مقاله ایمان و عمل از نگاه شهید مطهری(ره)


دنلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

ایمان و عمل از نگاه شهید مطهری(ره)

اشاره:

یکی از مباحث مطرح در میان اندیشمندان مسلمان آسیب شناسی تفکر اسلامی است. استاد شهید آیهالله مطهری(ره) از جمله کسانی است که در این رابطه مطالب فراوانی نگته است. از نظر معظم له بررسی دقیق عقاید مسلمین، مسأله ی آسب شناسی و در پی آن اصلاح عقاید را ممکن می سازد. یکی از آسیب های جدّی که حیات و پویایی تفکر اسلامی را دچار خلل و خدشه می سازد؛ مسأله ی خوار شمردن تأثیر عمل در سعادت انسان است.

نوشتار حاضر، پس از ریشه یابی این آسیب دیدگی در تفکر مسلمین به تبیین جایگاه اساسی عمل در تفکر اصیل اسلامی از منظر قرآن و اهل بیت: می پردازد.

احیای تفکر اسلامى

یکی از مباحثی که استاد مطهری(ره) در آثار خود بسیار بدان پرداخته و نسبت به آن اظهار نگرانی می نماید، مسأله ی احیای تفکر اسلامى است. از آن جا که سرچشمه و خاستگاه تعالیم اسلامی وحی است و همچون نظریات علمى، مانند: نظریه بطلمیوس در هیئت و نظریه ی انباذقلس در عناصر چهارگانه نیست که بتوان گفت در علم جدید ثابت شده که عناصر چهارگانه عنصر نیستند و همه مرکبند و براساس علم جدید، تمام آن نظریات برای همیشه مردند؛ در مورد تعالیم ناب اسلام مسأله به عکسِ این قضیه می باشد؛ زیرا مفاهیم و تعلیمات اسلامی زنده است و قابل نسخ شدن نیست؛ چرا که منابع تعالیم اسلامى، مانند: علومِ پدید آمده از تجربه، یا فکرِ انسان نیست که تغییر و تحول یابد، بلکه منابع تفکر اسلام، قرآن که کلام خداوند است و سنت و تعالیم پیامبر اکرم(ص) و ائمه: که معصوم از خطا و اشتباه می باشند، همیشه وجود دارد و دنیا هنوز نتوانسته و هرگز نمی تواند مانند آن تعالیم را ـ که انسان ساز باشد و بتواند انسان را به تعالی و سعادت واقعی خود برساند ـ پدید آورد.

بنابراین جوهر و ذات اسلام حیات بخش است، اما گاهی به دلایل خاص، چه از روی عمد و قصد و چه به صورت غیر اختیاری برخی از عقاید اسلامی در تفکر مسلمین دچار آسیب، یا انحراف شده که به تعبیر آیهالله مطهری(ره)، اسلام به صورت نیمه مرده در میان مسلمین آشکار می گردد دلیل آن برخی تلقی های نادرست مسلمانان از مفاهیم اصیل اسلام است. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع): «وَ لُبِسَ الإسلامُ لُبْسَ الفَرْوِ مقلوباً؛ و اسلام مانند پوستین وارونه پوشیده شود». اگر انسان لباس اسلام را بر عکس به تن کند؛ آن گاه اسلام اثر حیات بخشی خود را از دست می دهد و در همین زمان است که برای یک مصلح دینی لازم است که به علاجِ این تفکر آسیب دیده بپردازد و درست مانند طبیبی که ابتدا مرض را تشخیص می دهد و سپس علاج را اِعمال می نماید، ابتدا مسایل آسیب دیده ی تفکر اسلامی را شناسایى، و سپس به تبیین صحیح آن آموزه های ناب و اصیل بپردازد.

imanvamal_bankmaghale.ir_

تأثیر عمل در سعادت انسان

از جمله مباحثی که به عقیده ی استاد مطهری(ره) در مورد تفکر اسلامی باید اصلاح و سامان داده شود؛ مسأله ی اتکای انسان به عمل و دستاوردها و گفتار خود است. این آسیب که در همان قرون اولیه باعث سست شدن ریشه های تفکر مسلمین شد، اکنون نیز در میان ما با شکل های جدید ظهور یافته است؛ در صورتی که در اسلام تکیه گاه تعلیم و تربیت و تعیین سرنوشت و سعادت و شقاوت انسان، اعمال و مکتسباتِ خودِ انسان می باشد. در این باره قرآن می فرماید: )وَ أنْ لَّیْسَ لِلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى( و نیز )فَمَن یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرّهٍ خَیْرًا یَرَهُ ? وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرّهٍ شَرّاً یَرَهُ(. این یک شیوه ی تفکر واقع بینانه است؛ در حالی که ما مسلمین به یک طرز تفکر خیال بافانه روی آورده ایم. برداشت بسیاری از ما، از ایمان و تعالیم اسلامی تنها یک انتساب ظاهری به این است. دین که به خیال ما محبت ظاهری به اهل بیت: برای سعادت و عاقبت به خیری کافی است و از اصل تعالیم اسلامی غافل شویم و از آثار حیات بخش و انسان ساز آن بمانیم و در راه رشد و پیشرفت درمانده گردیم؛ بزرگ ترین عامل ایستایی و نابودی جامعه است.

شیعه و مرجئه گرى

با تأمل در تاریخ صدر اسلام می توان دریافت که جامعه اسلامى، جامعه ای زنده و پویا است و تعالیم اسلام؛ همچون قلبی تپنده به جامعه اسلامی حیات می بخشد. مسلمین صدر اسلام این تعلیم را ـ که روشنی و تاریکی سرنوشت انسان وابسته به ایمان و عملِ اوست ـ از سرچشمه گرفتند و در صدد اصلاح اعمال و تفکرات خود برآمدند، اما رفته رفته در میان آنان افکاری ظهور یافت که تأثیر عمل را کوچک شمرد. به روایت تاریخ برخی افراد و گروه ها برای رسیدن به اهداف خود این مطلب را رواج دادند. خلفای بنی امیّه به دلیل آشکار شدن فسادشان این اعتقاد را ترویج می کردند که اساس دین عبارت از ایمان قلبی است و عمل او اهمیتی ندارد. با تبلیغات گسترده و استخدام عالم نماها برای تبرئه ی خلفای بنی امیه، اعتراض مردم را فرو نشاندند.

این اعتقاد یکی از اصول عقاید مرجئه بود که در قرن دوم پیدا شد و خلفای اموی از آن حمایت کردند. این گروه در باب تعریف ایمان و ارتباط آن با عمل، به اصل جدایی ایمان از عمل معتقد بودند. به زبان آوردن شهادتین را دانسته کافی و ایمان را تنها عقدی قلبی و باوری درونی قلمداد می کردند و تأثیر اعمال انسان را بر ایمان نادیده می گرفتند؛ به همین جهت معتقد بودند که انسان حتی اگر مرتکب کبایر شود؛ ضرر و خدشه ای به ایمان او وارد نمی شود. به عبارت دیگر این تفکر افراطی ارزش عمل را تا پایین ترین درجه تنزل داد و کم کم دچار اباحه گری شد. و کار به آن جا کشیده شد که در دوره ی مأمون ارجاء با اباحه گری مرادف بود. مکتب ارجاء و پیروان آن که به دست خلفای بنی امیه پر و بال گرفتند؛ منشأ چنین آسیبی در تفکر اسلامی شدند.

ائمه معصوم: تأکید بر مفهوم عالی ایمان داشتند. در واقع، دنیای تشیع در پرتو تعالیم ائمه ی خود، صد درصد با این فکر مخالف بود. همچنان که امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «الإیمانُ معرفهٌ بالقلب و إقرارٌ باللسانِ و عَمَلٌ بالأرکانِ» امامان شیعه همواره در پی تبیین اصل نقش اعمال در سعادت انسان بودند و اصحاب خود را در این جهت تقویت می نمودند تا آنان بتوانند در مجادلات کلامی خود با فرقه های انحرافی از نظرات صحیح و محکم برخوردار شوند. امام کاظم(ع) با اهل جدل وارد بحث می شد و به تبیین دقیق و صحیح اصول عقاید اسلامی می پرداخت.

ارکان سعادت

الف. بررسی دیدگاه قرآن؛ انسان به حکم سرشت خویش در جست وجوی حقیقتی است که آن را تقدیس و پرستش کند، البته این میل باید پرورش یابد تا در مسیر انحرافی قرار نگیرد؛ وگرنه به بت پرستی و انسان پرستی و … می انجامد. روح حقیقت طلب به تمنای خود نمی رسد؛ بنابراین یگانه راهی که انسان را به مقصد سعادت می رساند، ایمان به ذات یگانه حق است. قرآن در این باره می فرماید: )فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها …(؛ براین اساس اگرچه ایمان برای رسیدن به کمال سعادت لازم است، ولی به تنهایی کافی نمی باشد. قرآن در سوره عصر، همراه ایمان سه دروازه ی دیگر کاخ سعادت را معرفی می نماید که انسان جز با داشتن این چهار خصلت زیان کار است: ۱٫ ایمان، ۲٫ عمل صالح، ۳٫ توصیه به حق، ۴٫ توصیه به استقامت و صبر.

زیادی کاربردِ ترکیب «ایمان و عمل صالح» در سراسر قرآن نشان از توجه قرآن به اهمیت این دو عامل در کنار یکدیگر است. آیاتی مانند: )… وَ مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أوْ أنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنّهَ…(؛ و )إِلاّ مَنْ تابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا فَأولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنّهَ…(؛ و …

باید توجه داشت که قرآن تسلیم زبانی را با ایمان واقعی، یکی نمی داند: )وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ وَ بِالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ( و در آیه ی دیگر می فرماید: )… إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ …( طیب در این آیه همان عقاید حقی است که اعتقاد به آن زیر بنای اعمال انسان است. و با تکرار عمل، اعتقاد راسخ تر و روشن تر می گردد و بر تأثیر آن افزوده شده، قوت می گیرد. یرفعه در آیه نیز همین تقویت و کمک را می رساند.

به عبارت دیگر، نقطه اتکای عمل، همان ایمان و معرفت قلب است و عمل صالح نیز تقوّم و استحکام بخش ایمان است.

ب. بررسی دیدگاه معصومین:؛ ائمه: ایمان را تصدیق قلبی می دانند و این مرحله ای بالاتر از اسلام است. اسلام تنها شهادتین زبانی و ظواهر مسلمانی است، ولی ایمان؛ عبارت از معرفت راسخ شد در قلب انسان است که دارای درجات و مراتب نیز می باشد. امام صادق(ع) می فرماید: «اگر بنده ای گناه کبیر یا صغیره مرتکب شود، از “ایمان” خارج می شود؛ و حال آن که نام اسلام بر او ثابت است، تا آن که توبه و استغفار کند و به حوزه ایمان برگردد». انسان مؤمن، به جهت ایمان خود است.

شخصی خدمت امام باقر(ع) عرض کرد: شیعیان در دیار ما بسیارند. امام ع فرمود: «آیا غنّیِ آن ها بر فقیرشان دستگیری می کند و آیا از خطای یکدیگر می گذرند و …؟ پس عرض کرد: خیر،‌ چنین نیست. امام فرمود: پس آنان شیعه نیستند، شیعه کسی است که این چنین عمل می کند»

اکنون باید دید که ما شیعیان چه اندازه از میراث ائمه: بهره برده ایم و باید دید که این طرز تفکر حیات بخش در میان ما چگونه است. آیا ما نیز این چنین می اندیشیم و یا این که این تفکر در ما به طرز وارونه ای وجود دارد و ما از تعالیم حیات بخش ائمه خود دور شده ایم. همان دنیای تشیع که در آن زمان در پرتو تعالیم ائمه خود، صد در صد با طرز تفکر مرجئه مخالف بود، اکنون خودش همان فکر مرجئه را پیدا کرده، برخی تلقیات ناصحیح از مفاهیم پویایی مانند ولایت، شفاعت، توکل و … باعث گمراهی از مسیر نورانی تعلیمات ائمه می شود که باید به اصلاح و تبیین این مفاهیم در تفکر مسلمین پرداخته شود. در معنای توکل ـ حقیقى، زنده، حماسی ـ و شفاعت از دیدگاه استاد شهید مطهری ادامه ی نوشتار را به تبیین اختصاص می دهیم.+

رابطه دین و فرهنگ از دیدگاه استاد مطهری

جامعیت و همه جانبه بودن قوانین اسلامی آنچنان است که اگر کسی آن را بشناسد معترف خواهد شد که از حد و مرز فکر بشر خارج است. معارف اسلامی برای همه امور قانون و آداب آورده است و در همه ابعاد زندگی انسان نظر داده است و اطمینان داریم که اسلام در بر دارنده پاسخ به نیازهای مردم است.

استاد مطهری در باره تفسیرهای نا صواب از دین چنین می گوید: دین مقدس اسلام، یک دین ناشناخته است.حقایق این دین،تدریجاً در نظر مردم واژگون شده است و علت اساسی گریز گروهی از مردم، تعلیمات غلطی است که به نام دین داده می شود. هجوم استعمار غربی، با عوامل مرئئ و نا مرئئ اش، از یک طرف و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام، در این عصر،از طرف دیگر، سبب شده که اندیشه های اسلامی در زمینه های مختلف، از اصول گرفته تا فروع،مورد هجوم و حمله قرار گیرد. بدین سبب، این بنده،وظیفه خود دیده است که در حدود توانایی درمیدان انجام وظیفه نماید.

در کتاب علل گرایش به مادیگری، از مواردی به عنوان برجسته ترین دلایل گرایش به مادیگری و روی گردانی از معنویت و ایمان در غرب یاد می کنند و می گوید: اسلام همیشه دم از حیات و زندگی می زند و در حقیقت به آن نوع از زندگی دعوت می کند که سر شار از دانایی و توانایی است. اینکه در قرآن از خدای متعال با کلمه “حٌی” نامبرده میشود،معنایش این نیست که خدا قلب و خون و رگ و پوست دارد بلکه به خدا از آن جهت “حی” گفته می شود که دانای مطلق است.برنامه اسلام دانایی و توانایی یا آگاهی و حرکت است.

در بحث احیای تفکر دینی می گوید: اقبال، متوجه این نکته شده که اسلام هم در میان مسلمانان وجود دارد و هم ندارد. اسلام وجود دارد، به صورت این که ما می بینیم: شعائر اسلام در میان مسلمانان هست، بانگ اذان در میان مردم شنیده می شود. موقع نماز که می شود رو به مساجد می آورند،مرده هایشان را به رسم اسلام دفن می کنند برای نوزادهایشان به رسم اسلام، تشریفاتی قائل می شوند، اسم هایشان غالباً اسلامی است،…..ولی آن چه که روح اسلام است، دراین وجود ندارد،روح اسلام در جامعه اسلامی مرده است، این حیات اسلامی را باید تجدید کرد و امکان تجدیدش هست، چون اسلام نمرده است، زیرا کتاب آسمانی اش هست، سنت پیغمبرش هست و اینها به صورت زنده ای هستند، یعنی کسی نتوانسته بهتر از آنها را بیاورد.

استاد مطهری در مصاف با کج اندیشی دینی

در زمینه انحرافات و کج اندیشی هایی که به نام دین مطرح می شد، می نویسد: اندیشه های بیگانه از دو طریق نفوذ میکنند. یکی از طریق دشمنان،هنگامی که یک نهضت اجتماعی اوج می گیرد و جاذبه پیدا می کند و مکتبهای دیگر را تحت شعاع قرار می دهد، پیروان مکتبهای دیگر برای رخنه کردن در آن مکتب و پوسانیدن آن از درون، اندیشه های بیگانه راکه با روح مکتب مغایر است وارد آن مکتب می کنند و آن مکتب را به این ترتیب از اثر و خاصیت می اندازند و یا کم اثر می کنند.نمونه اش را در قرون اولیه اسلام دیده ایم. پس از گستردگی و جهانگیری اسلام، مخالفان اسلام مبارزه با اسلام را از طریق تحریف آغاز کردند.اندیشه های خود را با مارک تقلبی اسلام صادرنمودند. دیگر از طریق دوستان وپیروان گاهی پیروان خود مکتب به علت نا آشنایی درست با مکتب مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه های بیگانه می گردند و آگاهانه یا نا آگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب می دهند و عرضه می کنند.

استاد می فرماید: اولاً اسلام در ذات خود یک حقیقت است نه یک مصلحت یک هدف است نه یک وسیله وتنها افرادی می توانند از این منبع انرژی اجتماعی بهره گیری نمایند که به اسلام نه به چشم حقیقت و هدف بنگرند،نه به چشم مصلحت و وسیله.اسلام یک ابزار نیست که در مقتضیات قرن ۱۶ مورد استفاده قرار گیرد و در مقتضیات قرن بیستم به تاریخ سپرده شود.اسلام صراط مستقیم انسانیت است. ثانیاً اگر اسلام به عنوان وسیله و ابزار کار آمد باشد قطعاً اسلام راستین و اسلام واقعی است،نه هر چه به نام اسلام قالب زده شود. ایشان دو چیز را عامل اصلی در آسیب شناسی دینداری جوانان می دانست:

۱- نا آگاهی جوانان از حقیقت دین

۲-آلودگی اخلاقی یکی از نشانه های نا آگاهی جوانان از حقیقت دین این بود که آنها دین را یک امر غیر معقول و غیر منطقی می پنداشتند،خصوصاً قشر هایی که با اندیشه های غربی وعلم وفلسفه غربی آشنا بودند.

اصول کار آمدی دین

استاد مطهری بر این باور است که برای نشان دادن کار آمدی دین، باید اصول زیر را تبیین، و احیاء و پی گرفت:

۱-فطری بودن احکام، ارزشها، مقررات و قوانین دینی: استاد مطهری به این باور بودند که اگر جمال حقایق و معارف دین برجان پاک و خرد سالم بشر عرضه شود واحساس نیاز به دین زنده شود،خود به دین روی خواهند آورد،هم پاسدار آن خواهند بود وهم پیاده کننده آن.

۲-دمیدن روح حماسه دین

اسلام دین حماسه است. آیین پیش برنده انسانها به سوی ارزشهای متعالی است.شهید مطهری یکی از انحطاط مسلمانان را همین گرفتن روح حماسه از پیکره دین می دانستند. وقتی حماسه حسینی به غم خانه حسینی بدل شود،مطهٌردین”حماسه حسینی” را می سراید و”تحریفات عاشورا” را بر ملا میکند. او برآن است که امامان را به عنوان اسوه معاد و معاش، اسوه کار و تلاش وستیز با نفاق ورو در روئی با دارندگان از کمال، معرفی کند واین فکر باطل را که سالهای سال در خانه دل مسلمانان آشیان کرده است که ما کجا و ائمه کجا و آنان چنان در اوج عظمت و مجدند که ما خاکیان را به ساحت آن مقدسان راهی نیست، از صفحه ذهن مسلمانان بزداید.

۳-خرافه زدایی از سیمای دین

خرافه، رسوبات فرهنگ جاهلی، عادات و رسوم نا هماهنگ با ارزشهای دینی، به ویژه آن گاه که رنگ دینی می گیرند و در تفسیر و دریافت از دین، نقش بازی می کنند، از پیچیده ترین باز دارندگان حرکتهای اصلاحی هستند. استاد مطهری با شجاعت تمام، با خرافه گرایان در گیر شد و از غوغای عوام نهراسید و به خواص نهیب زد و تهمت ها و تکفیر ها و نافرمانیها، او را از مبارزه بازنداشت وبه تلاش روشن گرانه خویش ادامه داد ورد پای خرافه را در جای معارف اسلامی نشان داد و دین به دور از خرافه،ارائه کرد وحقایق ناب را از باطلاق خرافه ها به در آورد وعلیه متولیان خرافه به پا خاست و دیگران را به خیزش، فرا خواند.

۴-عقل مداری

استاد مطهری بر این باور بودند آنان که بر ظاهر، جمود می ورزند و در گذر از نقل، شهامتی نداند و پایشان می لرزد نمی تواند در برخورد فرهنگها،در آوردگاه فکرها،نقشی داشته باشند واثری بگذارند.آنان که جایگاه خود را خوب شناخته اند وازآن بهره می برند و با منطق خود به مصاف اندیشه ها می روند، در جولانگاه فکرها جایگاهی خواهند داشت وبه حساب خواهند آمد. چنین جایگاهی برای عقل و این گونه توانی برای اسلام شناسان در بهره وری از خرد،حرفی است بسیار بلند ودر خور مطالعه دقیق و درنگ بسیار،اصلی که جاودانگی اسلام را و نقش سازنده آن را در هر دوره و زمانی، تضمین می کند و احکام و مقررات و معارف و ارزشهای آن را بر قلٌه مدارد.

۵-مرزبانی

عالم دینی بسان مرزبانی تیز نگر که حرکات دشمن را آن به آن زیر نظر دارد، تا از مرز، پا به این سو ننهد،اندیشه های مهاجم و نا سازگار با اندیشه خودی را، با تمام وجود زیر نظر دارد و حرکات آن را دنبال می کند و سریع به سراغ حرکات دشمن می رود وبا قوت منطق و استدلال، راه را بر آنها می بندداستاد مطهری با آشنایی با این پیچ و خم ها پا به عرصه مرزبانی و دفاع گذاشته بود. او دیده بان و مرزدار تیز نگر بود و هوشیارانه کوچکترین حرکات دشمن را در هر شکل و چهره ای می شناخت. با استمداد از بصیرت ملکوتی زیرکی مومنانه، زمان شناسی دقیق، خاستگاه جریانهای فرهنگی و فکری را نیک شناسایی کرده،باطل را در مقدس ترین و انقلابی ترین چهره آن رسوا نمود و رگه های مادی را از لا به لای گفته ها و نوشته ها به در اورد و نقد کرد.استاد مطهری، نیک دریافته بود که تفکر جدید، تنها مدعی ستیز با ادیان الهی نیست،بلکه داعیه جانشینی در سر دارد.آرا و مکتبهای نو،خود را چنان عرضه می دارند که گویی مذهب های جدیدند که برای رهایی انسان آمده اند.

دیدگاه استاد مطهری در مورد آسیب های فرهنگی جامعه

از نظر استاد مطهری چندین مشکل در جامعه وجود داشته است:

۱-تعارض بین ملیت و دین

۲-رشد و توسعه اندیشه مادیگری در ایران و جهان

۳-عدم تمایل قشر جوان به دین

۴-طرح تعارض بین علم و دین

۵-طرح شبهاتی در هویت تاریخی، ملی و دینی جامعه

استاد معتقد است که تفکر دینی بایستی در جامعه حضور همه جانبه داشته باشد.راه اصلی حضور تفکر دینی، رفع آسیب های فرهنگی ودینی میباشد. وی معتقد است که تفکر دینی به واسطه فرهنگهای بیگانه مطرح شده و یا درگذشت زمان،فرهنگ اسلامی در بعضی از صورتها تحریف یافته است.

چگونگی فرهنگ سازی

استاد مطهری معتقد است باشناخت آسیبهای فرهنگی و عوامل موثر در این مسیر،برای ایجاد تحول فرهنگی، فعالیت های متعدد فرهنگی ضروری است.

استاد مطهری در مقابله با تهاجم فرهنگی دوران خود، فعالیت های زیر را پیشنهاد می کند:

۱- عرضه درست مکتب الهی “مکتب الهی را به طور معقول و علمی و استدلالی صحیح عرضه بداریم”

۲- ارتباط بین “مسائل الهی با مسائل اجتماعی و سیاسی مشخص شود”

۳- برخورد منطقی با شبهات:”باید با هرج و مرج تبلیغی و اظهار نظرهای نا متخصص مبارزه شود”

۴-“به مسئله محیط مساعد اخلاقی و اجتماعی که هم آهنگ با مفاهیم متعالی معنوی باشد باید کمال اهمٌیت داده شود”.

۵-” از همه ضروری تر اینکه در عصر ما باید علاقمندان و آشنایان به مفاهیم واقعی اسلامی سعی کنند بار دیگر حماسه را که رکنی از مفاهیم اسلامی بود بدانها بر گردانند”

۶-“جنبه ایجاد زمینه برای رشد مفاهیم عالی معنوی فوق العاده ضروری است”

رابطه زندگی فرهنگی و معنوی انسان با زندگی مادی او صرفا انعکاسی از زندگی حیوانی او نیست.بلکه انسانیت در انسان اصالت دارد. علم و ایمان دو رکن از ارکان اساسی انسانیت انسان است اکنون می خواهیم ببینیم این دو رکن و این دو وجهه انسانیت، خود با یکدیگر چه رابطه ای دارند یا می توانند داشته باشند .

دانش اندوزی از نگاه استاد شهید مرتضی مطهری

علیم و تعلم، انگیزه والای بعثت

هیچ آیینی به اندازه اسلام، دانش را ستایش و پیروانش را به دانش اندوزی، تشویق و سفارش نکرده است. افزون بر آن، هدف بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز تعلیم و تعلم است. استاد مرتضی مطهری، در مقام اندیشمند اسلامی، با استفاده از آیه ها و روایت های امامان معصوم علیهم السلام ، والاترین جایگاه را از آنِ مسئله تعلیم و تعلم می داند و آن را از هدف های بعثت برمی شمارد و می نویسد:

تعلیم و آموزانیدن، یکی از اهداف و انگیزه های بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است. او مبعوث شده است برای آموزش:

هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی اْلأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ.

او همان خدایی است که از میان مردم اُمّی [دور از دانش] پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات الهی را بر ایشان تلاوت کند و آنان را پاک سازد و کتاب و حکمتشان بیاموزد.» (جمعه: ۲)

در حدیثی… نقل است که رسول خدا وارد مسجد شد و دو حلقه جمعیت دید؛ یکی مشغول ذکر و دعا و عبادت و دیگری مشغول تعلیم و تعلم. هر دو را از نظر گذرانید و فرمود: هر دو کار نیکی انجام می دهند، ولی من برای آموزش مبعوث شده ام. [پس] در حلقه تعلیم و تعلم شرکت کرد… پیامبر اُمّی در میان مردم مبعوث می شود و اولین سخن خدا به او این است که «اِقْرَءْ» یعنی متنی را و کتابی را بخوان و آن گاه از اهمیت نعمت قلم و نوشتن که یگانه وسیله ایجاد تمدن و بقای فرهنگ است، سخن می گوید.

پیام متن:

آموختن دانش و یاد دادن آن به دیگران، گام برداشتن در راه تحقق هدف بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

ضرورت دانش اندوزی برای همه کس و در همه جا

از ویژگی های مهم دین اسلام، سفارش به گسترشِ برابر حق آموزش، میان همه افراد جامعه است. این مسئله سبب می شود تا فاصله طبقاتی میان افراد کم شود و حتی فرد در پایین ترین طبقه جامعه نیز با اعتماد به نفس و خودباوری برای تحصیل علم بکوشد و از موهبت بزرگ دانش بهره جوید. استاد مطهری در این باره می نویسد:

پیغمبر فرمود: «طلب دانش بر هر مسلمانی واجب است.» و به این وسیله تبعیض میان طبقه ای و طبقه دیگر، میان ارباب و نوکر، میان عالم زاده و امیر زاده و سایر طبقات قائل نشد. هم فرمود: «علم را طلب کنید، ولو در چین باشد.» علی هذا، تعلیم را محدود نکرد به محل و مکان معیّن و آنچه در محیط سکونت وجود دارد، بلکه سفر برای علم، «خَوضِ لُجَجِ و سَفْک مُهَج» [برای تحصیل علم] را شایسته دانست. علم، یگانه چیزی است که در هر جای دنیا هست، باید آن را تحصیل کرد. علم مانند مال نیست که قابل غصب و سرقت باشد یا تحصیلش مستلزم سلب دیگری باشد، بلکه از نوع استضائه است. این چراغ، هر جای عالم وجود دارد و می توان از آن پرتو گرفت.

پیام متن:

واجب بودن تحصیل علم، محدود به زمان، مکان و شرایط خاص نیست و بر همگان تحصیل آن لازم است.

همگانی بودن حق تحصیل دانش، بسیاری از گرفتاری ها و هنجارهای اجتماعی از جمله اختلاف طبقاتی را از میان می برد.

علم های واجب

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می فرماید: «طَلَبُ العلمِ فَریضَهٌ علی کُلِّ مُسْلِمٍ؛ دانش جویی بر هر مسلمانی واجب است.» با توجه به گونه های مختلف رشته های علمی، بسیاری از اندیشمندان بر آن شده اند تا مفهوم این کلام پیامبر را درباره علم واجب به درستی بدانند. استاد مطهری، تحصیل برخی علم ها را به خودی خود واجب می شمارد و تحصیل برخی دیگر را به عنوان مقدمه درک دانش های نوع اول واجب می داند:

علم ها بر دو قسم است؛ بعضی از علوم خودش فی حدّ ذاته دارای هدف است، مثل معرفه اللّه که بر هر کسی واجب عینی است. بعضی از علم ها هست که خود هدف نیست، بلکه وسیله است. آن وقت هر هدفی از هدف های اسلام که توقف به علم داشته باشد، علم آن هم واجب می گردد. مثلاً در اسلام، طبابت یکی از واجبات کفایی است و علم طب وسیله ای است برای آن. پس علم طب هم به نحو واجب کفایی واجب می شود. پس «طلبُ العلمِ فریضهٌ» شامل آن هم می شود. تجارت، واجب کفایی است و در حدودی که احتیاج به علم دارد، تحصیل علم آن واجب می گردد… بسیاری از علوم واجب است، به عنوان مقدمه یک واجب دیگر.

پیام متن:

تحصیل هر دانش مفیدی، واجب است، با این تفاوت که برخی علم ها به خودی خود واجبند، مانند شناخت پروردگار و برخی دیگر مثل طب، چون ما را به امر واجبی چون طبابت می رساند، لازم و واجب هستند.

دانش هسته ای، نیاز روز مسلمانان

از دیدگاه روشن و عمیق استاد مطهری، تحصیل دانش های گوناگون و تلاش در آموزش رشته های علمی به روز در هر زمانی، تعصب و جمود را برنمی تابد. پس باید با اراده و تلاش، در پی فراگیری دانشی باشیم که مایه پیشرفت و پویایی جامعه اسلامی است. ایشان در این باره می نویسد:

ممکن است شما سؤال کنید آیا ممکن است زمان ها فرق کند که یک علم در یک زمان واجب باشد و در یک زمان واجب نباشد، در یک زمان واجب باشد و در یک زمان واجب تر باشد…؟ بلی می شود؛ زیرا علم یک واجب مقدمی است و بستگی به هدفی دارد که این علم وسیله آن است. آن هدف گاهی برای مسلمین اهمیت پیدا می کند و به هر درجه که اهمیت بالا برود، اهمیت علمش هم بالا می رود. قرآن می فرماید: «َواَعِدُّوا لَهُم مَااسْتَطَعْتُم مِنْ قُوَّهٍ؛ در برابر دشمن حداکثر نیرو را باید داشته باشید.» (انفال: ۶۰) این یک واجبی است که در زمان ما بر خلاف زمان های قدیم روی پاشنه علم می چرخد؛ یعنی آن نیرویی که حداکثر نیرو باشد، در عصر ما جز با علم تهیه نمی شود. امروز هدف اسلام را این علم تأمین می کند. بنابراین، امروز واجب می شود. آیا تحصیلات اتم شناسی بر مسلمین واجب است؟ بلی واجب است. آیا پانصد سال پیش هم واجب بود؟ خیر، این یک علم مقدمی بود و لزومی نداشت. امروز هدف اسلام را این علم تأمین می کند. بنابراین امروز واجب می شود.

پیام متن:

نسبی بودن اهمیت آموزش دانش های گوناگون در زمان ها و مکان های مختلف، نشانه کارآمدی و به روز بودن دین مقدس اسلام است.

علم برای عمل

در آموزه های دین اسلام، انسان به عنوان موجودی معرفی شده است که باید در زندگی این دنیای خویش از همه سرمایه های خدادادی بهره گیرد و آخرت خود را آباد سازد تا به سعادت جاوید دست یابد. البته رسیدن به چنین هدف مقدسی تنها با کار و تلاش امکان پذیر است. دانش، زمانی ارزشمند و راه گشاست که در عمل نیز برای خدا و آخرت به کار گرفته شود. در غیر این صورت، سود اخروی و ارزش ذاتی اش از میان خواهد رفت. ازاین رو، در آموزه های تربیتی دینی، علمی که به همراه عمل باشد، ارزش و اهمیت دارد، چنان که سعدی شیرازی، عالم بی عمل را به زنبور بی عسل تشبیه می کند که نه تنها سودی نمی بخشد، بلکه گاه مایه ضرر رساندن به دیگران نیز می شود. استاد مطهری نیز علم بدون عمل را نمی پذیرد:

بعضی می گویند علم برای علم، یعنی علم را انسان فقط برای علم باید بخواهد. این سخن درستی نیست. علم برای عمل است. پس علم هایی که در عمل، انسان را به کار نمی آید، فایده ای ندارد.

آن بزرگوار در ادامه این سخن، داستان مردی را نقل می کند که علم انساب داشت و از نام و نشان اجداد مردم خبر می داد. روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید: این کیست؟ گفتند: یا رسول اللّه ! علّامه است و چون از علمش جویا شد و پاسخ شنید، فرمود: [اینها را نمی توان علم گفت [این فَضْل است؛ یعنی امری که انسان اگر نداند هم ضرری به حالش ندارد.

پیام متن:

دانش، آن گاه ارزشمند است و فضیلت شمرده می شود که در عمل به کار آید.

تربیت در کنار تعلیم و تعلم

گرچه نادانی به سهم خود سبب لغزش و گمراهی انسان می شود، دلیل اصلی انحراف و تباهی بشر به شمار نمی آید. در حقیقت، عامل اصلی سقوط معنوی بشر، هواپرستی و نَفْس پرستی اوست. استاد مطهری در این باره می نویسد:

اشتباه است اگر خیال کنیم که منشأ انحرافات بشر، همیشه نادانی بوده است. علمای اخلاق و تربیت همواره این مسئله را طرح کرده و می کنند که آیا تنها منشأ انحرافات بشر، نادانی است؟ و بنابراین، «تعلیم» برای مبارزه با انحرافات کافی است و یا اینکه نادانی یکی از علل انحرافات بشر است. انحرافات بشر بیشتر از ناحیه غرایز و تمایلاتِ مهار نشده است. از ناحیه شهوت و غضب است، از ناحیه افزون طلبی، جاه طلبی، لذت طلبی و بالاخره نفس پرستی است. بدون شک، نظریه دوم صحیح است.

پیام متن:

علم، به تنهایی در اصلاح و تربیت انسان ها کافی نیست.

نقش ایمان در علم

در بینش اسلامی، دانش تنها نوعی ابزار است که با آن می توان راه نیک بختی یا سیه روزی را پیمود. بر این اساس، علم نیازمند جهت دهی است. آنچه محرک انسان در بهره گیری از دانش در جهت هدف های عالی انسانی است، همانا ایمان و معنویت اوست. ایمان، کنترل کننده و محیط بر دانش های بشری است و موجب می شود که انسان در پرتو چراغ علم، راه مستقیم سعادت ابدی را می پیماید. استاد مرتضی مطهری، درباره لزوم همراه بودن علم با ایمان می گوید:

آگاهی جز اطلاع، چیز دیگری نیست. آگاهی؛ یعنی آگاهی. آیا آگاهی و اطلاع می تواند انسان را بسازد؟ سنایی بهترین حرف ها را زده است: چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر بَرَد کالا!… از آگاهی، به تنهایی کاری ساخته نیست. قرآن می گوید: «آگاه ترین آگاه ها شیطان بود، آگاهی اش کامل بود، حتی خدا آگاه بود». قرآن، خدا آگاهی را هم کافی نمی داند و اصلاً برای آگاهی از آن جهت که آگاهی است، جز ارزش روشن کردن، ارزش دیگری قائل نیست… ایمان، یعنی خداآگاهی مقرون به گرایش و تسلیم در برابر حق. درد بشر امروز، تنها دوایش این است: خداآگاهی مقرون به گرایش و تسلیم و خضوع در مقابل حق. بشر امروز علم را دارد. دوای درد او ایمان است.

پیام متن:

همراه شدن علم با ایمان، دوای درد بشر امروز است.

جمود و غرور، آفت خطرناک دانش اندوزی

هر کدام از فضیلت های نفسانی وجود آدمی، آفتی دارد که برای در امان ماندن از آنها باید ابتدا آن را به درستی شناخت و سپس درصدد رفع آن برآمد. دانش را نیز آفت های خطرناکی تهدید می کند که از جمله آنها غرور و تعصب است. استاد مطهری درباره آگاه ساختن دانش پژوهان به پرهیز از غرور و جمود در دانش اندوزی می نویسد:

روح علمی؛ یعنی روح حقیقت جویی. روحی بی غرض و طبعا روح بی تعصبی، روح خالی از جمود و روح خالی از غرور. وقتی انسان روایت های زیادی که در موضوع علم وارد شده است، می بیند، می بیند چه قدر تکیه شده است روی این مطلب. یک عالم نباید تعصب داشته باشد، یک عالم نباید جمود داشته باشد… یک عالم نباید غرور داشته باشد و خیال کند که آنچه او دارد، تمام علم، همان است. علمای بزرگ که روح علمی دارند، نسبت به افراد کم بضاعتی که روح علمی ندارند و چهار کلمه می خوانند و خیال می کنند که تمام علم همین است، غرورشان خیلی کمتر است و یا غرور ندارند… این است که در تعلیم و تربیت باید روح علمی به متعلم داد، یعنی نباید توجه به این باشد که او دانا بشود. باید کاری کرد که روح حقیقت جویی پیدا کند و بیماری هایی که او را از حالت حقیقت جویی منحرف می کند، نظیر تعصب ها، جمودها، غرورها و تکبرها را از خود دور کند که متعلم با روح علمی بار بیاید.

پیام متن:

غرور و جمود، آفت خطرناک علم است و هر دانش پژوهی باید از آن پرهیز کند.

تأثیر تعقل در پویایی دانش

فراگیری دانش و افزودن پیوسته بر آگاهی ها، هر چند لازم و پسندیده است، به عقل و اندیشه مندی نیاز دارد. دانش، به منزله مواد خامی است که با تجزیه و تحلیل های عقلانی، بارور و سبب رشد و پویایی اندیشه و ذهن دانشجو می شود و در غیر این صورت، بر انبار کردن آگاهی ها، هرگز مایه تیزبینی و ژرف اندیشی انسان نخواهد بود. استاد مطهری درباره ضرورت همراه بودن عقل و علم در پویایی علمی و فرهنگی می نویسد:

عقل و علم باید با یکدیگر توأم باشد و این نکته بسیار خوبی است. انسان متفکر اگر اطلاعاتش ضعیف باشد، مثل کارخانه ای است که ماده خام ندارد یا ماده خامش کم است، [پس] خوب نمی تواند کار کند و محصولش کم خواهد بود. همچنین اگر کارخانه، ماده خام زیاد داشته باشد، ولی کار نکنند، باز فلج است و محصول نخواهد داشت. در حدیث است حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به هشام می فرماید: «ای هشام، عقل و علم باید توأم باشد.» در قرآن نیز می خوانیم:

«وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ؛ و عقل و علم را کنار هم آورد». (عنکبوت: ۴۳)

جهت جستجو سریع موضوع مقاله ، پرسشنامه ، پاورپوینت و گزارش کارآموزی می توانید از قسمت بالا سمت راست جستجو پیشرفته اقدام نمایید.

همچنین جهت سفارش تایپ ، تبدیل فایل پی دی اف (Pdf) به ورد (Word) ، ساخت پاورپوینت ، ویرایش پایان نامه و مقاله با ما در تماس باشید.

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله تعلیم و تربیت از دیدگاه استاد شهید مطهری
  • مقاله رابطه علم و دین با تکیه بر دیدگاه شهید مطهری
  • مقاله بررسی نگرش فرهنگیان نسبت به عوامل موثر بر رعایت حجاب توسط معلمان
  • برچسب ها : , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    براي قرار دادن بنر خود در اين مکان کليک کنيد
    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید
    

    جستجو پیشرفته مقالات و پروژه

    سبد خرید

    • سبد خریدتان خالی است.

    دسته ها

    آخرین بروز رسانی

      چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط دیجیتال ایران digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghale.irمحفوظ می باشد.