نام دیگر سوره عَلَق «اقرأ» است. این سوره چون با واژه «اقرأ» آغاز شده به سوره «اقرأ» مشهور است و چون در آن درباره آفرینش انسان از «علق» (خون بسته شده) سخن گفته شده سوره علق نام دارد.
این سوره ۱۹ آیه دارد و به ترتیب مصحف نود و ششمین سوره قرآن است. از نظر حجم از سوره های مفصلّات و از جمله «اوساط» ( از سوره های متوسط قصار) به شمار میآید، مکی است و در پایان حزب سوم از جزء سی قرآن قرار دارد.
سوره علق آخرین سوره از سوره های چهارگانه عزائم است: یعنی از سوره هایی است که دارای آیه سجده است.
آیه آخر آن سجده واجب دارد که هر کس آن را بخواند یا بشنود، واجب است به سجده برود. همان گونه که اشاره شد، مفسران قرآن بر این عقیدهاند که آغاز وحی و نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با آیات نخستین این سوره بوده است.
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غار حراء مشغول عبادت بود، جبرئیل او را مخاطب ساخت و گفت: « اقرأ بسم ربک الذی خلق. . .»
این سوره اولین سورهای است که بر پیامبر نازل شد. حضرت برای راز و نیاز با خداوند به کوه حرا رفته بود که جبرئیل فرود آمد و عرضه داشت: ای محمد بخوان. حضرت فرمود: من قرائت کننده نیستم. جبرئیل او را در بغل گرفت و فشرد و بازگفت بخوان و حضرت همان جواب را تکرار فرمود و جبرئیل برای دومین بار این کار را تکرار کرد و گفت: بخوان به نام پروردگارت که خلق فرمود و تا آیهٔ پنجم این سوره را خواند و از دیدهٔ پیامبر غایب شد. پس پیامبر به خانه برگشت در حالی که خسته بود و فرمود: مرا بپوشانید تا استراحت کنم. و گفتهاند پیامبر به حضرت خدیجه فرمود: زمانی که تنها هستم ندایی میشنوم. خدیجه به او گفت: خداوند جز خیر برای تو نمیخواهد زیرا تو ادای امانت میکنی و صلهٔ رحم انجام میدهی و در گفتارت صادق هستی. سپس با هم به سراغ ورقهبن نوفل که از دانشمندان عرب و از نزدیکان خدیجه (س) بود رفتند و پیامبر آنچه را دیده بود برای او نقل کرد. ورقه به او گفت: این بار که آن منادی به سراغ تو آمد با دقت گوش کن ببین چه میگوید. پیامبر بار دیگر در خلوتگاه خود شنید که آن صدا میگوید: ای محمد بگو: به نام خداوند بخشندهٔ مهربان و آیات سورهٔ حمد را به گوش او زمزمه کرد و گفت: بگو خدایی جز خداوند یگانه نیست. پیامبر دوباره به سراغ ورقه رفت و مطلب را برای او بیان کرد ورقه گفت: بشارت بر تو باد، من گواهی میدهم که تو همان هستی که عیسیبن مریم مژدهٔ آمدنش را داده و تو پیامبر مرسل هستی همچون موسی و پیامبران دیگر.
و گفتهاند بعضی از آیات این سوره درباره ولیدبن مغیره است که مردم را از نماز و اطاعت خدا و پیغمبر نهی مینمود و دربارهٔ ابوجهل گفت: آیا محمد محمد صورت خود را بر روی خاک میگذارد؟ مردم گفتند: بلی، گفت: به خدا قسم اگر ببینم این کار را میکند پای برگردن او میگذارم. گفتند: الان مشغول است و او رفت که گردن پیامبر را لگد کند ولی ناگهان مضطرب شد و برگشت گفتند: چرا برگشتی؟ گفت: ما بین خودم و او خندقی از آتش دیدم و هیکلهای هولناک بال داری را دیدم و پیامبر سوگند یاد فرمود که اگر نزدیک به من میشد ملائکه یک یک اعضاء او را ربوده بودند.
چنان که اشاره شد، سورههاى قرآن به اقتضاى اوضاع و شرایط بستر تاریخى زمان نزولش نازل شدهاست؛ لذا آن اوضاع و شرایط در آیات سورهها منعکس گردیده است.
در خصوص سورهىِ علق نیز همین گونه است. آیات سورهىِ علق اوضاع و شرایط زمان نزولش را این چنین گزارش کرده است:
پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله نماز گزارده است: »عَبْداً إِذا صَلَّى«)علق، ۱۰)؛ »کَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ«)علق، ۱۹).
یکى از مشرکان پیامبرصلى الله علیه وآله را از نمازگزاردن نهى کرده است: »أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى«)علق، ۹).
پیامبرصلى الله علیه وآله به نبوت مبعوث شده بود: »أَ رَأَیْتَ إِنْ کانَ عَلَى الْهُدى«)علق، ۱۱).
پیامبرصلى الله علیه وآله به تبلیغ رسالتش اهتمام ورزیده است: »أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى«)علق، ۱۲).
یکى از مشرکان او را دروغگو خوانده و از او روى گردانیده است: »أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى«)علق، ۱۳).
آن مشرک بر عمل خود مداومت مىکرده است: »کَلاَّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَهِ«)علق، ۱۵).
آن مشرک از سران مشرکان بوده است: »فَلْیَدْعُ نادِیَهُ«)علق، ۱۷).
حاصل آن که پیامبرصلى الله علیه وآله پس از آن که به پیامبرى مبعوث شده و به او نماز تعلیم داده شده بود، در ملأ عام نماز مىگزارْد؛ از این رو، مشرکان از آن آگاهى یافته و بزرگ آنان دربارهىِ آن از پیامبرصلى الله علیه وآله پرسش کردهاست. آن حضرت، در پاسخ، ضمن بیان رسالت خویش او را به پرواپیشگى فرمان داده است؛ اما او ضمن دروغگو شمردن آن حضرت و روىگردانى از او، به طور مکرر، از آن حضرت مىخواهد از نمازگزاردن در ملأ عام بازایستد؛ اما خداوند به آن حضرت فرمان مىدهد: از او اطاعت مکن و به نمازگزاردن خود ادمه بده.
درست همان مضامینى که در آیات سورهىِ علق آمده است، در روایات شأن نزول نیز منعکس است:
عباس عموى پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله آورده است:
روزى در مسجد بودم که ابوجهل آمد و گفت: بر من است که اگر محمد را در حال سجده بینم، پاى بر گردنش گذارم. من بیرون رفته، بر رسولخداصلى الله علیه وآله درآمدم و سخن ابوجهل را به او بازگفتم.
او خشمگین آمد که به مسجد درآید. خواست وارد شود، دیوار فروریخت.
من گفتم: این روز بدى است؛ آنگاه لُنگ بستم و پى او رفتم.
رسولخداصلى الله علیه وآله واردشد و مىخواند: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ. وقتى به قسمت مربوط به ابوجهل رسید]یعنى:[ کَلاَّ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَیَطْغى، شخصى به ابوجهل گفت: اى اباحکم این محمد است.
ابوجهل گفت: مگر آنچه را من مىبینم، تو نمىبینى؟ به خدا فضاى آسمان را بر من بستهاست.
رسولخداصلى الله علیه وآله وقتى به پایان سوره رسید، سجده کرد.
نظیر این مضامین را ابوهریره، ابن عباس، قتاده، عکرمه، مجاهد و امام باقرعلیه السلام نیز نقل کردهاند)طبرى، جامع البیان؛ ج۳۰، ص۳۲۲ و سیوطى، الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۰ و مجلسى، ج۱۸، ص۵۲).
در روایتى از ابن عباس آمده است: ابوجهل به پیامبرصلى الله علیه وآله گذر کرد، آن حضرت نماز مىگزارد. گفت: اى محمد مگر تو را از نماز گزاردن نهى نکردم؟ دانستهاى که در مکه هیچیک بیش از من خویشاوند)نادى( ندارد)ابن کثیر، ج۱، ص۴۷۷).
به گواهى روایات، در روز نخست بعثت، جبرئیلعلیه السلام به پیامبرصلى الله علیه وآله وضو و نماز را آموخت و آن حضرت در همان روز نماز گزارد)ابن ابى الحدید، ج۳، ص۲۲۹).
آورده اند: اولین نمازى که واجب شد، نماز ظهر بود و علىعلیه السلام با پیامبرصلى الله علیه وآله نماز گزارد و خدیجهعلیها السلام نیز در همان روز نماز عصر را با پیامبرصلى الله علیه وآله برگزار کرد)مجلسى، ج۱۸، ص۱۹۶). نماز پیامبرصلى الله علیه وآله در آن هنگام، دو رکعتى بود و رکوع و سجود داشت)همان، ص۱۹۴). او میان دو رکن اسود و یمانى نماز مىگزارد و کعبه را میان خود و شام قرار مىداد)همان، ص۲۴۰).
عفیف(۱) در مشاهدات خود از نماز پیامبرصلى الله علیه وآله در اوایل بعثت آورده است که آن نماز رکوع و سجود داشته است و در آن هنگام جز همان سه نفر – یعنى پیامبرصلى الله علیه وآله و خدیجهعلیها السلام و علىعلیه السلام – بر دین اسلام نبودند)طبرى، تاریخ الطبرى؛ ج۱، ص۵۳۸-۵۳۷).
در روایات چندى آمده است که سورهىِ حمد در همان نخستین روز بعثت پیامبرصلى الله علیه وآله نازل شده است. از جمله ضحاک)ت بعد ۱۰۰ق( از ابن عباس )ت۶۸ق( و امام هادى از پدرانش از علىعلیهم السلام آوردهاند که وقتى خداى عز و جل پیامبر ما محمدصلى الله علیه وآله را مبعوث کرد، جبرئیلعلیه السلام به او فرمود: بگو! »بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ «)طبرى، جامع البیان طبرى، ج۱، ص۱۰۱ ۹۹ ۹۲ ۸۹ ۷۷ و ۱۰۵ و حویزى، ج۱، ص۱۹) و عمرو بن شرحبیل ابو میسره)ت ۶۳ق( آورده است که جبرئیل به آن حضرت گفت: بگو: »بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ«. او هم آن را گفت و او آن را سه بار بر آن حضرت تکرار کرد؛ سپس گفت: بگو: »الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ«. سه بار تا آن که آن )سوره( را به پایان برد)واحدى، ص۱۱ و ابن کثیر، التفسیر، ج۱، ص۴۲۴).
نیز در روایات فراوانى آمده است که رسولخداصلى الله علیه وآله فرمود: »لاصلاهَ لِمَنْ لَمْ یَقْرَأْ بِفاتِحَهِ الْکِتاب؛ هیچ نمازى براى کسى که )آن را( با فاتحه الکتاب نخواند، ]روا[ نیست«)قرطبى، ج۱، ص۸۴). کسانى که این مضمون یا مشابه آن را روایت کردهاند، عبارت اند از: عباده بن صامت(۳۸ ق ه – ۳۴ق(، ابوهریره(۲۰ق ه -۷۸ق(، عمر بن الخطاب ، عبدالله بن عباس)ت ۶۸ق(، ابى بن کعب)ت ۱۹ق(، أبى أیوب انصارى)ت ۵۰ق(، عبدالله بن عمرو بن العاص)ت ۶۵ق(، ابوسعید خدرى)ت ۶۴ق( و عثمان بنأبىالعاص)ت ۵۱ق( و خوّات بنجبیر)ت ۴۰ق(. همینطور مشابه آن را محمد بنمسلم)ح ۱۵۰-۶۰ق( از امام باقرعلیه السلام و فضل بن شاذان)ت ۲۶۰ق( از امام رضاعلیه السلام روایت کردهاند)حر عاملى، ج۴، ص۷۳۲).
نظر به اهمیت قرائت سوره ىِ فاتحه در نماز باید گفت که به احتمال قوى پیامبرصلى الله علیه وآله هیچ نمازى را بدون آن سوره نگزارده و در نتیجه باید گفت که به احتمال قوى آن سوره در همان آغاز نبوت نازل شده است.
در روایات متعددى آمده است که در اوایل بعثت، نخستین مسلمانان که عبارت بودند از پیامبرصلى الله علیه وآله، خدیجه علیه ا السلام و علىعلیه السلام در ملأ عام در کنار خانهىِ کعبه به جماعت نماز مىگزاردند و این سبب شده بود که توجه مشرکان به ایشان جلب شود؛ حتى بازرگانانى که به مکه آمده بودند، به آن توجه پیدا کرده بودند و لذا دربارهىِ آنان از مکىها سؤال مىکردند.
عفیف نقل مىکند:
من بازرگان بودم و در ایام حج به مِنى آمدم. عباس بن عبدالمطلب نیز بازرگان بود. نزد او رفتم که با او داد و ستد کنم که دیدیم مردى آمد و برابر کعبه به نماز ایستاد. سپس زنى آمد و به نماز ایستاد و )نیز( نوجوانى با او به نماز ایستاد. پرسیدم: اى عباس! این دین چیست؟ من نمىدانم این چه دینى است؟ پاسخ داد: این محمد بن عبدالله است. عقیده دارد که خدا او را فرستاده است و گنجهاى کسرى و قیصر را فتح خواهد کرد و این زنش خدیجهعلیها السلام دخت خویلد است که به او گرویده است و این نوجوان پسرعمویش على بن ابى طالبعلیه السلام است که به او ایمان آورده است)مجلسى، ج۱۱، ص۲۰۸ و طبرى، تاریخ الطبرى، ج۱، ص۵۳۸ و ابن کثیر، السیره النبویه، ج۱، ص۴۴۷).
نماز گزاردن پیامبر در کنار کعبه عملى مستمر بوده است و لذا قصههاى متعددى در این زمینه، میان پیامبرصلى الله علیه وآله و مشرکان رخ داده است.
عبدالله بن مسعود گوید:
زمانى رسولخداصلى الله علیه وآله در حال سجده بود و ابوجهل و گروهى از قریش پیرامونش بودند و در آنجا جفت شترى افتاده بود، گفتند: چه کسى این جفت را برمىگیرد و بر پشت او مىاندازد که عقبه بن ابى معیط آمد و آن را بر پشت پیامبرصلى الله علیه وآله انداخت و فاطمهعلیها السلام آمد و آن را از پشت آن حضرت برداشت و بر آن که چنین کرده بود، نفرین کرد)مجلسى، ج۱۸، ص۵۷ و ۲۰۹ و احمدبن حنبل، ج۱، ص۳۹۳).
ابن مسعود این گروه را ابوجهل، عتبه بن ربیعه، شیبه بن ربیعه، عقبه بن ابن معیط و أمیّه بن خلف – یا ابى بن خلف )تردید از راوى است( – برشمرده است)همان(.
نیز آوردهاند که روزى پیامبر در حجر نشسته بود که جفت گوسفندى را بردند و بر آن حضرت افکندند که حمزه از آن آگاه مىشود و آن جفت را به سبیل همهىِ آن قریشیانى که چنین کرده بودند، مىمالد)همان(.
همینطور، از عبدالله بن عمرو بن عاص نقل است که رسولخداصلى الله علیه وآله نزد کعبه بود. عقبه بن ابى مُعیط آمد و لباس رسولخداصلى الله علیه وآله را در گردنش پیچید و به سختى کشید)طبرى، تاریخ الطبرى، ج۱، ص۵۴۸).
از جمعبندى این روایات چنین به دست مىآید که در همان روز اول بعثت به پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله به همراه وضو و نماز سورهىِ حمد نیز تعلیم داده شد و با گرویدن خدیجهعلیها السلام و علىعلیه السلام به آن حضرت تا مدت قابل توجهى، آن سه در ملأ عام در کنار خانهىِ کعبه به جماعت نماز مىگزاردند. همین امر موجب شده بود که رئیس مشرکان مکه به آنان توجه پیدا کند و از عمل آنان پرسش نماید. طبیعتاً پیامبرصلى الله علیه وآله هم او را به واقعیت امر آشنا کرد و حتى او را به اسلام دعوت نمود؛ اما وى پیامبرصلى الله علیه وآله را دروغگو شمرد و از دعوت او روى برتافت و حتى از عمل پیامبرصلى الله علیه وآله برآشفت و درصدد برآمد، پیامبرصلى الله علیه وآله را از نمازگزاردن در کنار خانهىِ کعبه بازدارد. او به طور مکرّر پیامبرصلى الله علیه وآله را از نمازگزاردن در کنار کعبه نهى مىکند؛ اما ظاهراً چون پیامبرصلى الله علیه وآله به نهى او ترتیب اثر نمىداد تا این که درصدد برآمد، با خشونت از نمازگزاردن او جلوگیرى کند.
درست در همین شرایط سورهىِ علق نازل مىشود و خداوند طى آن ضمن امر به پیامبرصلى الله علیه وآله به ادامهىِ اقامهىِ نماز در کنار کعبه، ابوجهل را تهدید مىکند که اگر از کار خود بازنایستد، او را عذاب خواهد کرد. به انجمنشان نیز هشدار مىدهد، درصدد تعرض به پیامبر برنیایند که آنان را نیز عذاب خواهد نمود: أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى کَلّا لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَهِ ناصِیَهٍ کاذِبَهٍ خاطِئَهٍ فَلْیَدْعُ نادِیَهُ سَنَدْعُ الزَّبانِیَهَ)علق، ۱۸-۱۵).
ابوجهل عمرو بن هشام بن مغیره مخزومى)حدود ۶۲۴- ۵۶۰م( عموزادهىِ ولید بن مغیره مخزومى(۶۲۲- ۵۲۷م(، رئیس وقت قریش بود)مجلسى، ج۱۵، ص۱۵۳)؛ اما به لحاظ آن که ولید به هنگام بعثت(۵۱۰م( از هشتاد سالگى گذشته و پیر شده بود، ابوجهل ریاست قریش را پیدا کرده بود. ابوجهل را بزرگ مکیان )سید اهل القرى( مىخواندند)احمد بن حنبل، ج۱، ص۴۰۰) و حتى در روایتى آوردهاند که مراد از بزرگ مکه در »رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ«)زخرف، آیهىِ ۳۱)، ابوجهل بوده است)ابن شهر آشوب، ج۱، ص۴۷ و مجلسى، ج۱۸، ص۲۳۵). البته مشهور آن است که او ولید بن مغیره بوده است)طبرى، جامع البیان، ۸۳ ۲۵). نیز نقل است که آیهىِ »ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَریمُ«)دخان، آیهىِ ۴۹) ناظر به ابوجهل است)همان، ص۱۷۳).
به همین رو، ملاحظه مىشود، تقریباً، ابوجهل در تمام رویدادهاى میان مشرکان مکه و پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله، نقش بسیار فعالى را بر عهده داشته است؛ نظیر جلوگیرى از نمازگزارى پیامبرصلى الله علیه وآله در کنار خانهىِ کعبه)مجلسى، ج۱۸، ص۵۸)، جفت شتر افکندن بر سر رسول خداصلى الله علیه وآله به هنگام سجده)همان، ص۵۷)، اصرار بر ولید مبنى بر سخنى بر ردّ قرآن گفتن)همان، ص۱۶۸)، اهتمام به مذاکرات متعدد با ابوطالب و رسول اکرمصلى الله علیه وآله جهت تسلیم یا تطمیع آن حضرت)همان، ص۲۳۸، ج۱۹، ص۳۹)، تلاش در مورد حصر بنىهاشم و بنىعبدالمطب در شعب ابىطالب)همان، ج۱۹، ص۱۴)، به قتل رساندن سمیه مادر عمار اولین شهید اسلام)همان، ج۱۸، ص۲۱۰)، فعالیت در توطئهىِ قتل پیامبرصلى الله علیه وآله در لیله المبیت)همان، ج۱۹، ص۳۹) و سرانجام برپایى جنگ بدر که در آن به هلاکت رسید و در همین زمان بود که پیامبرصلى الله علیه وآله او را »فرعون هذه الامه« نامید)احمد بن حنبل، ج۱، ص۴۴۴).
تشبیه ابوجهل به فرعون اگر چه به لحاظ رفتار جاهطلبانه و متکبرانهىِ او بوده است، اما بعید نیست که در این تشبیه نیمنگاهى هم به نوع موضعگیرى ابوجهل، به عنوان رئیس مخالفان پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله و فرعون به عنوان رئیس مخالفان حضرت موسىعلیه السلام افکنده شده باشد. مقایسهىِ آیات مربوط به فرمان خداى تعالى به حضرت موسىعلیه السلام در آغاز نبوتش)نازعات، آیات ۲۴ -۱۵) با آیات سورهىِ علق که حاکى از رویدادهاى آغاز نبوت پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله است، تشابهات فراوانى را نشان مىدهد. هر دو، فرعون و ابوجهل، در آغاز نبوت به دین الهى دعوت شدند؛ اما هر دو، پیامبر الهى وقت خود را دروغگو شمردند و از ایشان روى گرداندند و به مقابله با او برخاستند.
شایان ذکر است که نبوت پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله و حضرت موسىعلیه السلام از جهت دیگرى نیز با هم شباهت دارند و آن این است که هر دو پیامبر در همان آغاز نبوت، به اقامهىِ نماز فرمان داده شدند. آیاتى که به چنین فرمانى در آغاز نبوت حضرت موسىعلیه السلام تصریح دارد، این چنین است:
وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحى إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری )طه، آیات ۱۴-۱۳)؛ و من تو را برگزیدهام، پس به آنچه وحى مىشود، گوش فرا ده. منم، من، خدایى که جز من خدایى نیست، پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار.
با توجه به شواهد و مؤیداتى که آمد، باید پنج آیهىِ نخست سوره علق را نیز در چنین بستر و فضایى که گزارش شد، تفسیر کرد. جریان از این قرار بوده است که پیامبرصلى الله علیه وآله به پیامبرى قومش برانگیخته شده است و رئیس قومش را به اسلام دعوت کرده است؛ اما او وى را دروغگو شمرده و از او روى گردانیده است. حتى به طور جدى در صدد مقابله با آن حضرت برآمده است. بعید نیست شروع جریان از آنجایى بوده است که مشاهده کردند، پیامبرصلى الله علیه وآله به همراه همسر و پسر عمویش در کنار خانهىِ کعبه نماز مىگزارد. مشرکان با ملاحظهىِ آن، موضوع را به اطلاع ابوجهل و دیگر سران قریش مىرسانند و ابوجهل بر آن مىشود، با رسول خداصلى الله علیه وآله در این زمینه گفتگو کند که سرانجام به تکذیب آن حضرت و جلوگیرى از نمازگزاشتن ایشان در کنار خانهىِ کعبه مىانجامد. حال باید تأمل کرد که آن آیات در این بستر و فضا چگونه معنا پیدا مىکند.
نویسنده بر این نظر است که این آیات نیز ناظر به جریانى است که مذکور افتاد؛ یعنى در این آیات به پیامبراسلامصلى الله علیه وآله دستور داده شده است که کماکان نماز بگذار و این امر با لفظ »اقرء« دو بار مورد تأکید قرار گرفته است و در عین حال در این آیات تلویحاً به مشرکان توجه داده شده است که پیامبرصلى الله علیه وآله را همان خدایى که آدمى را از علق آفریده، به پیامبرى برانگیخته است و آنچه را او مىگوید، خداوند به او آموخته است و لذا او دروغگو نیست.
شواهدى که این نظر را تأیید مىکند، علاوه بر مواردى که پیش از این آمد، به این قرار است:
چنان که ملاحظه شد، در آیات »أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى«)علق، ۹ و ۱۰)؛ و نیز در آیهىِ پایانى »کَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ«)علق، ۱۹) سخن از نهى ابوجهل از نمازگزارى پیامبرصلى الله علیه وآله و فرمان خدا به آن حضرت مبنى بر عدم اطاعت از او و ادامهىِ اقامهىِ نماز است.
این خود قرینهاى است بر این که پنج آیهىِ نخست این سوره نیز ناظر به همین موضوع است و در آن به پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله دستور داده شده است که بر نمازگزارى خود پایدارى ورزد و به نهى ابوجهل ترتیب اثر ندهد.
با این توصیف، »باء« در »اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ« باء استعانت است و به این ترتیب، معناى آن این مىشود که با استعانت از نام پروردگارت، نماز را به پادار و از توطئهىِ مشرکان بیم به خود راه مده.
به نظر مىرسد، به لحاظ آن که، سورهىِ حمد با یک یا دو سورهىِ دیگر قرآن، بخش برجستهىِ نماز محسوب مىشود، خداى تعالى از باب استعمال جزء در کل، بر نماز)صلاه(، قرآن نیز اطلاق کرده است و این در آیات قرآن نظائر متعددى دارد؛ مانند:
أَقِمِ الصَّلاهَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً )اسراء، آیهىِ ۷۸)؛ نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپادار، و ]نیز[ نماز صبح را، زیرا نماز صبح همواره ]مقرون با[ حضور ]فرشتگان [است.
یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً)مزمل، آیات۴-۱)؛ اى جامه به خویشتن فرو پیچیده، به پا خیز شب را مگر اندکى، نیمى از شب یا اندکى از آن را بکاه، یا بر آن ]نصف [بیفزاى و قرآن)نماز( را شمرده شمرده بخوان.
فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ)مزمل، آیهىِ ۲۰)؛ هر چه از قرآن)نماز( میسر مىشود، بخوانید.
مفسران، با استناد به سیاق آیات مذکور و روایات مربوط، مراد از »قرآن« را در این آیات خواندن قرآن در نماز یا خود نماز دانستهاند.)طبرسى، ج۶، ص۲۸۳ و طباطبایى، ج۱۳، ص ۱۷۵ و ج۲۰، ص۶۰ و ۶۲ و ابن کثیر، التفسیر، ج۱، ص۱۳).
به این ترتیب، با لحاظ بخش برجستهىِ نماز که سورههاى قرآن است، استعمال »إِقْرَأْ« و »رَتِّلْ« به جاى »أَقِمْ« جایز خواهد بود؛ بنابراین مىتوان »إِقْرَأْ« را در آیات نخست سورهىِ علق نیز به معناى خواندن قرآن در نماز یا خود نماز دانست.
با توجه به این که سورهىِ حمد برابر روایات، در آغاز بعثت پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله نازل شده است، مقصود از »اقرأ« قرائت همین سوره در نماز مىتواند باشد.
شایان ذکر است که در قرآن، به جا آوردن نماز، تنها با لفظ »أَقِمْ« و مشتقات آن، بیان نشده است. در قرآن الفاظ دیگرى نیز دالّ بر همین معنا به چشم مىخورد؛ مانند: »اذْکُر« و »اسْجُدْ« و »سَبِّح« در آیات »وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَهً وَ أَصیلاً وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَویلاً )انسان، آیات ۲۶-۲۵).
۳ .۳٫ پیوستگى پنج آیهىِ نخست به آیات بعد
پنج آیهىِ نخست سورهىِ علق به دلایلى که در پى مىآید، نمىتواند نزول مستقلى داشته باشد؛ بلکه به طور یکجا همراه آیات ذیل سوره نازل شده است.
جهت جستجو سریع موضوع مقاله ، پرسشنامه ، پاورپوینت و گزارش کارآموزی می توانید از قسمت بالا سمت راست جستجو پیشرفته اقدام نمایید.
همچنین جهت سفارش تایپ ، تبدیل فایل پی دی اف (Pdf) به ورد (Word) ، ساخت پاورپوینت ، ویرایش پایان نامه و مقاله با ما در تماس باشید.
ارسال نظر