مقاله سعادت در قرآن


دنلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

سعادت در قرآن

یکی از پرسش های بنیادین بشر از آغاز، هدف از آفرینش است؟ دغدغه ای که همواره او را به خود مشغول داشته و دارد، انسان با یافتن پاسخ آن، نه تنها هدف را می یابد بلکه به نقش، جایگاه و وظایف خود نیز آگاه می گردد و از بی معنایی رهایی می یابد.

یافتن پاسخ درست به این پرسش بنیادین با دشواری های چندی رو به رو بوده است. درک نادرست از خود و هستی، محدودیت های زمانی و مکانی، عدم احاطه علمی به چرایی و چگونگی پدیده ها، ناپیدایی آغاز و انجام و امور دیگری از این دست، موجب می شود تا همواره پاسخ ها را ناتمام بیابد. افزون بر این ناتوانیها انسانها از نظر ادراک و دریافت و فهم امور تفاوت های زیادی دارند که پاسخ ها گاه بسیار دشواریاب می نماید. از این رو دچار سرگردانی مضاعف می گردد.

پاسخ هایی که از سوی فلاسفه و فرزانگان به این پرسش داده شده است با توجه به بنیادهای هستی شناختی و ابزارهای معرفتی و روش های استنباطی در دو سویه متناقضین قرار می گیرد. فیلسوفانی که هستی را بدون آفریننده می بینند و ابزارهای معرفتی ایشان تنها حس و روش های علمی استنباطی ایشان تنها تجربه پذیری- ابطال پذیری یا اثبات پذیری- است، جهان را بی هدف و بی شعور می پندارند و هدف از زندگی انسانی را بهره گیری مادی از دنیا و لذت طلبی می داند. از این رو به اصالت لذت بسنده کرده و لذت را تنها بهره مندی بیشتر و بهتر از مادیات معنا می کنند.

saadatdarquran_bankmaghale.ir_

عوامل رستگارى در قرآن‏

اما عواملى که انسان را به رستگارى مى‏رساند و سعادتمند ابدى مى‏کند عبارتند از:

۱ – ایمان:

خداوند در سوره مؤمنون مى‏فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(۳) یعنى مؤمنان رستگار شدند. مؤمنان یعنى تصدیق کنندگان به خدا و یگانگى او و پیغمبران او و آنچه نبى خاتم(ص) آورده است. رستگارى حقیقى بسته به ایمان حقیقى و مقید به تمام شرایط است که در آیات بعد به صورت واضح و روشن ذکر مى‏فرماید.(۴)

انتخاب فعل ماضى «افلح» در مورد رستگارى مؤمنان، براى تأکید هر چه بیشتر است؛ یعنى رستگارى آنها آنقدر مسلم است که گویى قبلاً تحقق یافته و ذکر کلمه «قد» قبل از آن نیز تأکید دیگرى براى موضوع است. تعبیراتى همچون خاشعون، معرضون، راعون و یحافظون همه دلیل بر آن است که برنامه‏هاى مؤمنان راستین در این اوصاف برجسته، موقّتى و محدود نیست؛ بلکه مستمر و دائمى است.(۵)

ایمان به معناى اذعان و تصدیق به چیزى و التزام به لوازم آن است مثلاً ایمان به خدا در قرآن به معناى تصدیق به یگانگى او و پیغمبرانش و تصدیق به روز جزا و بازگشت به سوى او و تصدیق به هر حکمى است که فرستادگان او آورده‏اند.(۶)

البته لازمه ایمان عمل صالح است و ایمان تصدیق توأم با تسلیم و اطمینان‏خاطر است.(۷)

ایمان به خدا و پیامبر۹(۸) و ایمان به کتابهاى پیشین(۹) و روز رستاخیز و آخرت(۱۰) مایه سعادت اخروى مى‏باشند. «در قرآن هر جا که صفات مؤمنان را مى‏شمارد به دنبال ایمان، عمل صالح را ذکر مى‏فرماید یعنى این‏دو و با هم موجب خوشبختى انسان است.»(۱۱) «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوهً طَیِّبَهً؛(۱۲) هر کس کار شایسته‏اى کند خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مى‏کنیم» و نیز «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَتِ طُوبَى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مََابٍ؛(۱۳) آن‏ها که ایمان آورند و کارهاى شایسته انجام دادند، پاکیزه‏ترین (زندگى) نصیبشان است و بهترین سرانجام‏ها.»

خداوند در سوره نور مى‏فرماید: «إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُواْ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُوْلَ‏ئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(۱۴) سخن مؤمنان، هنگامى که به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داورى کند تنها این است که مى‏گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم». و اینها همان رستگاران واقعى هستند و همچنین در آیه بعد اطاعت کنندگان از خدا و رسول را سعادتمندان واقعى مى‏شمرد. از اینجا فهمیده مى‏شود که مقتضاى اعتقاد قلبى بر پیروى آنچه خدا و رسولش حکم مى‏کنند همین است که دعوت خدا و رسول را لبیک گویند نه این‏که آن را رد کنند.(۱۵)

۲ – نماز:

از عوامل بسیار مهم رسیدن به سعادت اخروى نماز مى‏باشد خدا مى‏فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ؛(۱۶) مؤمنان رستگار شدند، کسانى که در نمازشان خشوع دارند.» خشوع به معناى تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مى‏شود و آثارش در بدن ظاهر مى‏گردد در واقع کسانى که به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار مى‏یابند که از غیر او جدا مى‏گردند و چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگارشان مى‏شوند که بر تمام ذرات وجودشان اثر مى‏گذارد. این نماز موجب خودسازى و تربیت انسان است و وسیله‏اى براى تهذیب روح و جان است.(۱۷)

همچنین در سوره حج آمده «یَأَایّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ارْکَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّکُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(۱۸) اى کسانى که ایمان آورده‏اید رکوع کنید و سجود به جا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید، شاید رستگار شوید. در این آیه رکوع و سجود توصیه شده که دو رکن مهم نمازند و در پایان وعده رستگارى داده شده است.

همچنین در آیات دیگر محافظت و مراقبت در نماز توصیه شده است و موجب رستگارى انسان شمرده مى‏شود. در سوره مؤمنون هفت صفت(۱۹) براى مؤمنان سعادتمند ذکر شده که ابتدا و انتهاى این صفات در مورد نماز است. این امر بیان‏گر اهمیت نماز است و علاوه بر خشوع، مراقبت و حضور قلب در نماز، نشانه رستگارى معرفى شده است.

در برخى آیات قرآن، ذکر خداوند و مداومت بر آن زمینه دست‏یابى به فلاح و رستگارى معرفى شده است. «یَأَایّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَهً فَاثْبُتُواْ وَاذْکُرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(۲۰) اى کسانى که ایمان آورده‏اید هنگام که (در میدان نبرد) با گروهى روبرو مى‏شوید ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید باشد که رستگار شوید. در سوره جمعه آورده «…وَ اذْکُرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(۲۱) آیاتى نظیر آیه‏هاى مذکور دلالت بر اهمیت ذکر خدا و دعا و مناجات با او براى سعادتمند شدن در زندگى دارد.

۳ – عمل خیر:

انجام عمل خیر و نیکى‏هاى فراوان از عوامل دیگر سعادت ابدى انسان مى‏باشد. «وَالْوَزْنُ یَوْمئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ زِینُهُ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(۲۲) وزن کردن اعمال و سنجش ارزش آنها در آن روز، حق است. کسانى که میزانهاى (عملِ) آنها سنگین است، همان رستگارانند.» در سوره حج مى‏فرماید: «…وَ افْعَلُواْ الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛(۲۳) کار نیک انجام دهید شاید رستگار شوید. از این آیه بدست مى‏آید هر چه اعمال خیر و نیک انجام دهیم در مسیر رسیدن به سعادت قدم بر مى‏داریم.

۴ – تزکیه نفس:

عامل دیگرى که انسان را به زندگى سعادتمند رهنمون مى‏شود تزکیه نفس است. «قد افلح من زکها؛(۲۴) به یقین رستگار شد کسى که به تزکیه نفس پرداخت.» خداوند در سوره شمس پس از اینکه هفت بار به آفریده‏هاى بزرگ و مهم (مثل خورشید، ماه و…) قسم یاد نموده مى‏فرماید (قد افلح من زکها) به یقین سعادتمند شد کسى که نفس خود را از آلودگیها (گناهان) زدود و پاک کرد و این نشانگر اهمیت پیراستن جسم و جان از ناپاکى‏ها است که در نتیجه آن رستگارى و خوشبختى نصیب آدمى مى‏شود.

آنگاه که انسان نفس خود را پاکیزه کرد و آن را از صفات حیوانى مبرّا نمود آنچه خیر و مایه رستگارى اوست از جانب خدا به وى الهام مى‏گردد.(۲۵)

تا نفس مبرّا ز مناهى نشود

دل آینه نور الهى نشود

خداوند در سوره اعلى مى‏فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى‏»(۲۶) یعنى یقیناً، کسى که پاکى جُست، رستگار شد. آرى هر کس در مقام مجاهده با نفس برآمد سعادتمند گشت و قابلیت سکونت در جوار رحمت الهى را که همانا کمال خوشبختى است پیدا کرد.

۵ – تقوا:

خداوند در آیات متعددى بعد از بیان صفت تقوا به رستگارى و سعادتمندى بشارت داده است. در سوره مائده آمده: «قُل لَّا یَسْتَوِى الْخَبِیثُ…فَاتَّقُواْ اللَّه اولى الالباب لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛(۲۷) بگو هیچ‏گاه ناپاک و پاک مساوى نیستند… از مخالفت خدا بپرهیزید اى خردمندان، شاید رستگار شوید.»

زمانى که انسان از هوا و هوس پیروى نکند و نفس خود را از آلودگى به معاصى حفظ کند در زندگى ابدى‏اش سعادت خواهد بود. همچنین از طرح تقوا به عنوان عامل مهم رستگارى در چندین آیه در قرآن به اهمیت این ویژگى در زندگى انسان پى مى‏بریم.

یکى از موارد با اهمیت سعادت و خیرورزى انسان، داشتن تقواست که از مصادیق آن که در قرآن ذکر شده نگهداشتن نفس از حرص و بخل(۲۸)، رویگردانى از لغو(۲۹)، دورى از شراب و قمار و بت‏پرستى و شرک(۳۰) و رباخوارى(۳۱) و نیز حفظ عفت و پاکدامنى مى‏باشد.(۳۲)

۶ – زکات:

یکى دیگر از عوامل مهم پیروزى و ظفرمندى در دنیا و آخرت مسأله زکات است. که شامل زکات شرعى، انفاق مال و صدقه و زکات فطره مى‏باشد.(۳۳)دادن زکات چه زکات مال و چه زکات فطره موجب خوشبختى اداء کننده آن مى‏باشد خداوند در سوره اعلى فرموده: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى‏ * وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى‏؛(۳۴) به یقین کسى که پاکى جُست رستگار شد و آن که نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند.»

در سوره مؤمنون هم زکات دادن از عوامل رستگارى به شمار آمده است. «وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَوهِ فَعِلُونَ»(۳۵) در اینجا اداء زکات و مداومت بر آن که جنبه اجتماعى و مالى دارد از صفات مؤمنان و رستگاران بیان شده است.

مطابق آیات قرآن انسان براى رسیدن به نهایت کامیابى غیر از توجه ویژه به نماز و اعمال عبادى به مسائل اجتماعى که از مهمترین مصادیق آن مسأله زکات است توجه نماید چرا که نماز زحمت جسمى براى فرد بدنبال دارد. و زکات دادن گذشتن از مال دنیا براى رضاى خداوند متعال است و اثر آن جلا دادن و صفا دادن به قلب و موجب نورانیت روح انسانى مى‏باشد. مصداق دیگر براى این موضوع انفاق در راه خداست. در سوره روم آمده: «فََاتِ ذَا الْقُرْبَى‏ حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ ذَ لِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُوْلَ‏ئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(۳۶) پس حق نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن این براى آنها که رضاى خدا را مى‏طلبند بهتر است و چنین کسانى رستگارانند.

ذى القربى به معناى صاحب قرابت از ارحام است و مقصود خویشاوندان مى‏باشد و مسکین کسى را گویند که از فقیر بدحال‏تر باشد و ابن سبیل مسافرى را گویند که در راه مانده و حاجتمند است.(۳۷) پس حقوق این گروهها را باید ادا کرد تا به فلاح و کامیابى دست یافت.

۷ – جهاد:

در چندین آیه بعد از بیان جهاد در راه خدا یا با جان و یا با مال وعده رستگارى داده شده است. «…وَجَاهدُواْ فِى سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(۳۸) یعنى و جهاد کنید در راه خدا شاید که رستگار شوید. در سوره توبه مى‏فرماید: «لَکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئکَ لَهُمُ الْخَیْرَ تُ وَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(۳۹) ولى پیامبر و کسانى که با او ایمان آوردند با اموال و جانهایشان جهاد کردند؛ و همه نیکى‏ها براى آنهاست؛ و آنها همان رستگارانند.

همچنین پایدارى در مقابله با دشمن و مراقبت از کار دشمن نیز از عواملى است که نتیجه آن رسیدن به سعادت مى‏باشد در سوره انفال مى‏فرماید «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ … فَاثْبُتُواْ و …لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(۴۰) ثابت قدم باشید و پایدارى کنید باشد که رستگار شوید. در موقعیتى که با کافران در حال جنگ هستید پایدارى کنید و فرار نکنید تا در دنیا پیروز شوید و در آخرت هم سعادتمند. در سوره آل عمران مى‏فرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ…وَرَابِطُواْ …لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(۴۱) مراقب کار دشمن باشید و هشیار باشید تا از دشمن آسیب نبینید. باز هم نتیجه این کار را فلاحت و سعادتمندى مى‏داند. دشمن‏شناسى مسأله مهمى است که انسان در همه دوران باید مورد توجه قرار دهد و با توجه به شناختى که از دشمن پیدا کرده است به تدبیر امور بپردازد و راههاى مقابله با او را کشف کند و نقاط ضعف و قوت او را بشناسد تا هرگز مغلوب دشمن نشود.

در سوره مجادله آیه ۲۲ مى‏فرماید: «لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ یُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ… أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» هیچ قومى نخواهى یافت که ایمان به خدا و روز جزا داشته باشد و در عین حال با کسانى که با خدا و رسولش دشمنى مى‏کنند دوستى کند، هرچند دشمن خدا و رسول، پدران و یا فرزندان و یا برادرانشان و یا قوم و قبیله‏شان باشد؛ براى اینکه خداوند در دلهایشان ایمان را نوشته و… ایشان حزب خدایند آگاه باشید که حزب خداوند رستگارانند. به نظر مى‏رسد که این آیه دلالت بر اهمیت عقیده و باور مى‏کند که به گونه‏اى که وقتى انسان به خدا ایمان آورد دیگر دشمنان خدا را به دوستى برنمى‏گزیند یعنى همان دشمنى با دشمنان خدا و رسول و همان تبرّى‏ که جزو فروع دین ماست مى‏باشد. چگونه ممکن است جمع شود بین دوستى با کسى و دوستى با دشمن او.(۴۲)

۸ – وفاى به عهد:

در سوره مؤمنون از جمله هفت صفتى که براى مؤمنان رستگار شمرده است وفاى به عهد و پیمان است. «وَ الَّذِینَ هُمْ لاماناتهم وَ عَهْدِهِمْ رَ عُونَ؛(۴۳) آنها که رعایت امانت و عهد مى‏کنند». افراد یک جامعه اگر پایبند به عهد و پیمان باشند و امانتدارى از ویژگى‏هاى آنها محسوب شود خیلى از مشکلات امروز حل مى‏گردد از جمله یکى از آن امانات همین مسئولیتهایى است که به افراد واگذار مى‏شود اگر همگان به این نکته توجه داشته باشند که مسئولیتى که به آنها سپرده شده است امانتى بیش نیست و عهدى است که بین خود و اداره یا شرکت و یا نظام خود منعقد کرده است حساس‏تر و دقیق‏تر خواهد شد تا آن مسئولیت را هم در حضور جامعه و مردم و هم در محضر خداوند بارى‏تعالى بهتر و مفیدتر به انجام برساند و لغزش به خود راه نداده با ایمانى راسخ به اداى مسئولیت و تکلیف خویش در قبال جامعه و مردم بپردازد. البته در تفاسیر منظور از امانات به فرزندان یا زنان(۴۴) یا امامت ائمه:(۴۵) و یا مطلق ولایت و حکومت تعبیر شده است.

خلاصه اینکه از نظر قرآن یک پله از پله‏هاى رسیدن به سعادتمندى، همان وفاى به عهد و امانت است.

۹ – استفاده از «وسیله» براى تقرب به خدا:

خداوند در سوره مائده مى‏فرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُواْ فِى سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(۴۶) اى کسانى که ایمان آورده‏اید از مخالفت خدا بپرهیزید و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید؛ و در راه خدا جهاد کنید، باشد که رستگار شوید. حقیقت وسیله به درگاه خدا، مراعات راه خداست به این‏که اولاً به احکام او علم پیدا کنى و در ثانى به بندگى او بپردازى و ثالثاً در جستجوى مکارم و عمل به مستحبات شریعت باشى.(۴۷)

وسیله نوعى توسل است در مورد خداوند که منزه از مکان و جسم است توسل معنوى و پیدا کردن رابطه‏اى است که بین بنده و پروردگارش اتصال برقرار کند و از آنجا که بین بنده و پروردگارش هیچ رابطه‏اى به جز عبودیت نیست قهراً وسیله عبارتست از این‏که انسان به حقیقت عبودیت را دست یابد و به درگاه خداى تعالى وجهه مسکنت و فقر به خود گیرد. و همچنین گفته‏اند وسیله به معناى رساندن خود به چیزى با میل و رغبت است. و برخى گفته‏اند مقصود توسل به ائمه(ع) که در نزد خدا صاحب آبرویند و دست به دامن شدن ائمه(ع) براى تقرب به خداوند بارى‏تعالى مى‏باشد.(۴۸)

۱۰ – امر به معروف و نهى از منکر:

خداوند در سوره آل عمران مى‏فرماید: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(۴۹)

یعنى باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى و امر به معروف و نهى از منکر کنند و آنها همان رستگارانند. از این آیه مستفاد مى‏شود که امر به معروف و نهى از منکر به طور مستقل به سعادت انسان منتهى مى‏شود. البته این کار شرایطى دارد که با وجود آن شرایط بر فرد واجب مى‏شود که امر به معروف کند و نهى از منکر(۵۰) نماید. امت در اصل از ماده «امّ» به معنى هر چیزى است که اشیاء دیگرى به آن ضمیمه گردد و به همین جهت «امت» به جماعتى که جنبه وحدتى در میان آن‏ها باشد گفته مى‏شود خواه وحدت از نظر زمان باشد یا مکان و یا هدف و مرام؛ چون به دنبال آیات پیش که به اخوّت و اتحاد توجه دارد به مسأله امر به معروف و نهى از منکر اشاره کرده این در حقیقت به منزله یک پوشش اجتماعى براى محافظت از جمعیت است؛ زیرا اگر مسئله امر به معروف و نهى از منکر در میان نباشد عوامل مختلفى که دشمنِ بقاىِ «وحدت اجتماعى» هستند، همچون موریانه از درون، ریشه‏هاى اجتماع را مى‏خورند و آن را از هم متلاشى مى‏سازند. بنابراین حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممکن نیست.(۵۱)

احادیث معتبر زیادى بر اهمیت این امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى دلالت دارد از جمله روایتى از امام باقر(ع) که فرمودند: «امر به معروف و نهى از منکر راه انبیاء و طریق صلحاء است. فریضه بزرگى است که به آن است قیام تمام فرائض، راهها به آن ایمن مى‏شود و کسب‏ها به آن حلال مى‏گردد و مظالم به سبب آن رد مى‏شود و زمین به آن آباد مى‏گردد و به آن انصاف از دشمنان ظهور مى‏یابد و استقامت امور به آن حاصل آید.»(۵۲)

همچنین على(ع) مى‏فرماید: تمام کارهاى نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون آب دهان است در برابر دریاى پهناور. این دو وظیفه بزرگ در حقیقت ضامن اجراى بقیه وظایف فردى و اجتماعى است و در حکم روح و جان آن‏ها مى‏باشد و با تعطیل آن‏ها تمام احکام و اصول اخلاقى، ارزش خود را از دست خواهد داد.(۵۳)

۱۱ – صبر و سفارش به آن:

در سوره آل عمران مى‏خوانیم: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(۵۴) اى کسانى که ایمان آورده‏اید (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید؛ و در برابر دشمنان (نیز) پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید. چنانچه مشاهده مى‏شود در این آیه فرموده که اى اهل ایمان در کار دین صبر کنید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده و خدا ترس باشید شاید که رستگار شوید. همه دستورات در آیه مذکور به طور مطلق آمده و معناى عام را در بر دارد.(۵۵)

۱۲ – توبه:

خداوند در سوره نور مى‏فرماید: «…وَ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(۵۶) یعنى دستور به توبه و بازگشت به سوى خداوند داده و مى‏فرماید به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان باشد که سعادتمند شوید. خداوند در این آیه بعد از تذکرات و دستوراتى که در مورد حفظ عفت و آبرو به مردان و زنان مؤمن مى‏دهد مى‏فرماید در هر جایى که مخالفت این احکام را نمودید توبه کنید و از مخالفت اوامر الهى به موافقت باز آیید که امید رستگارى براى شما هست.

و نیز در سوره قصص مى‏فرماید: «فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى‏ أَن یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ»(۵۷) یعنى اما کسى که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد امید است از رستگاران باشد.پس توبه و انابه از گناهان گذشته و قرار گرفتن در زیر چتر حمایت الهى و اطاعت از اوامر خداوند متعال گام مهمى در رسیدن به هدف متعالى انسانى یعنى سعادت دنیوى و اخروى مى‏باشد؛ زیرا در آیات مختلفى از توّاب بودن و توبه‏پذیر بودن خداوند سخن به میان آمده است.

خلاصه اینکه از نظر قرآن عواملى که در این مقاله مورد بررسى قرار گرفت پلّه‏هاى اصلى ارتقاء به جایگاه ظفرمندى و سعادت و قرار گرفتن در جوار رحمت الهى که کمال پیروزى و رستگارى است مى‏باشد.

قرآن به عنوان بهترین راهنما و دستور عمل برای رسیدن به سعادت و بهره گیری از همه لذت های مشروع دنیا و آخرت عوامل تحقق سعادت را برشمرده است که خود نوشتار جداگانه ای را می طلبد. ما در این نوشتار تنها به عوامل بازدارنده و موانع رسیدن انسان به سعادت اشاره می کنیم.

از نظر قرآن رسیدن به سعادت و خوشبختی پایدار و ابدی تنها با انجام افعال و اعمال اختیاری امکان پذیر است و بدون آنها دستیابی و تحصیل سعادت امری ناشدنی است؛ بنابراین تحصیل سعادت تنها به معنای انجام اعمال اختیاری است که به عنوان عامل پدیدآورنده سعادت می باشد؛ و انسان تنها به این طریق می تواند به آن برسد؛ زیرا سعادت که مطلوب ذاتی انسان است خود در زمره افعال اختیاری انسان قرار نمی گیرد بلکه با تحقق عواملی سعادت تحقق می یابد؛ پس باید افعال اختیاری یا “عواملی” که در قرآن به عنوان عامل، زمینه ساز و وسیله رسیدن به سعادت معرفی شده است، تبیین گردد و موانع بازدارنده دانسته شود.

بعضی از افعال و اعمال اختیاری که توسط انسانها صورت می گیرد، مانع دستیابی آنها به سعادت و رستگاری و عاملی است جهت رسیدن آنها به شقاوت و بدبختی.

قرآن کریم به این نوع افعال که مانع سعادت و عامل بدبختی فرد و جامعه است، راهنمایی کرده است. در این گفتار سعی و تلاش شده به مواردی از آنها، تحت عنوان موانع سعادت اشاره شود.

 ۱-  اعراض از ذکر خدا

“و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت.”(۲)

از این آیه استفاده می شود که روی گردانی از یاد خدا زندگی سخت و پرمشقتی را به دنبال داشته و مانع از رسیدن انسان به سعادت و خوشبختی است.

در تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه چنین آمده است:

گاه می شود درهای زندگی به روی انسان به کلی بسته می شود، و دست به هر کاری می زند با درهای بسته روبه رو می گردد، و گاهی به عکس به هرجا رو می آورد خود را در برابر درهای گشوده می بیند، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست. از این حال تعبیر به وسعت زندگی و از اولی به ضیق یا تنگی معیشت تعبیر می شود، منظور از “معیشت ضنک” که در (آیه ی فوق) آمده نیز همین است.

گاهی تنگی معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمی دارد، ای بسا پول و درآمدش هنگفت است، ولی بخل و حرص و آز، زندگی را بر او تنگ می کند نه تنها میل ندارد در خانه اش باز باشد و دیگران از زندگی او استفاده کنند، بلکه گوئی نمی خواهد آن را به روی خویش بگشاید.

راستی چرا انسان گرفتار این تنگناها می شود، قرآن می گوید: عامل اصلیش اعراض از یاد حق است.

یاد خدا مایه آرامش جان، و تقوا و شهامت است و فراموش کردن او مایه اضطراب و ترس و نگرانی است.

هنگامی که انسان مسئولیت هایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشی بسپارد، غرق در شهوات و حرص و طمع می گردد، پیدا است که نصیب او معیشت ضنک خواهد بود، نه قناعتی که جان او را پر کند، نه توجه به معنویت که به او غنای روحی دهد، و نه اخلاقی که او را در برابر طغیان شهوات باز دارد.” (۳)

۲-  عصیان و تمرد از احکام الهی

و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می کند که جاودانه در آن خواهد ماند، و برای او مجازات خوارکننده ای است.” (۴)

هر که درمقام عصیان و تمرد برآید و از حدود اسلام بدر رود، سیرت آن خلود در شقاوت و شعله های آتشین است.”(۵)

از آیه شریفه فوق استفاده می شود که یکی از موانع سعادت انسان و از عوامل شقاوت و بدبختی او این است که از دایره حدود و احکام الهی خارج شود و سر از عصیان و تمرد دربیاورد. بنابراین باید مراقب باشیم که از حدود الهی خارج نشویم و در غیر این صورت در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار گرفته و از آتش ابدی دوزخ در امان نخواهیم ماند.

۳-  بدعت در دین

“نگویید: این حلال است و آن حرام… به یقین کسانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نخواهند شد.” (۶)

از این آیه شریفه استفاده می شود که بدعت در دین و نسبت دادن احکام به خدا بدون دلیل، موجب محرومیت ازرستگاری و سعادت ابدی است، زیرا ریشه بدعت گذاری در دین،گفته های بی اساس و دروغین است و این کار نزد خدا حرام و باعث محرومیت فرد از رستگاری و سعادت دنیا و آخرت خواهد بود.(۷)

و شاهد بر این که بدعت گذاران رستگار نخواهند شد آیه بعدی است که می فرماید: “بهره کمی است (که در دنیا نصیبشان می شود) و عذاب دردناکی در انتظار آنان است.”(۸)

علامه شهید مطهری (قدس سره) درباره بدعت فرموده است:

امروز “نوآوری” را می گویند “بدعت” نوآوری در غیر امر دین عیبی ندارد. یک کسی در شعر می خواهد نوآور باشد، یک کسی در هنر می خواهد نوآور باشد، یک کسی در فلسفه می خواهد نوآور باشد این مانعی ندارد ولی در دین، نوآوری معنا ندارد چون آورنده ی دین ما نیستیم. حتی امام هم آورنده دین نیست. امام وصی پیغمبر و خزانه علم اوست. آنچه که پیغمبر گفته است، ] و بیان می کند[ خود پیغمبر هم آورنده دین نیست… ]پس[ در دین نوآوری غلط است. ]زیرا[ بدعت است و حرام. بله، نو استنباط کردن درست است که آن نوآوری نیست.

اخباریین ]آنهایی که فقط به خبر و حدیث تمسک کرده و اجتهاد را قبول ندارند[ اجتهاد را خیال می کنند نوآوری است. می گویند: اجتهادها همه بدعت است، اشتباه می کنند. اجتهاد یعنی حسن استنباط. ممکن است مجتهدی مطلبی را از نو استنباط بکند که قبلا خود او یا دیگران جور دیگر استنباط می کرده اند. این مساله استنباط است نه آورندگی.(۹)

پس می توان از آیات شریفه و از مطالب استاد شهید مطهری استفاده نمود که بدعت و نوآوری در دین حرام و سبب شقاوت و بدبختی، و موجب عذاب الهی خواهد بود.

۴-  معصیت و گناه

و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است.(۱۰)

از آیه شریفه استفاده می شود که معصیت و گناه، سبب محرومیت از رستگاری و سعادت، و عامل رسیدن به شقاوت و بدبختی است.

تفسیر نمونه در ذیل آیه کریمه چنین آورده است:

خاب از ماده “خبیه ” به معنای نرسیدن به مطلوب و محروم شدن و زیان کار گشتن است.

دساها از ماده “دس” در اصل به معنای داخل کردن چیزی توام با کرامت است. دسیسه به کارهای مخفیانه زیان بار گفته می شود.

در تناسب این معنی با آیه شریفه مورد بحث بیانات گوناگونی گفته اند: گاه گفته شده این تعبیر کنایه از فسق و گناه است، چرا که اهل تقوی و صلاح، خود را آشکار می سازند، در حالی که افراد آلوده و گناهکار خود را پنهان می دارند،…

و در هر حال کنایه ای است از آلودگی به گناه و معصیت و خوهای شیطانی، و درست در نقطه مقابل تزکیه است. (۱۱)

در کتاب کلید سعادت پیرامون گناه می نویسد:

یکی از عوامل آلودگی روح گناه است که هم چون تاثیر کارد در گوشت بر روح اثر می گذارد، انسان باید در همه حالات خدا را شاهد و ناظر اعمال خویش بداند و در محضر او گناه نکند و چقدر زشت است که انسانی در حضور بچه ای کوچک از ارتکاب عمل ناشایسته شرم داشته باشد، ولی در جای خلوت از خدا شرم نکند و مرتکب گناه شود، لذا باید با عبادات همراه با معرفت و اخلاص غذای مناسبی به روح برسانیم تا به کمال برسد، حال اگر انسان غوطه ور در گناه شود و روح را آلوده کند و با توبه و استغفار واقعی زنگارهای روح را پاک نکند سیر نزولی می یابد و به تعبیر قرآن در زمره چهارپایان بلکه پست تر از آن قرار می گیرد؛ زیرا گناه بیماری خطرناکی است که اگر مداوا نشود به مراتب از بیماری های جسمی خطرناک تر است، گناه موجب تمام بدبختی ها و رنج ها و باعث جلوگیری از ارتباط و توجه انسان به خدا می شود، گناه عمر را کوتاه کرده و مانع استجابت دعا می گردد، گناه نعمت ها را دگرگون کرده و آرامش را از انسان می گیرد، گناه نشاط قلب را از بین برده و حجاب بوجود می آورد، پس اگر در دنیا و آخرت سعادت و خوشبختی و آسایش می خواهیم باید با شیطان و نفس اماره به مبارزه برخاسته و شهوت و غضب را مهار کرده و هواها و هوس ها را لجام بزنیم و با انتخاب راه صواب به تقویت روح بپردازیم تا لیاقت درک الهامات و فیوضات الهی را پیدا کرده و قدرت دریدن حجاب های مادی را کسب نماییم و همانند اولیا در هرحال خود را در محضر خدا ببینیم. (۱۲)

و به جاست همیشه جمله معروف بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) را به گوش جان داشته باشیم، ایشان فرموده است:

عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید.

۵-  ظلم و بیدادگری

“مسلما ظالمان، رستگار نخواهند شد.” (۱۳)

از این آیه برداشت می شود که ظالمان، بیدادگران و ستمگران از فلاح، رستگاری و سعادت بی بهره اند و نصیبی نخواهند برد، و در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار خواهند گرفت. (۱۴)

ظلم به معنای ستم (آزار) آمده است. اصل آن به معنای ناقص کردن و کم کردن حق و یا گذاشتن شئ در غیرموضوع خویش است. بنابراین آزار رساندن به دیگران و حق دیگران را پایمال کردن از مصادیق آشکار ظلم است.

علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان فرموده است:

ظلم یکی از شنیع ترین گناهان است، بلکه با کمی دقت و تحلیل عقلی باید گفت: زشتی و شناعت گناهان دیگر هم به مقدار ظلمی است که در آنها است. و معنای ظلم عبارت است از خروج از عدالت و حد وسط. (۱۵)

تفسیر نمونه ذیل آیات ۱۳ و ۱۴ سوره یس (۱۰) می نویسد:

در آیات فوق علت نابودی اقوام گذشته ظلم و ستم ذکر شده است، این به خاطر آن است که واژه ظلم آنچنان مفهوم جامعی دارد که هرگونه گناه و فسادی را دربر می گیرد. (۱۶)

بنابراین با توجه به مطالب فوق، می توان گفت: هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، برای آنان اثر وضعی به جای خواهد گذاشت، اثر وضعی ظلم در دنیا این است که بالاخره انسان ستمگر، قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید. بلکه او در دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد.

۶-  غفلت

به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلها ]=عقلها[یی دارند که با آن (اندیشه نمی کنند، و) نمی فهمند؛ و چشمانی که با آن نمی بینند، و گوشهایی که با آن نمی شنوند؛ آن ها هم همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند). (۱۷)

قرآن کریم در آیه فوق یکی از عوامل مهم بدبختی بسیاری از انسانها را فراموشی و غفلت می داند؛ زیرا غافلان، چشمه آب حیات، کناردستشان است، ولی از تشنگی فریاد می کشند، درهای سعادت به رویشان باز است، اما حتی به آن نگاه نمی کنند، و آنها با دست خود وسایل بدبختی خویش را فراهم می سازند، و نعمت های گرانبهای عقل و چشم و گوش را به هدر می دهند. تفسیر نمونه به وجه تشابه غافلان با چهارپایان پرداخته و می نویسد:

بارها در قرآن مجید غافلان بی خبر به چهارپایان و حیوانات بی شعور دیگر تشبیه شده اند ولی نکته تشبیه آنها به انعام (چهارپایان) شاید این باشد که آنها تنها به خواب و خور و شهوت جنسی می پردازند، درست همانند ملتهایی که تحت شعارهای فریبنده انسانی، آخرین هدف عدالت اجتماعی و قوانین بشری را رسیدن به آب و نان و یک زندگی مرفه مادی می پندارند…

به تعبیر دیگر (]آنان) گروهی مرفهند همچون گوسفندان پرواری، و گروهی نامرفه گوسفندانی که در بیابانها در به در دنبال آب و علف می گردند و هر دو گروه هدفشان جز شکم چیزی نیست. (۱۸)

و به عبارتی توجه بیش از حد به امور ناپایدار زندگی، وسایل زندگی را هدف تلقی کردن از جمله عواملی هستند که موجبات غفلت انسان را فراهم می آورند.

کسی که به امور کم ارزش بسیار بها دهد و به امور بسیار باارزش بهای کم بدهد، ناگزیر از رشد و کمال بازخواهد ماند. هوا و هوس ها، زیور و زینت های دنیوی، فخرفروشی ها و خلاصه اسارت در بند نفس اماره از عوامل غفلت زا و بازدارنده انسان از رشد و کمال می باشد. (۱۹)

 ۷- هواپرستی

“آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر این که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده ای افکنده است؟ با این حال چه کسی می تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکر نمی شوید؟!” (۲۰)

آیه شریفه فوق این نکته مهم را خاطرنشان می سازد که خودپرستی و هواپرستی انسان را به شقاوت و ضلالت و بدبختی می کشاند، و او را از جاده سعادت دور می کند.

تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه به نکته های مهمی درباره خودپرستی و هواپرستی اشاره می کند، از جمله می گوید:

۱- خطرناک ترین بت ها، بت هوای نفس است  زیرا بت هوی و هوس اغواکننده، و سوق دهنده به سوی انواع گناه و انحراف است و زشتی ها را در نظر انسان زینت می دهد، تا آن جا که انسان به اعمال زشت خود می بالد.

۲- موثرترین راه نفوذ شیطان هواپرستی است؛ چرا که تا پایگاهی در درون انسان وجود نداشته باشد شیطان قدرت بر وسوسه گری ندارد و پایگاه شیطان چیزی جز هواپرستی نیست، همان چیز که خود شیطان به خاطر آن سقوط کرد، و از صف فرشتگان و مقام قرب الهی طرد شد.

۳- هواپرستی مهم ترین وسیله هدایت را که درک صحیح حقایق است از انسان می گیرد و پرده بر چشم عقل آدمی می افکند.

۴- هواپرستی انسان را تا مرحله مبارزه با خدا (نعوذ بالله) پیش می برد همان گونه که پیشوای هوی پرستان یعنی شیطان به چنین سرنوشت شومی گرفتار شد.

۵- عواقب هواپرستی آن قدر شوم و دردناک است که گاه یک لحظه هواپرستی یک عمر پشیمانی به بار می آورد، و گاه یک لحظه هواپرستی محصول تمام عمر انسان و حسنات اعمال صالح او را برباد می دهد. (۲۱)

بنابراین براساس همین نکته ها است که، هواپرستی یکی از بزرگترین موانع سعادت و کامیابی بشریت به شمار می آید و تمام بدبختی ها و فلاکت انسان ها به خاطر این است که آن ها مطیع هوا و هوس هستند.

از این رو آنان که طالب کوی سعادتند باید به خواسته های هوا و هوس توجه و اعتنا نکنند و فقط آنچه را که خدا، توسط قرآن و پیامبر(ص) و ائمه(ع) می فرماید، مطیع و فرمان بر باشند.


منابع:

۱- انعام/ ۷۹

۲-  طه(۲۰)، آیه.۱۲۴

۳-  ناصر مکارم شیرازی، همان، ج ۳۱، صص ۳۲۷-.۳۲۸

۴-  نساء (۴)، آیه .۱۴

۵- آقاسیدمحمد حسینی همدانی، انوار درخشان در تفسیر قرآن، پیشین، ج ۳، ص .۳۶۶۶-

۶- نحل (۱۶)، آیه .۱۱۶

۷-  آیات شریفه دیگری به این مانع اشاره دارد از جمله: انعام (۶)، آیه ۲۱، یونس (۱۰)، آیه .۷۰

.۸ نحل (۱۶)، آیه .۱۱۷

.۹ شهید مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، چاپ ۳۱، تهران، انتشارات صدرا، بهمن ۳۷۳۱، صص ۱۲۶-.۱۲۷

.۱۰ شمس (۹۱)، آیه .۱۰

.۱۱ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، پیشین، ج ۷۲، صص ۴۸-.۴۹

.۱۲ سیدمحمود حسینی، کلید سعادت، پیشین، صص ۱۳۳-.۱۳۴

.۱۳ انعام (۶)، آیه .۲۱

.۱۴ آیات دیگری نیز به این مانع اشاره دارد، از جمله: انعام (۶)، آیه ۱۳۵؛ قصص (۲۸)، آیه .۳۷

.۱۵ علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، پیشین، ج ۷، ص .۶۷

.۱۶ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، پیشین، ج ۸، ص ۴۳

.۱۷ اعراف (۷) آیه .۱۷۹

.۱۸ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، پیشین، ج ۷، ص .۲۲

۱۹- عبدالله نصری، مبانی انسان شناسی در قرآن، چاپ ۲، تهران، جهاددانشگاهی، ۱۳۶۸، ص .۳۰۰

۲۰- جاثیه (۴۵)، آیه ۲۳

۲۱- ناصر مکارم شیرازی، همان، ج ۲۱، صص ۲۶۵- .۲۶۶

جهت جستجو سریع موضوع مقاله ، پرسشنامه ، پاورپوینت و گزارش کارآموزی می توانید از قسمت بالا سمت راست جستجو پیشرفته اقدام نمایید.

همچنین جهت سفارش تایپ ، تبدیل فایل پی دی اف (Pdf) به ورد (Word) ، ساخت پاورپوینت ، ویرایش پایان نامه و مقاله با ما در تماس باشید.

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله درجات ایمان
  • پایان نامه معناشناسی واژه ایمان در قرآن
  • مقاله نقش ایمان در زندگی انسان
  • مقاله اثرات ایمان به خداوند در زندگی انسان
  • مقاله اثرات ایمان به خدا درزندگی انسان
  • برچسب ها : , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    براي قرار دادن بنر خود در اين مکان کليک کنيد
    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید
    

    جستجو پیشرفته مقالات و پروژه

    سبد خرید

    • سبد خریدتان خالی است.

    دسته ها

    آخرین بروز رسانی

      پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳
    
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط دیجیتال ایران digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghale.irمحفوظ می باشد.