مقاله عرفان و اخلاق علامه طباطبایی مربوطه به صورت فایل ورد word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۲۰ صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود مقاله عرفان و اخلاق علامه طباطبایی نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک مقاله مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد
عرفان علامه طباطبایی ۱
چکیده ۱
عرفان ۲
منابع: ۱۷
۱- فرهنگ معین.
۲- ارزش میراث صوفته ص ۹ و ۱۰ .
۳- التوحید و النبوه و الولایه، شیخ محمود قیصری ص ۷٫
۴- کشکول دفتر پنجم ص ۵۱۵٫
۵- الرسائل التوحیدیه ص ۲۰ و ۲۱ و ۲۲٫
۶- در مسائل التوحیدیه ص ۲۳٫
۷- مصباح الهدایه عزالدین محمود کاشانی فصل توحید.
۸- اصول و فلسفه و روش رئالیسم، تالیف حضرت علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، جلد ۱ و ۲
۹- گزاره های اخلاقی از سقراط تا علامه طباطبائی، تالیف مصطفی اسکندری
در این مقاله عرفان در سیر تحولی و تطوری علامه، از ابتدا تا قرن نهم قمری بحث و بررسی، و بر معنای «معنویتگرایی» و «وجهه الاهی» عرفان که منظور نظر صائب و ثاقب مرحوم علا مه طباطبایی؛ در آثار و اثمار وجودیاش بود، تکیه و تأکید شده است که اولاً این معنا در فطرت آدمیان و همه ادیان و مذاهب و ملل و نحل موجود است و ثانیاً حقیقت معنویتخواهی و راه و روش نیل به آن و شریعت کاملی که موصل و مؤدی انسانِ سالک به اوج معنا و قله بلند کمال و قرب الهی است، در اسلام ناب متجلی شده است.
از طرف دیگر، «توحید» که غایت قصوی و مقصد اَسنی در عرفان اصیل اسلامی و فوق نگرش کلامی و فلسفی است و به «توحید» حالی، شهودی و … میرسد، در حقیقت، باطن همه ساحتهای سهگانه معارف اسلامی یعنی عقیدتی، اخلاقی و عرفانی، و فقهی و شرعی است و «انسان کامل»، همانا انسان موحد ناب است و توحید، فنا در ذات الهی، فنای ذاتی، صفاتی و افعالی خواهد بود که مرحوم علا مه در رساله التوحید به نحو احسن و اکمل، وحدت حقه حقیقیه را تبیین، آنگاه اسما و مراتب اسمای حسنای الهی را نیز در رساله الاسمأ ترسیم و تصویر کرده است.
به هر حال، نویسنده، کاربرد چهارم یعنی «معنویت مداری» و وجهه الهی عرفان را عمق اندیشههای عرفانی علا مه و «توحید ناب» را اوج تکامل عرفانی و خلاصه و عصاره عمیق و شگرف و شگفت اسلام ناب برمیشمارد که مختص فرهنگ و شریعت و معارف اسلام ناب است و دیگر هیچ.
«عرفان» که معنای لغوی آن، «شناختن» یا باز شناختن و … است، در «عرف خاص» و کاربرد اصطلاحی خود، سرگذشت پر ماجرایی داشته و دستخوش دگرگونیهای فراوانی شده است که مهمترین آنها عبارتند از:
۱٫ این مقوله در نخستین کاربرد اصطلاحی خود، همراه با کلمه «تصوف» به معنای شاخهای از معرفت بشری است که در تعریف آن گفتهاند: طریقه معرفت نزد آن دسته از صاحبنظران است که بر خلاف اهل برهان، در کشف حقیقت بر ذوق و اشراق، بیشتر اعتماد دارند تا بر عقل و استدلال.۳ … عرفان، معرفتی مبتنی بر حالت روحانی و وصف ناپذیر است که در آن حالت، این احساس برای انسان پیش میآید که ارتباطی مستقیم و بیواسطه با وجود مطلق یافته، و این احساس، البته حالتی روحانی ورای وصف و حد وصفناپذیر است که طی آن، ذات مطلق را نه با برهان، که با ذوق و وجدان درک میکند.۴
در این تعریف، «عرفان»، قسیم انواع دیگر معرفت، یعنی «علم»، «فلسفه» و «هنر» میشود و همان طور که در تعریف علم آن را دریافت متکی به حس و تجربه و در وصف فلسفه، آن را دریافت متکی به عقل و استدلال و درباره هنر، آن را دریافت متکی به احساس و عاطفه دانستهاند، عرفان را نیز درک و دریافتی متکی به قلب و از راه کشف و شهود و ذوق و وجدان شمردهاند و بدیهی است که چنین معرفتی، به عالم اسلام اختصاص نداشته و امری عام بین همه اقوام جهان است.۵
۲٫ ورود این مقوله به دنیای اسلام و وصف آن به «اسلامی»، مفهوم این کلمه را به کلی از تعریف نخست جدا کرده و به آن معنای جدیدی بخشیده است که باید آن را در کاربرد اصطلاحی آن دانست و شاید کوتاهترین تعریفی که برای آن کردهاند، این است:
هوالعلم با سبحانه من حیث اسمائه و صفاته و مظاهره و احوالالمبدأ والمعاد … . و معرفه طریقالسلوک و المجاهده.۶
شیخ بهایی در کشکول، همین تعریف را پسندیده و با دیگران همراه است که عرفان، علم به مبدأ اعلا از راه اسما و صفات الهی و شناخت ویژگیهای مبدأ و معاد و راه و رسم سیر و سلوک به سوی او است.۷
۳٫ معنای دیگر «عرفان»، جنبه فرهنگی و وجهه نظری و علمی «تصوف» است به این معنا که پس از ظهور نحله و فرقهای به نام صوفیه در عالم اسلام و رسمیت یافتن آن، این مشرب به بخش «نظری» و «عملی» یا «علم اصول» و «علم وصول» تقسیم شد که البته در طول تاریخ و تقریباً تا قرن نهم هجری، هر دو بخش با هم به کار خود ادامه میدادند؛ اما پس از آن، به آن بخش از این نوع معرفت که به بررسی مبادی و مسائل نظری این مشرب میپرداخت، «عرفان» گفتند و وجهه رسمی و اجتماعی آن که با طرح سلسلهها و سابقههای عملی آن کار داشت، «تصوف» نام گرفت و به جانبداران آن نیز صوفیه و متصوفه گفتند.
۴٫ کاربرد چهارم و مهم «عرفان»، مقولهای معادل «معنویت» و «وجهه الاهی» است که این مقوله در این استعمال، در حوزه عرفان و تصوف رسمی خلاصه نمیشود، و محدود نمیماند و حتی قسیم دیگر انواع و شاخههای معرفت بشری هم نیست؛ بلکه مفهومی گسترده و فراگیر دارد که همه ساحتهای دانش و بینش را شامل میشود؛ یعنی آنگاه که بخواهیم به موضوع و بحثی از جنبه الهی و معنوی آن نگاه کنیم و وجهه و صبغه ربانی آن را لحاظ کنیم، مقوله «عرفان» را به کار میگیریم و روشن است که چنین کاربردی در حوزه همه دانشها و بینشها میتواند مورد داشته باشد؛ برای مثال اگر در عالم فقاهت به جنبههای باطنی احکام شرع بپردازیم و راز و رمز و اسرار ملکوتی نماز و روزه و حج و جهاد را چنانکه سنت بسیاری از بزرگان بوده است، باز بشناسیم، به «عرفان احکام» پرداختهایم و «عارف» در این معنای فراگیر، دیگر به هیچ نحله و مشربی متعلق نیست؛ بلکه معنایی معادل و برابر با «عالِم ربانی» دارد که همه ساحتهای معرفت را با نگاه خدابینانه خود به یکدیگر گره میزند و در هر چه مینگرد، سیمای خدا را میبیند.
آن چه ما میخواهیم درباره علامه طباطبایی بگوییم، عرفانی از این دست است و نه از این بابت که وی چهرهای از چهرههای شناخته شده از شاخهای از شاخههای معارف اسلامی یعنی تصوف و عرفان است. علامه، شخصیتی چون بایزید بسطامی یا ابوالحسن خرقانی و یا حتی محییالدین بن عربی نیست که به مکتب و مشربی خاص وابسته باشد. و اگرچه بزرگانی چون ابن عربی و سید حیدر آملی، در دیگر حوزههای معارف گوناگون دینی و اسلامی، تجربه و تبحر داشته و گه گاه حتی در جایگاه فقیه و مفتی، فتوا و حکمی صادر کردهاند؛ اما به هر حال، نام آنان در طول تاریخ در جدول عارفان صاحبِ مکتب ثبت و ضبط شده است و در عمل، از جرگه و جریان عالمان دین و مجتهدان متشرع جدا شدهاند و باهمه کوششی که در پیوند دادن شریعت و طریقت و حقیقت داشتهاند، سرانجام جدول نام و راه و رسم آنان، از راه عالمان، فقیهان و حکیمان جدا شده است؛ ولی ما بزرگانی از اهل معرفت داریم که حضور فعال و کارساز آنها در همه زمینهها و صحنههای علمی و عملی چنان است که با همه تبحر و تسلطی که در هر فنی دارند، به هیچ جمعیت و جامعه خاص علمی محدود نماندهاند و علامه یکی از همین بزرگمردانی است که اگر چه هم فقیه، هم مفسر، هم فیلسوف و هم عارف است و در همه این ساحتها جایگاه دارد، اما او را به هیچ یک از این جوامع به این معنا نمیتوان وابسته دانست که حضور او را در دیگر حوزهها و ساحتها کمرنگ کند و شاید یکی از لطایف کاربرد کلمه «علا مه» برای این اشخاص همین باشد و به همین دلیل، دیگر در روزگار ما که دوران تخصصهای خاص و دقیق علمی است، نتوان برای چنین شخصیتهایی که پرورده و ساخته و پرداخته زمانه و روزگار مجموعه معارف دینی بودهاند، جانشین و جایگزینی یافت و این تعبیر را برای آنها به کار برد. بههرحال، از ابعاد مهم جامعیت علامه، همین بُعد معنوی و وجهه الهی او است که آزمودگی و آموزندگی این ساحت از شخصیت او را در مجموعه اقوال، اعمال، احوال، افکار و در سیر و سلوک و راه و رسم زندگیاش میتوان حس کرد.
پیش از آن که وارد ساحتهای تخصصی «علم اصول» و «وصول» عرفانی حضرت علامه شویم، نشانههای روشن این گرایش به «عرفان ناب اسلامی» را در مجموعه احوال، آثار، استادان، شاگردان و گفتهها یا نوشتههای وی از همان روزهای نخستین زندگی علمیاش میبینیم که با باوری تردیدناپذیر به توصیه و تأکید در پذیرش و گرایش به این بُعد معنوی میپردازد؛ از همان سالهای اولی که دست به قلم میبرد و به ارائه مقالاتی میپردازد و بعدها این مقالات به وسیله دیگران فراهم میآید و به نام فرازهایی از اسلام و معنویت تشیع و… به چاپ میرسد. مقالاتی چون درسی از قرآن، عالم غیب، معنویت تشیع و نظایر آن، سرشار از همین آموزهها و ارزشهای عرفانی است که به زبان ساده و بیپیرایه برای استفاده عموم مردم نگارش یافته، همچنان به سیر تکاملی خود ادامه میدهد تا به آرا و انظار قیم و محکم و تخصصی عرفان میرسد که نمونههای اعلای آن را در تفسیر کم نظیر المیزان و در ذیل آیات شریفه قرآن میتوان دید که چون ما در اندیشه تألیفی بزرگ با همین عنوان (عرفان حضرت علامه)هستیم، بحث مستوفای
این جریان تکاملی را به آن کتاب وامیگذاریم و در این مقاله، به مبانی آرای علا مه در مقوله اصلی عرفان که معرکه آرای صاحبنظران این مشرب و شالوده اساسی همه بحثهای نظری عرفان اسلامی است، میپردازیم و رأی و نظر این عارف الهی را در بحث توحید رقم میزنیم و گوشهای از لطایف و حقایقی را که در کتاب مستطاب الرسائل التوحیدیه بیان فرمودهاست، باز میگوییم.
تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.
جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر