورد قصه پردازی، به صورت زیر بیان کرده است :

۴-۲-۱٫ اثبات وحی و رسالت:

        مانند سخن گفتن پیامبر از امت های قبل از خود با آن همه دقت و تفصیل که از یک منبع غیبی مطرح می سازد واین منبع خداوند بلند مرتبه است . درسوره یوسف می فرماید:

«نحَْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْءَانَ وَ إِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ ؛ با این قرآن که به تو وحى کرده‏ایم، بهترین داستان را برایت حکایت مى‏کنیم، که تو از این پیش از بى‏خبران بوده‏اى»(قرآن مجید، ۱۲ :۳).

        و درسوره آل عمران ضمن یاد آوری سرگذشت پیشینیان ،به صراحت از وحی به پیامبر (ص) سخن می گوید:

«ذَالِکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ  وَ مَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ مَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ ؛ اینها از خبرهاى غیب است که به تو وحى مى‏کنیم. و گر نه آن گاه که قرعه زدند تا چه کسى از میانشان عهده‏دار نگهدارى مریم شود، و آن گاه که کارشان به نزاع کشید، تو در نزدشان نبودى»(قرآن مجید، ۳ :۴۴).

و هم چنین سوره قصص آیات  ۴۴-۴۶ هم به این موارد اشاره دارد:

«وَ مَا کُنتَ بجَِانِبِ الْغَرْبىِ‏ِّ إِذْ قَضَیْنَا إِلىَ‏ مُوسىَ الْأَمْرَ وَ مَا کُنتَ مِنَ الشَّاهِدِینَ؛آن گاه که به موسى فرمان امر نبوت را وحى کردیم تو نه در جانب غربى طور بودى و نه از حاضران. (۴۴)وَ لَکِنَّا أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَیهِْمُ الْعُمُرُ وَ مَا کُنتَ ثَاوِیًا فىِ أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَتِنَا وَ لَکِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ ؛ ولى ما از آن پس نسلهایى را بیافریدیم که عمرشان به درازا کشید. و تو در میان مردم مدین مقیم نبودى که آیات ما را بر آنها بخوانى. ولى ما بودیم که پیامبرانى مى‏فرستادیم. (۴۵)وَ مَا کُنتَ بجَِانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَیْنَا وَ لَاکِن رَّحْمَهً مِّن رَّبِّکَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَئهُم مِّن نَّذِیرٍ مِّن قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ؛ تو در کنار طور نبودى آن گاه که موسى را ندا در دادیم. ولى این رحمتى است از جانب پروردگارت تا مردمى را که پیش از تو بیم‏دهنده‏اى نداشتند، بیم دهى. باشد که پندپذیر شوند»(۴۶) (قرآن مجید، ۲۸ : ۴۴ -۴۶).

۴-۲-۲٫ وحدت ادیان و عقیده همه پیامبران:

        «قصه های قرآنی به این مسئله تاکید می کنند که همه ادیان از سوی خداوند سبحانند .آنچه اساس دین الهی که پیامبران متعدد آورده اند میباشد  یک پایه ویک اساس است  بر سر آن هیچ یک از پیامبران با یک دیگر اختلاف نداشته اند. لذا دین خدا یکی است و منبع دین هم یکی است همه پیامبران یک امت واحد بوده اند که همین خدای یکتا را می پرستیدند ومردمان را به سوی او فرا می خوانده اند واین هدف یکی از اهداف اساسی قرآن کریم است. بر پایه این هدف مکررّاً در قرآن در یک سوره واحد چندین داستان از پیامبران آمده وبه شکل خاصی ارائه شده است  تا آن پیوند محکمی  را که میان پیامبران در وحی آسمانی و نیز در دعوتی که از طریق این وحی می آید وجود دارد مورد تاکید قرار دهد»(حکیم، ۱۳۷۸: ۳۶۹ ). به عنوان مثال در سوره انبیا در آیات ۴۸-۹۲ به این موضوع  اشاره دارد . به ویژه در آیه ۹۲ به صراحت بیان می کند که:

«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ؛ این شریعت شماست، شریعتى یگانه. و من پروردگار شمایم، مرا بپرستید»(قرآن مجید، ۲۱ :۹۲ ).

        به نظرمی رسد با آوردن این آیه که بازگو کننده این وحدت دیرینه وریشه دار  امت مومن به خدا ی واحد است می خواهد به هدف اصلی از دوره کردن داستان های پیامبران اشاره کند که دیگر هدف ها در اثنای این هدف در آیات مذکور دنبال شده اند .

۴-۲-۳٫  همانندی شیوه های دعوت و برخورد:

        یکی دیگر از هدف های قصه گویی قرآن بیان همین نکته است که راه ها و شیوه های پیامبران در دعوت به سوی خدا و برخورد با اقوام خود ورویاروی شدن با اهل زمان خویش همانند بوده و قوانین و سنن اجتماعی حاکم بر سیر تحول دعوت آنان یکی است در پی تحقق بخشیدن به همین اهداف است که در قرآن داستان های متعددی از پیامبران کنار یکدیگر می آیند و در همه آن شیوه دعوت انبیا تکرار می شود چنان که در سوره هود آیات ۲۵ – ۳۲ آمده است:

« قَالُواْ یَنُوحُ قَدْ جَدَلْتَنَا فَأَکْثرَْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ؛ گفتند: اى نوح، با ما جدال کردى و بسیار هم جدال کردى. اگر راست مى‏گویى، هر وعده‏اى که به ما داده‏اى بیاور»(قرآن مجید، ۱۱ : ۳۲ ).

۴-۲-۴ پیروزی الهی ونهایی پیامبران:

        هدف دیگر بیان پیروزی الهی پیامبران است واین که در نهایت همه گیرو دار ها به مصلحت ایشان تمام خواهد شد هر چند که جور و جفا و تکذیب از سوی دشمنانشان ببینند و این همه به خاطر آن است که خداوند متعال می خواهد فرستادگان خویش و یارانشان را تثبیت کند»(حکیم ، ۱۳۷۸: ۳۷۰-۳۷۶ ).

قرآن این هدف را در آیه ۱۲۰ هود تصریح کرده است:

« وَ کلاًُّ نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ  وَ جَاءَکَ فىِ هَذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَهٌ وَ ذِکْرَى‏ لِلْمُؤْمِنِینَ ؛ هر خبرى از اخبار پیامبران را برایت حکایت مى‏کنیم تا تو را قویدل گردانیم. و در این کتاب بر تو سخن حق، و براى مؤمنان موعظه و اندرز نازل شده است»( قرآن مجید، ۱۱ :۱۲۰ ).

 

 

بخش اول : سوره لقمان

 ۵-۱-۱٫ مشخصات سوره ی لقمان:

        این سوره انساز ساز مکی است. سی یکمین سوره  ودارای ۳۴  آیه می باشدو که مشتمل بر  ۵۴۸ واژه است و از  ۲۱۱۰ حرف ساخته شده است . وهم چنین ششمین سوره از سوره های هفت گانه «لامات» است که با حروف مقطعه « الم» شروع می شود . «علت نامگذاری این سوره به لقمان به خاطر آیه دوازده آن می باشد . چرا که در این سوره از لقمان به عنوان مردی خداشناس و پدری فرزانه که به فرزندش پندهای  پارسایانه می دهد یادمی کند»(طبرسی،۱۳۶۰، ج۱۷ :۱۹۰).  اندرز های انسان ساز و ارزشمند او به فرزندش در شماری از آیات آمده که سخت در خور تدبّر و تعمّق است که در جای خود به آن ها خواهیم پرداخت .

۵-۱-۲٫ فضیلت سوره لقمان:

در مورد پاداش تلاوت آن از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که:

«مَن قَرَاءَ سُورَهٌ لُقمانَ ، کانَ لُقمانُ لَهُ رَفیقاً یَومُ القیامَهِ وَ اَعطی مِنَ الحَسَناتِ عِشرَاً بِعَدَدِ مِنَ الَعمَلِ بِالمَعرُوفِ وَعَملِ بالمُنکَرِ؛کسی که سوره لقمان را برای دریافت پیام آن و عمل به مقررات و اندرزهایش تلاوت کند در روز رستاخیز لقمان دوست و همنشین او خواهد بود وبه شمار کسانی که کارهای شایسته وخدا پسندانه یا ناپسندانه انجام داده اند ده حسنه به او داده می شود»(طبرسی، ۱۳۸۰، ج۱۱ : ۱۹۱).

و در حدیث دیگری از امام محمد باقر (ع)نقل شده است که:

« مَن قَرَاء سُورَهَ لُقمانُ فِی کُلِّ لَیلَه وَکَلَ اللهُ بِه فی لَیلَهِ ثَلاثینَ مَلِکَاً یَحفَظونَهُ مِن اِبلیسِ وَ جُنُودهِ حَتّی یَصبَحُ ، فَاِذا قَرَئَها بِالنَّهارِ لَم یَزَالوُا یَحفَظُونَهُ مِن اِبلِیسِ وَ جُنُودِهُ حَتّی یَحسیِ ؛  کسی که سوره لقمان را در شب بخواند خدا سی فرشته را مامور حفظ او تا به صبح در برابر لشکر شیطان می کند و اگر در روز بخواند ای سی فرشته او را تا به غروب از ابلیس و لشکرش محافظت می نمایند»(همان).

۵-۱-۳٫ محتوای سوره ی لقمان:

تفسیر نمونه محتوای سوره لقمان را در پنج بخش تقسیم کرده:

۱ – بعد از ذکر حروف مقطعه به عظمت قرآن و هدایت و رحمت بودن آن برای مومنانی که واجد صفات ویژه هستند اشاره شده است .

۲ – از نشانه های خدا در آفرینش آسمان و برپا داشتن آن بدون هیچ گونه ستون وآفرینش کوه ها در زمین وجنبندگان گوناگون ونزول باران و پرورش گیاهان سخن گفته شده است .

۳ –   قسمتی از سخنان حمکت آمیز لقمان به هنگام اندرز فرزندش نقل شده است .

۴ – ازتوحید ونکوهش بت پرستانی که تنها بر اساس تقلید از نیاکانشان در این وادی گمراهی افتاده اند .

۵ – اشاره ای کوتاه و تکان دهنده به مرگ دارد(مکارم شیرازی، ۱۳۷۶، ج۱۷ : ۵-۶).

        «و همچنین می توان غرض از این سوره  را به طوری که از آغاز  و انجام آن و نیز سیاق تمامی آیات آن بر می آید، دعوت به توحید و ایقان و ایمان به معاد و عمل به کلیات شرایع دین دانست . ازابتدای سوره معلوم است که درباره بعضی از مشرکین نازل شده است . پس این سوره نازل شد تا اصول و عقاید و کلیات شرایع حق را بیان کند و در برابر احادیث و داستان های سرگرم کننده آن زمان مقداری از داستان لقمان ومواعظش را بیان کرده باشد»(علامه طباطبایی، ۱۳۷۴، ج۱۶ : ۳۱۲).

        «در آیه ششم سوره لقمان از عبارت (لهوالحدیث …) یادشده و به معنی سخنی است که آدمی را از حق منصرف نموده وبه خود مشغول سازد آمده واشاره به داستانها وافسانه های خرافی و  همچنین به وسایل سرگرم کننده وشعر و موسیقی وآلات لهوولعب (غنا) دارد ودر آیات دوازده و سیزده این سوره نام لقمان دو بار ذکر شده و بعد از آن در هیچ جای قرآن ذکر نشده و اگر در این سوره آمده به خاطر تناسبی است که داستان سراسر حکمت او با داستان خریدار لهوالحدیث داشته؛ چون این دو نفر(لقمان – نضربن حرث((عتیق ابن محمد، ۱۳۸۰: ۱۹۰۳)) در دو نقطه مقابل هم قرار دارند . یک فرد آنقدر دانا و حکیم است که کلماتش راهنمای همه می شود و در مقابل فرد دیگری یافت می شود که راه خدا را مسخره می کند و برای گمراه کردن مردم این در و آن در می زند تا لهوالحدیث جمع آوری کند و مردم را گمراه نماید»(علامه طباطبایی،۱۳۷۴، ج۱۶ : ۳۲۰).

بخش دوم: معنای حکمت

۵-۲-۱٫ معنای لغوی حکمت:

        «برخی لغت‌شناسان معتبر که به ریشه اصلی واژه‌ها توجه دارند، معنای اصلی و اولیه حکمت را از لغت و ریشه «حکم» گرفته اند وحکم به معنای منع است  زیرا حکم و داوری عادلانه، مانع ظلم می شود»(ابن‌ فارس‌، ۱۴۰۴ق، ج۲: ۹۱). «و معتقدند که حکم (حکم قضایی) از آن مشتق شده است . دهنه اسب و دیگرچهار پایان نیز «حکمه» نام دارد چرا که مهار کننده حیوان است. حکمت نیز بر همین قیاس است و به معنای چیزی است که از جهل جلوگیری می‌کند . برخی وجه تسمیه حکمت را به خاطر آن دانسته اند که حکمت، حکیم را از اخلاق ناپسند منع می‌کند» (برنجکار،۱۳۹۰).

استاد رضا برنجکار در باره ی ریشه ی حکمت می نویسد:

« ریشه ی حکمت به معنای منع و جلوگیری بوده و این معنا در دو جنبه نظری و عملی لحاظ شده است؛ در جنبه نظری، حکمت چیزی است که از جهل جلوگیری می‌کندودر جنبه عملی، حکمت آن است که انسان را از اخلاق ناپسند منع می‌کند . همچنین معنای محکم و مستحکم بودن نیز در حکمت و حکیم دیده می‌شود که اشاره به خطاناپذیری آن است. نکته قابل توجه این است که معنای لغوی مذکور در واژه عقل نیز دیده می‌شود؛ بدین صورت که معنای لغوی عقل نیز منع است و عقل انسان را از جهل و اعمال ناروا باز می دارد. می‌توان گفت عقل یکی از منابع حکمت یا از شرایط دریافت حکمت است»(برنجکار، ۱۳۹۰).

        «اما حکمت معناى جامع و وسیعى هم دارد که بر هر سخن و نظریه محکم و پابرجا که ضامن سعادت انسان است گفته مى‏شود، بنابراین هر نظریه سودمندى که ضامن صلاح فرد و اجتماع باشد از مصادیق حکمت است»(جعفرسبحانی، ۱۳۸۱: ۷۲). «حکمت بینشی است که در سایه معرفت الهی پدید آید و بر اساس فکر در اسرار هستی و رسیدن به حق نور و تقوا می توان به آن دست یافت»(قرائتی،۱۳۸۳: ۲۶). «همچنین برای حکمت معانی زیادی ذکر کرده اند مانند شناخت اسرار جهان هستی ، آگاهی از حقایق قرآنی ،رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل و معرفت و شناسایی خداوند»(مکارم شیرازی، ۱۳۷۶، ج۱۷ : ۳۶).

        با توجه به مطالب گفته شده و هم چنین روایات و احادیث می توان معنای حکمت را این طور بیان کرد:

۱ – عقل و فهم:

        «در تفسیر آیه ۱۲ از سوره لقمان، احادیثی نقل شده که جنبه تفسیری دارند و حکمت مطرح شده در آیه شریفه را تفسیر کرده‌اند . امام موسی بن جعفر (ع) در تفسیر آیه شریفه می‌فرمایند:« مراد از حکمت در این آیه فهم و عقل است»(مکارم شیرازی، ۱۳۷۶،ج۱۷ : ۳۶). اگر حدیث بالا  و آیات ۱۲ تا ۱۹ سوره لقمان را به عنوان مفسر آن در نظر بگیریم،‌ به نظر می‌رسد بتوان نتیجه گرفت که خداوند، عقل و فهم معارف حکمی را به لقمان داده است . مؤید این بیان، احادیث بسیاری است که عقل و فهم را منشأ حکمت و شرط دریافت آن بیان کرده‌اند.

۲ـ شناخت دین و اطاعت از خدا:

در قرآن کریم آمده است:

« یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ؛ حکمت را به هر کس که بخواهد می‌دهد و به هر که حکمت داده شود،‌خیر فراوان داده شده است و جز خردمندان متذکر نمی‌شوند»(قرآن مجید، ۲ : ۲۶۹).

امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه می‌فرماید:

« اِنَّ الحِکمَهَ،‌ اَلمَعرِفَهُ وَ التَّفَقُهُ فِی الدِّینِ، فَمَن فَقَهُ مِنهُم فَهُوَ حَکیمٌ؛ همانا حکمت، معرفت دین است پس هر کدام از شما متفقه در دین باشد،‌پس او حکیم است»(مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۲ :۹۴).

        در برخی از روایات شناخت امام زمان خود را هم حکمت گفته اند . حدیثی در این مورد از امام صادق (ع) نقل شده است که می فرماید:«اُوتِیَ مَعرِفَهُ اِمَامَ زَمانِهِ؛ حکمت این است که لقمان نسبت به امام و رهبر الهی عصر خود آگاهی داشت»(مکارم شیرازی،۱۳۷۶ ، ج۱۷ : ۳۷).

        چنانکه می‌بینیم در تفسیر حکمت گاهی به شناخت دین اشاره شده که شامل معارف اعتقادی و احکام عملی و تذکرات اخلاقی است و گاهی برخی از مطالب دینی مانند اطاعت از خدا و اصول اخلاقی، مورد تصریح قرار گرفته است. بدینسان حکمت شامل همه جنبه‌های دینی و معارف حقیقی و احکام ارزشی اصیل می‌شود. گاهی نیز به عقل و فهم اشاره شده که در واقع ابزار فهم این معارف و احکام است.

۵-۲-۲٫ حکمت در قرآن:

        واژه حکمت، چنان که در فرهنگ‏نامه‏ها از جمله درمفردات راغب آمده:« به معنای رسیدن به حقیقت به وسیله علم و عقل است». علامه طباطبایی درباره معنای واژه حکمت می‏گوید:«حکمت [به اصطلاح نحوی] بناء نوع است یعنی نوعی از محکم کاری یا کار محکمی که سستی و رخنه‏ای در آن راه ندارد و غالبا در معلومات عقلی واقعی که ابداً قابل بطلان و کذب نیست استعمال می‏شود»(علامه طباطبایی،۱۳۷۴، ج۳ : ۳۹۵ ). علامه طبرسی نیزدر مجمع البیان می‏گوید:«حکمت آن است که تو را بر امر حق که باطلی در آن نیست واقف کند»(طبرسی،۱۳۶۰، ج۲: ۱۵۵).

        بنابراین می‏توان گفت مفهوم حکمت یعنی یافتن حقیقت و آنچه که مطابق با واقع است . به گفته محققین، واژه حکمت در قرآن بیست بار به کار رفته و در بیشتر موارد با کتاب توأم است. مانند آیه ۳۹ اسراء:

« ذَالِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الحِْکْمَهِ  وَ لَا تجَْعَلْ مَعَ اللَّهِ اِلهً ءَاخَرَ فَتُلْقَى‏ فىِ جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا ؛ این حکمتى است که پروردگار تو به تو وحى کرده است. با خداى یکتا خداى دیگرى مپندار، که ملامت‏شده و مطرود به جهنمت اندازند »(قرآن مجید، ۱۷: ۳۹).

و آیه ۳۴ احزاب آنجا که می فرماید:

« وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلىَ‏ فىِ بُیُوتِکُنَّ مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ وَ الحِْکْمَهِ  إِنَّ اللَّهَ کاَنَ لَطِیفًا خَبِیرًا ؛ آنچه را در خانه‏هایتان از آیات خدا و حکمت تلاوت مى‏شود، یاد کنید، که خدا باریک‏بین و آگاه است » (قرآن مجید،۳۳ :۳۴).

و آیه ۶۳ زخرف:

« وَ لَمَّا جَاءَ عِیسىَ‏ بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکمُ بِالْحِکْمَهِ وَ لِأُبَینِ‏َّ لَکُم بَعْضَ الَّذِى تخَْتَلِفُونَ فِیهِ  فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ ؛ و چون عیسى با دلیلهاى روشن خود آمد، گفت: برایتان حکمت آورده‏ام و آمده‏ام تا چیزهایى را که در آن اختلاف مى‏کنید بیان کنم. پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید»(قرآن مجید،۴۳ :۶۳).

و هم‏چنین در آیه ۱۲ سوره لقمان به شکر الهی نمودن نیز حکمت اطلاق شده است:

«وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا لُقْمَانَ الحِْکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ  وَ مَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِه؛ هر آینه به لقمان حکمت دادیم و گفتیم: خدا را سپاس گوى، زیرا هر که سپاس گوید به سود خود سپاس گفت»(قرآن مجید،۳۱ :۱۲).

        اهمیت و ارزش حکمت از نظر قرآن در حدّی است که خداوند در قرآن، دنیا را با آن همه وسعت، اندک و مایه ی فریب می داند و می فرماید:

« وَ مَا الحَیاۀُ الدُنیا اِلّا مَتاعُ الغُرورِ؛ زندگی دنیا سرمایه ی فریب نیست»(قرآن مجید ،۳ : ۱۸۵).

ولی درباره ی حکمت می فرماید:

«وَ مَن یُوتی الِحکمۀَ فَقَد اوتیَ خَیراً کثیراً ؛ به هرکس که دانش داده شود، خیر و فراوانی داده شده است»(قرآن مجید، ۲ : ۲۹۶).

امیر مومنان علی(ع) می فرماید:

« … اَلحِکمَهِ اَلَّتِی هِیَ حَیَاۀٌ لِلقَلبِ المَیِّتِ ؛ حکمت و دانش حیات دل مرده است »(سید رضی، ۱۳۷۹،خطبه۱۳۳ : ۲۵۲).

باز در مورد اهمیت حکمت حضرت علی (ع) فرمود:

«اَلحِکمَۀُ ضَالَّۀُ المُومِنِ، فَخُذِ الحِکمَۀَ وَلَو مِن أهلِ النِّفَاقِ ؛ حکمت گم شده ی مومن است، آن را گرچه از ناحیه ی منافقان باشد دریافت کن»(سید رضی،۱۳۷۹، حکمت۸۰ : ۶۴۰).

        «منظور از حکمتی که در قرآن به کار رفته، مجموعه علوم و معارفی است که انسان را به حقیقت رهنمون می‏شود به طوری که هیچ شک و ابهامی در آن نماند. زیرا مجموعه عقاید و آموزه‏هایی که قرآن بیانگر آنها است، همه با مقتضای فطرت بشر همسو است و مقتضای فطرت، آن بخش از علم و عمل را شامل می‏شود که کمال واقعی و سعادت حقیقی او را تأمین بکند. ازاین‏رو، می‏شود گفت دین با واقعیت و حقیقت مطابقت دارد، اصول و قواعدی که با دین آمده، در واقع حکمت‏اند پیامبر مأمور است این حکمت را، به مردم بیاموزد»(علامه طباطبایی،۱۳۷۴، ج۱۲: ۵۷۱) .

        برخی نیز می‏گویند: «با مراجعه به اصل معنای حکمت می‏توان به دست آورد که حکمت یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که شخص به وسیله آن می‏تواند حق و واقعیت را درک کند و مانع از فساد شود و کار را متقن و محکم انجام دهد، بنابراین حکمت نوعی حالت نفسانی و صفت روحی است نه شی‏ء خارجی، بلکه شی‏ء محکم خارجی از نتایج حکمت است»(قرشی[بی تا]، ج ۲: ۱۶۳) .

        خلاصه، چنان که بیان شد، حکمت در زبان قرآن عبارت است از علم و معرفت داشتن به مجموعه اصولی که موافق با فطرت انسانی و مطابق با واقع هستند. «اما حکمتی که در علوم بشری از آن یاد می‏شود در مقابل علوم تجربی به کار رفته و بیشتر مباحث نظری و عقلی صرف را شامل می‏شود. ازاین‏رو به نظر می‏رسد شباهت این دو فقط در عقلی و نظری بودن باشد و لکن در دو جهت تفاوت دارند یکی این که تمامی حکمت قرآن موافق با مقتضای فطرت است و دیگر این که با واقع مطابقت دارد»(علامه طباطبایی،۱۳۷۴، ج ۱۹: ۵۴۳).

        «اما به طور کلی می توان گفت حکمتی که قرآن از آن سخن می گوید و خداوند به لقمان عطا فرموده بود عبارت است از« مجموعه ای از معرفت و علم و اخلاق پاک و تقوا و نور هدایت » بوده است»(مکارم شیرازی،۱۳۷۶،ج۱۷ :۳۶). «اما با توجه به گستره مفهوم حکمت، مى‏توان این واژه را جامع فضایل نظرى و عملى دانست. حکیم در اندیشه و رفتار بهترین و مناسب‏ترین مورد را برمى‏گزیند و پى مى‏گیرد. فرد حکیم سخنی بدون علم و آگاهی نمی گوید و در گفتار و رفتارش تناقضی یافت نمی شود . نعمت های الهی را ضایع نمی کند و به سراغ بیهوده ها نمی رود . مردم را مثل خود دوست می دارد و هرچه را برای خود بخواهد برای آنان هم می خواهد . و این هدیه خداوند به مخلصین است»(قرائتی،۱۳۸۳: ۲۸). لقمان در عرصه اندیشه، با والاترین افکار و آرا به ارشاد مى‏پرداخت و در عرصه عمل نیز کامل‏ترین اخلاق و سلوک را به نمایش مى‏گذاشت. از این رو، شخصیتش -که مرکب از اندیشه و عمل او بود – الگوى تمام عیار مؤمنان و حق‏جویان بود؛ مهم‏ترین جلوه حکمت لقمانى شرک‏ستیزى او در همه فرصت‏ها بود که در آیه زیر منعکس است:

«وَإِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یا بُنَىَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛

ویاد کن هنگامى را که لقمان به پسر خویش- در حالى که او را اندرز مى‏داد – گفت: اى پسرک من، به خدا شرک میاور که به‏راستى شرک ستمى بزرگ است»(قرآن مجید،۳۱ : ۱۳ ).

۵-۲-۳٫ اقسام حکمت:

۱)             حکمت علمی.

۲)             حکمت عملی.

۳)             حکمت حقیقی.

        «هر یک از این حکمت ها به منزله نردبانی است که انسان را به خداوند می رساند . پله اول این نردبان حکمت علمی را فرستادگان خداوند متعال  بنا نهاده اند پله دوم حکمت عملی را انسان خود باید بسازد  و آخرین پله ی جهش به مقام انسان کامل یعنی حکمت حقیقی را خداوند متعال آماده می سازد»(محمدی ری شهری، ۱۳۸۶: ۱۴). و کسی که با توجه به این مقدمات خود را در مسیر خداوند و اطاعت از او قرار دهد حکیم می شود. حکیم کسی است که عاقل، هوشمند، مدبّر بوده و از نظر فکر و عمل پاک، خالص و رشد یافته است.

به عنوان نمونه به چند مورد ازروایات که اشاره به حکیم بودن لقمان دارد ، می شود:

در کتاب اصول کافی از بعضی راویان امامیه از هشام ابن حکم روایت کرده که گفت:

«امام جعفر (ع) به من فرمود: ای هشام خدای تعالی که فرموده: وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ قالَ أوتی مَعرِفَه إِمامِ زَمانَه) و به راستی که به لقمان حکمت دادیم، منظور از حکمت فهم و عقل و معرفت امام زمانش به وی داده شد»(علامه طباطبایی،۱۳۷۴، ج۱۶: ۳۳۰).

        در مجمع البیان نوشته طبرسی به سال (۴۶۸-۵۴۸) آمده که نافع از ابن عمر روایت کرده که پیامبر اکرم (ص) فرمود:

«حقاً اَقولُ: لَم یَکُن لُقمَانُ نَبِیاً وَ لکِن کانَ عَبدَاً کَثیرالتَّفَکُّرِ ، حُسنُ الیَقینَ ، اَحَبّ ُ الله ُ فَاَحَبَّهُ ، وَ مَنَّ عَلَیهِ بِالحِکمَهِ ؛ به حق می گویم که لقمان پیغمبر نبوده ولیکن بنده ای بود که بسیار فکر می کرد ویقین خوبی داشت خدا را دوست می داشت  و خدا هم او را دوست می داشت وبه دادن حکمت به او منت نهاد»(طبرسی،۱۳۶۰، ج۱۱ : ۲۱۲).

همچنین درجایی دیگر در مجمع البیان آمده که:

« لقمان روزی در وسط روز خوابیده بود که ناگهان ندایی شنید : ای لقمان آیا می خواهی خدا تو را خلیفه خوددر زمین قرار دهد تا در بین مردم به حق حکم کنی ؟ لقمان صدا را پاسخ داد که اگر پروردگارم مرا مخیر کند عافیت را می خواهم و بلاء را نمی پذیرم ولی اگر او اراده کرده مرا خلیفه کند سمعاً و طاعتاً برای اینکه ایمان و یقین دارم که اگر او چنین اراده ای کرده باشد خودش یاریم نموده و از خطا نگهم می دارد .

ملائکه به طوری که لقمان ایشان را نمی دید پرسیدند : ای لقمان چرا ؟ گفت برای اینکه هیچ تکلیفی دشوار تر از قضاوت و داوری نیست وظلم آن را از هر سو احاطه می کند و اگر در این را اشتباهی رخ دهد هم دنیا و هم آخرت فرد تباه گردد .

ملائکه از منطق نیکوی او تعجب کردند . لقمان به خواب رفت و در خواب حکمت به او داده شد و چون از خواب بیدار شد به حکمت سخن می گفت وبا این حکمتش سالها برای حضرت داوود وزارت کرد»(طبرسی،۱۳۶۰ ، ج۱۱: ۲۱۲).

در تفسیر قمی(علی ابن ابراهیم قرن سوم ) به سند خود از حماد روایت کرده که گفت:

«از امام صادق (ع) از لقمان سراغ گرفتم که چه کسی بود؟ و حکمتی که خدا به او ارزانی داشت چگونه بود ؟ فرمود آگاه باش که به خدا سوگند حکمت را به لقمان به خاطر حسب و دودمان و مال و فرزندان و یا درشتی در جسم وزینتی در رخسار ندادند و لیکن او مردی بود که در برابر  امر خدا سخت نیرومند ی به خرج می داد و به خاطر خدا ازآنچه خدا راضی نبود دوری می کرد مردی ساکت و فقیر احوال بود نظری عمیق و فکری طولانی ونظری تیز داشت همواره می خواست تا از عبرت ها غنی باشد و همیشه مراقب حرکات و سکنات خویش بود هرگز حشمگین نشد وبا کسی مزاح نمی کرد»(علامه طباطبایی، ۱۳۷۴، ج۱۶ : ۳۳۱).

در کتاب قرب الاسناد هارون از امام جعفر (ع) روایت کرده که فرمود:

« شخصی از لقمان پرسید آن چه دستوری است که جامع همه ی حکمت های تو باشد گفت اینکه خود را در باره چیزی که برایم ضمانت کرده اند به زحمت نیندازم وآنچه را که به خود من واگذار نموده اند ضایع نکنم»(همان: ۳۳۵).

بخش سوم: نمونه هایی از حکمت لقمان

        در کتاب های مختلف دینی و تفسیر های نوشته شده برای قرآن، حکمت های زیادی را درباره ی لقمان نقل کرده اند. در بیشتر موارد مضمون و محتوای اصلی داستان یک چیز است اما به روشها و شیوه های مختلفی بیان می شود . همچنین بعداً اشاره خواهیم کرد که گاهاً حکمت هایی را هم به لقمان نسبت داده اند .

۵-۳-۱٫ نخستین حکمت لقمان:

        تشخیص این که کدام یک از حکمت های لقمان به عنوان اولین حکمت اوست تا حدی کار مشکلی است. اگر به خود قرآن مراجعه کنیم با توجه به آیه ی ۱۳ می توان نخستین حکمت او را سخنانی دانست که درباره دوری از شرک بیان کرده است، دانست . در کتاب حکمت نامه ی لقمان به نقل از علامه مجلسی این گونه آمده است که:

« نخستین حکمتی که از لقمان آشکار شد این بود که تاجری مست شد و با هم پیاله اش شرط بست که همه آب دریاچه(در برخی منابع رودخانه نیز ذکر شده) را بنوشد و گرنه خود و عیالش تسلیم او شوند وقتی صبح شد و به هوش آمد از این شرط بندی پشیمان شد . رفیقش از او می خواست که به شرط عمل کند . لقمان گفت : من تو را از این مخمصه خلاص می کنم به شرط این که دیگر چنین کاری نکنی . به رفیقت بگو آیا آبی را که شرط  کرده ام بنوشم ؟ پس ان را بیاور تا بنوشم . یا آبی را که الان در دریاچه است بنوشم ؟ پس دهانه هایش را ببند تا آن را بنوشم .یا آبی را که بعدا خواهد آمد بنوشم ؟ پس صبر کن تا بیاید . با این استدلال رفیقش از اودست برداشت»(محمدی ری شهری، ۱۳۸۶: ۵۳).

۵-۳-۲٫ قدر شناسی لقمان:

120,000 ریال – خرید
 

تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.

 جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

 

 

مطالب پیشنهادی:
برچسب ها : , , , , , , , , , , , ,
برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

براي قرار دادن بنر خود در اين مکان کليک کنيد
به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید


جستجو پیشرفته مقالات و پروژه

سبد خرید

  • سبد خریدتان خالی است.

دسته ها

آخرین بروز رسانی

    پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳

اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط دیجیتال ایران digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghale.irمحفوظ می باشد.