پایان نامه حق ستیزی و حق طلبی در قرآن


دنلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

پایان نامه حق ستیزی و حق طلبی در قرآن مربوطه  به صورت فایل ورد  word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۱۳۹  صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود پایان نامه حق ستیزی و حق طلبی در قرآن نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک مقاله مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد

 فهرست

چکیده تحقیق۱
مقدمه ۲
بخش اول:کلیات تحقیق۳
مبحث اول: بیان مسئله۴
مبحث دوم: تاریخچه موضوع۴
مبحث سوم: ضرورت، اهداف و اهمیت موضوع۴
مبحث چهارم: پرسشهای تحقیق۵
مبحث پنجم: روش تحقیق۶
مبحث ششم: مروری بر تحقیقات گذشته۶
مبحث هفتم:تعریف اصطلاحات و بیان مفاهیم ۶
بخش دوم : مباحث محتوایی ( تجزیه و تحلیل داده‌ها )۱۰
فصل اول: حق ستیزی۱۱
مبحث اول: زمینه های حق ستیزی۱۲
گفتار اول: استکبار۱۲
گفتار دوم: تعصب ۱۷
گفتار سوم: حسد۲۲
گفتار چهارم: کفر ۲۶
مبحث دوم: مصادیق حق ستیزان  ۳۰
گفتار اول: اهل کتاب۳۱
گفتار دوم: فرعونیان۳۸
گفتارسوم: مشرکان۴۳
گفتار چهارم: منافقان ۴۷
گفتار پنجم: کافران۵۱
گفتار ششم: امت‌های پیشین۵۷
گفتار هفتم: مفسدان۶۲
مبحث سوم : آثار حق ستیزی ۶۶
گفتار اول: اتهام جنون به پیامبر۶۶
گفتار دوم: دعوت به مباهله۷۱
گفتار سوم: محرومیت از تزکیه۷۵
گفتار چهارم: کفر به رسالت پیامبر۷۸
گفتار پنجم: گمراهی۸۱
گفتار ششم: انحراف در بینش ۸۳
گفتار هفتم: استحقاق لعن ۸۶
گفتار هشتم: محرومیت از لطف خداوند۸۸
فصل دوم: حق طلبی ۹۱
مبحث اول: زمینه های حق طلبی ۹۲
گفتار اول: تواضع۹۲
گفتار دوم: سلامت قلب ۹۸
گفتار سوم: علم به وحدانیت خداوند ۱۰۰
گفتار چهارم: تأمل در کیفیت آفرینش ۱۰۳
گفتار پنجم: اجتناب از سودجویی۱۰۵
مبحث دوم : مصادیق حق طلبان ۱۰۷
گفتار اول: ابراهیم۱۱۹
گفتار دوم: مومنان اهل کتاب۱۱۲
گفتار سوم: عالمان۱۱۷
بخش سوم: نتیجه‌گیری و پیشنهاد ها۱۲۰
نتیجه گیری۱۲۱
پیشنهادهای پژوهش۱۲۶
فهرست منابع و ماخذ۱۲۷

منابع و مآخذ

 قرآن کریم ترجمه محمدمهدی فولادوند

دشتی،محمد،نهج البلاغه

 الف) منابع فارسی

 ابوالفتوح رازى،حسین‌بن‌على،روض‌الجنان ‌و روح‌الجنان ‌فى تفسیرالقرآن،‏مشهد،آستان قدس رضوى،‏۱۴۰۸ق، ج‏۴٫

امین،سیّده نصرت،مخزن‌العرفان‌فی‌تفسیرقرآن،تهران،نهضت‌زنان‌مسلمان،۱۳۶۱ش، ج‏۶٫
بروجردی،سید محمد ابراهیم،تفسیرجامع،انتشارات صدر،تهران،۱۳۶۶ش،ج۴٫
بلاغی،سیدعبدالحجت،حجهالتفاسیروبلاغ‌الاکسیر،انتشارات‌حکمت،قم،بی‌چا،۱۳۸۶ق، ج۵٫
ثفقی تهرانی،محمد،تفسیرروان‌جاوید،انتشارات برهان،تهران،چاپ سوم،۱۳۹۸ق،ج۳٫
جعفری،یعقوب،تفسیرکوثر،بی‌نا،بی‌چا،بی‌تا،ج۲٫
جوادی آملی، عبدالله،تفسیر تسنیم،اسراء، قم، چاپ اول،۱۳۸۶ش ،ج۱۲،۱۴ .
حجتی،سیدمحمدباقر،آداب‌تعلیم‌وتعلم‌دراسلام،دفترنشرفرهنگ اسلامی، قم، چاپ اول، خرداد۱۳۵۹٫
حسینی دشتی،مصطفی، معارف و معاریف،بی‌نا،قم،چاپ دوم، ۱۳۷۶،جلد ۸و۱۰٫

۱۰٫ حسینی‌شاه‌عبدالعظیمی،حسین بن احمد،تفسیراثنی‌عشری،انتشارات میقات ،تهران،چاپ اول،۱۳۶۳،ج ۱و۲٫

۱۱٫ حسینى‌همدانى،سیدمحمدحسین،‏انواردرخشان‏،کتابفروشی‌لطفی،تهران،چاپ‌اول،۱۴۰۴ ق، ج‏۸٫

۱۲٫ همو،معادشناسی،انتشارات حکمت، قم،چاپ سوم، ۱۴۰۷ق،ج۵٫

۱۳٫ خسروی‌حسینی،سیدغلامرضا،ترجمه‌وتحقیق‌مفردات‌الفاظ‌قرآن،نشرمرتضوی،تهران، چاپ دوم،سال۱۳۷۵،ج۴٫

۱۴٫ داورپناه،ابوالفضل،انوارالعرفان‌فى‌تفسیرالقرآن،انتشارات‌صدر،تهران،چاپ‌اول‏،۱۳۷۵، ج‏۵٫

۱۵٫ دهخدا، علی اکبر،لغت نامه دهخدا، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، چاپ اول ، بهار ۱۳۷۳،ج ۸٫

۱۶٫ ذکاوتی،علیرضا،اسباب النزول،نشر نی،تهران،چاپ اول،سال ۱۳۸۳،ج۱٫

۱۷٫ سادات،محمدعلی،اخلاق‌اسلامی،سازمان مطالعه وتدوین‌کتب علوم انسانی دانشگاه ها، تهران، بی چا،زمستان ۱۳۸۷٫

۱۸٫ سبحانی،جعفر،فروغ ابدیت،موسسه بوستان کتاب،قم،چاپ هیجدهم،سال ۱۳۸۲،ج۱٫

۱۹٫ سیدبن‌طاووس،راهنمای‌سعادت،مترجم‌سیدمحمدباقرشهیدی‌گلپایگانی،چاپ‌سعدی،بی نا، بی تا،سال ۱۳۴۱٫

۲۰٫ شبستری، عبدالحسین، اعلام القرآن، دفتر تبلیغات اسلامی، قم،چاپ اول،سال ۱۳۷۹٫

۲۱٫ شریف‌لاهیجی،محمدبن‌علی،تفسیرشریف‌لاهیجی،دفترنشرداد،تهران،چاپ‌اول،۱۳۷۳،ج۴

۲۲٫ طالقانی،سیدمحمود،پرتوی‌ازقرآن،شرکت‌سهامی‌انتشار،تهران،چاپ‌چهارم،۱۳۶۲ش،ج۲٫

۲۳٫ طباطبایی،محمدحسین،تفسیرالمیزان،ترجمه‌سیدمحمدباقرموسوی‌همدانی،دفترانتشارات اسلامی، قم،چاپ اول،۱۳۷۶ش،جلد۱و۲و۳و۵و۶و۸و۹و۱۴و۱۵و۱۶و۱۹٫

۲۴٫ طبرسی،فضل‌بن‌حسن،مجمع‌البیان‌فی‌تفسیرالقرآن،ترجمه مترجمان، انتشارات فراهانی، تهران،چاپ اول،۱۳۶۰، ج‏۲،۱۷،۳٫

۲۵٫ طیب،سیدعبدالحسین،أطیب‌البیان‌فی‌تفسیرالقرآن،انتشارات‌اسلام،تهران،چاپ‌دوم،سال۱۳۷۸، ج۸،۳،۱٫٫

۲۶٫ عاملی،ابراهیم،تفسیر عاملی،انتشارات صدوق،تهران،۱۳۶۰ش،بی چا،ج۶،ص۲۷۴٫

۲۷٫ قرائتی،محسن،تفسیرنور،مرکزفرهنگی‌درسهایی‌ازقرآن،تهران،چاپ یازدهم،۱۳۸۳ش،ج۳٫

۲۸٫ قرشی،سیدعلی‌اکبر،قاموس‌قرآن،دارالکتب‌الاسلامیه،تهران،چاپ‌هشتم،سال۱۳۷۱،ج۱،۷٫

۲۹٫ همو؛تفسیر احسن الحدیث، بنیاد بعثت، تهران،چاپ سوم، ۱۳۷۷ هـ ش ، ج‏۶٫

۳۰٫ کاشفی‌سبزواری،حسین‌بن‌علی،تفسیرمواهب‌علیه،سازمان‌چاپ‌وانتشارات‌اقبال،تهران،بی چا،۱۳۶۹ش،ج۱٫

۳۱٫ مدرسی،محمدتقی،تفسیرهدایت،مترجم‌حسن آرام،بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی،مشهد،چاپ اول، ۱۳۷۷ ش، ج۸٫

۳۲٫ مصباح یزدی،محمدتقی،آموزش عقاید،دارالثقلین،قم،چاپ اول،سال۱۳۷۸٫

۳۳٫ مصطفوی تبریزی،حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران،چاپ اول،۱۳۷۴٫ج۶و۹و۱۳٫

۳۴٫ همو،تفسیر روشن، مرکز نشر کتاب،تهران،چاپ اول، ۱۳۸۰ش،  ج‏۸٫

۳۵٫ مطهری،مرتضی،خدمات‌متقابل‌اسلام وایران، دفترانتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، سال ۱۳۵۷٫

۳۶٫ همو،مجموعه آثار،انتشارات صدرا،قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴،ج۲ .

۳۷٫ معین،محمد،فرهنگ‌فارسی‌معین،انتشارات‌میرکبیر،تهران،چاپ‌هشتم،۱۳۷۱،ج۲،ص۲۲۳۱

۳۸٫ مکارم شیرازی،ناصر، تفسیرنمونه،دارالکتب الاسلامیه،تهران،چاپ اول،۱۳۷۴، ج‏۲و ۶و ۸و ۱۱ و۲۳٫

۳۹٫ همو،قصه‌های‌قرآن‌براساس‌تفسیرنمونه،تدوین‌حسین‌حسینی،تهران،دارالکتب الاسلامیه،چاپ اول، ۱۳۸۰ش.

۴۰٫ همو،قرآن حکیم وآیات منتخب،انتشارات اسوه،قم،چاپ دوم،سال۱۳۸۸٫

۴۱٫ موسوی‌خمینی،سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، تهران، چاپ اول ، پائیز ۱۳۷۱٫

۴۲٫ همو،اخلاق۳گزیده‌آثاراخلاقی‌امام‌خمینی،نشردانش حوزه،بی جا،چاپ دوم،بهار۱۳۸۵٫

۴۳٫ مهیار،رضا، فرهنگ ابجدی (عربی ، فارسی)، انتشارات اسلامی ،تهران،بی چا،بی تا.

۴۴٫ میرزاخسروانی،علیرضا،تفسیرخسروی،انتشارات اسلامیه،تهران،چاپ اول،۱۳۹۰ق،ج۶٫

۴۵٫ نجفی‌خمینی،محمدجواد،تفسیرآسان،انتشارات‌اسلامی،تهران،چاپ‌اول،سال۱۳۹۸ق، ج‏۱٫

۴۶٫ نراقی، ملااحمد، معراج السعاده،انتشارات قائم آل محمد ،قم،چاپ چهارم سال ۱۳۸۶٫

۴۷٫ نفیسی،علی اکبر،فرهنگ نفیسی،کتابفروشی خیام، چاپ افست مروی ،ج ۳، ص ۱۸۴۹٫

ب)منابع عربی

ابن‌عربی‌ابوعبدالله،محی‌الدین‌محمد،تفسیرابن‌عربی،داراحیاءالتراث‌العربی،بیروت،چاپ اول،۱۴۲۲ق،ج اول.
ابن‌منظور،محمدبن‌مکرم،لسان‌العرب‏، بیروت‏، دارصادر،۴۱۴ ق‏، چاپ سوم، جلد(۸،۹، ۱۰،۱۱،۱۴).
بلاغی‌نجفی،محمدجواد،آلاءالرحمن‌فی‌تفسیرالقرآن،بنیادبعثت،قم،چاپ‌اول،۱۴۲۰ق، ج‏۱٫
بیضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ‏بیروت، دار احیاء التراث العربى،‏ ۱۴۱۸ق، چاپ اول، ج‏۲٫
حائرى تهرانى،میر سیدعلى،مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، دارالکتب الاسلامیه ،تهران ، بی چا،۱۳۷۷ش، ج‏۲٫
حرعاملی،محمدبن‌حسن،وسایل‌الشیعه‌الی‌تحصیل‌مسائل‌الشریعه،آل‌البیت‌لاحیاءالتراث ،قم،چاپ اول،۱۴۰۹ق،ج ۵و۱۱٫
حسینی شیرازی،سیدمحمد،تبیین القرآن،دارالعلوم،بیروت،چاپ دوم،۱۴۲۳ق،ج۱٫
راغب اصفهانى،حسین بن محمد،المفردات‌فی‌غریب‌القرآن، دارالعلم الدارالشامیه، دمشق بیروت،چاپ اول، ‏۱۴۱۲ق .

زکریا،احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، دارالکتب العلمیه ،قم، بی‌تا، ‌ج۱٫

۱۰٫ زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، ‏دارالکتب العربی، ‏۱۴۰۷ق، چاپ سوم، ج‏۱٫

۱۱٫ سبزواری‌نجفی،محمدبن‌حبیب‌الله،ارشادالاذهان‌الی‌تفسیرالقرآن،دارالتعارف‌للمطبوعات، بیروت،چاپ اول،۱۴۱۹ق،ج۱٫

۱۲٫ سمرقندی،نصربن محمد بن احمد،تفسیربحرالعلوم،بی نا،بی چا،بی تا،ج۳٫

۱۳٫ سیوطی‌جلال‌الدین،تفسیرالجلالین،موسسه‌النور للمطبوعات، بیروت، چاپ اول،۱۴۱۶ق.

۱۴٫ شبر،سیدعبدالله،تفسیرالقرآن الکریم،دارالبلاغه لطباعه والنشر،بیروت،،چاپ اول،۱۴۱۲ق.

۱۵٫ همو،سیدعبدالله،الجوهرالثمین‌فی‌تفسیرالکتاب‌المبین،مکتبهالالفین،کویت،چاپ‌اول،۱۴۰۷ق،ج۵٫

۱۶٫ همو، الاخلاق،هجرت، قم،چاپ ۱۱، سال۱۳۸۴٫

۱۷٫ شوکانی،محمدبن علی،فتح القدیر،دارابن کثیر،بیروت،چاپ اول،۱۴۱۴ق.ج۴٫

۱۸٫ صادقى تهرانى،محمد،الفرقان فى‌تفسیر القرآن بالقرآن،فرهنگ اسلامى‏،، قم‏،  چاپ دوم‏، سال ۱۳۶۵،ج‏۵٫

۱۹٫ طریحی،فخرالدّین،مجمع‌البحرین‌ومطلع‌النیرین،کتاب فروشی مرتضوی،تهران، چاپ سوم۱۳۷۵ش، ج۱٫

۲۰٫ فراهیدی،خلیل بن احمد، العین، انتشارات اسوه ،قم،چاپ اول، ۱۴۱۴ ق، ج ۲و۵٫

۲۱٫ قمی،علی بن ابراهیم،تفسیر القمی، دارالکتاب،قم ، چاپ چهارم،۱۳۶۷ش ،ج‏۱٫

۲۲٫ کاشانی،ملامحسن،تفسیرالصافی،انتشارات الصدر،تهران،چاپ دوم،۱۴۱۵ق،ج۴٫

۲۳٫ گنابادی،سلطان محمد،تفسیربیان‌السعاده‌فی‌مقامات‌العباده،ترجمه‌رضاخانی وحشمت الله ریاضی مرکزانتشارات دانشگاه پیام نور،تهران،چاپ اول،۱۳۷۲ش،ج۲٫

۲۴٫ متقی‌هندی،علاءالدین‌علی،کنزالعمال‌فی‌سنن‌الافعاال‌والاقوال،بیروت،دارالکتب الاسلامیه، ج۹٫

۲۵٫ مجلسى،محمدباقر، بحارالأنوارالجامعه لدررأخبارالأئمهالأطهار، کتابفروشی اسلامیه‏، تهران چاپ پنجم،سال۱۳۶۴ ، جلد ۴۲و۷۰و۷۳و۹۰، ج۹۰٫

۲۶٫ مراغی،احمدبن‌مصطفی،تفسیرالمراغی،داراحیاءالتراث‌العربی،بیروت،بی‌چا،بی‌تا،ج۲۰٫

۲۷٫ نووی جاوی،محمدبن‌عمر،مراح لبیدلکشف‌معنی‌القرآن‌المجید،دارالکتب‌العلمیه، بیروت، چاپ اول،۱۴۱۷ق،ج۱٫

ج) سایرمنابع

 ۱٫نرم افزار جامع التفاسیر،مرکزتحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی،قم.

۲٫هاشمی رفسنجانی،اکبر،فرهنگ قرآن،دفترتبلیغات اسلامی،قم،چاپ اول، زمستان ۱۳۷۶، ج۱۰٫

مبحث اول: زمینه‌های حق ستیزی

 «قرآن» کتاب دینی و هدایت است، و برای دست یابی به رشد شخصیت و خودشناسی بهترین راه را نشان می‌دهد. زیرا انسان تنها موجودی است که از دو بعد مادی و غیر مادی شکل گرفته است. قرآن کریم فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و علل انحراف، بیماری و همچنین راه‌های تهذیب، تربیت، معالجه روان انسان را به طور جامع به او نشان می‌دهد. یکی از آن بیمارهای مهم، حق‌ستیزی بعضی افراد است که آن مانند بسیاری از پدیده‌های اجتماعی دیگر، زمینه‌ها و آثاری دارد که بستر مناسب را برای پدیدار شدن آن فراهم می‌کند. بنابراین با توجه به آیات قرآن و بررسی آن‌ها، زمینه‌های حق‌ستیزی را چهار مورد ذکر کرده: استکبار، تعصب، حسد و کفر که ما در این فصل هر کدام را جداگانه مورد دقت قرار می دهیم.

گفتار اول: استکبار

قرآن کریم یکی از زمینه‌های حق‌ستیزی را «کبر» نام برده است. کبر در لغت به معنای: «چیزی را بزرگ دانستن»۱، «عظمت»۲،«حالتی مخصوص انسان که خودش را بزرگتر از دیگران ببیند»۳،

«بزرگی قدر».۴و در اصطلاح «یک حالت نفسانیه است که انسان بزرگی کند و بزرگی فروشد بر غیر خود. یعنی کمالی در خود ببیند که دیگران فاقد آن می‌باشند. همچنین برای کبر درجاتی قائل شده‌اند: «اول کبر به خدای متعال، دوم کبر بر انبیاء و رسل و اولیاء صلوات الله علیهم اجمعین، سوم کبر بر اوامر خدای متعال و چهارم کبر بر بندگان خدا»۵.

هم چنین ملا احمد نراقی درجات کبر را به سه قسمت تقسیم کرده‌اند: «اول تکبر به خدا، دوم تکبر بر پیغمبران، سوم تکبر بر بندگان خدا»۱. انسان متکبر با داشتن این صفت زشت، زمینه حق‌ستیزی را در خود فراهم کرده، ابتدا بر بندگان خدا و بعد نسبت به پیامبران و بعد کار به جایی می‌رسد که به خدا هم کبر ورزیده، کوس انا ربکم الاعلی سر می‌دهد. خود را خدای انسان‌ها می‌داند و دوست دارد همه انسان‌ها، به هر قیمت که باشد، تحت فرمان او قرارگیرند. سبب اصلی تکبر این است که انسان در خود کمالی را توهم کند و آن مخلوط با حب نفس شود و دیگران را ناقص‌تر از خود ببیند. این کبر و بزرگ بینی در هر قشری به علل تناسب حال آنها فرق دارد. فقهاء، طلاب و اهل علم، غیر اهل علم، کسبه و بازاری، مردم عادی، همه و همه اگر خودسازی نداشته باشند، دچار چنین مفسده باطنی خواهند شد. و عاقبت چنین افرادی دوزخ است.

 آیاتی از قرآن، تکبر و خودپسندی را که از زمینه‌های حق‌ستیزی می‌باشد را نهی کرده مثلا تکبر ورزی فرعویان گناه‌کار که، زمینه‌ساز حق‌ستیزی آنان نیز شده بود. خداوند می‌فرماید: «ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى‏ وَ هارُونَ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ بِآیاتِنا فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ. فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ»۲؛ «سپس، بعد از آنان موسى و هارون را با آیات خود، به سوى فرعون و سران قوم وى فرستادیم، ولى آنان‏ گردنکشى کردند و گروهى تبهکار بودند. پس چون حقّ از نزد ما به سویشان آمد، گفتند: «قطعاً این سحرى آشکار است».

 در اصطلاح قرآنی «ملأ» به اشراف پر زرق و برق گفته مى‏شود که ظاهرشان چشم پر کن و حضورشان در اجتماع در همه جا دیده مى‏شود، و معمولا در آیاتى از قبیل آیات مورد بحث به معنى دار و دسته و اطرافیان و مشاوران مى‏آید»۱.

و اگر مى‏بینیم تنها سخن از بعثت موسى به سوى حق‌ستیزی فرعون و ملأ به میان آمده در حالى که موسى مبعوث به همه فرعونیان و بنى‌اسرائیل بود، به خاطر آن است که نبض جامعه‏ها در دست هیئتهاى حاکمه متکبر و دار و دسته آنها است. بنابراین هر برنامه اصلاحى و انقلابى اول باید آن‌ها را هدف‏گیرى کند، چنان که خداوند مى‌فرماید: «فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْر»۲؛«پس با پیشوایان کفر بجنگید.» اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسى و هارون سرباز زدند، و از این که در برابر حق سر تسلیم فرود آورند، تکبر ورزیدند و شروع کردند به هر صورتی که ممکن است با حق، ‌ستیز کنند. (فَاسْتَکْبَرُوا). آنها به خاطر کبر و خود برتر بینى و نداشتن روحیه تواضع، واقعیتهاى روشن را در دعوت موسى نادیده گرفتند و به همین دلیل این قوم مجرم و گنهکار هم چنان به ستیز و جرم و گناهشان ادامه دادند. (وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ)

آیات بعد، از حق‌ستیزی چند مرحله‏اى فرعونیان با موسى و برادرش هارون سخن مى‏گوید که مرحله نخستین آن انکار و تکذیب و افترا و متهم ساختن آنان به سوء نیت و به هم ریختن سنت نیاکان و اخلال در نظام اجتماعى بوده است، چنان که قرآن مى‏گوید:

هنگامى که حق از نزد ما به سوى آنها آمد با اینکه آن را از چهره‏اش شناختند. گفتند این سحر آشکارى است! «فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ».

جاذبه و کشش فوق‌العاده دعوت موسى از یک طرف و معجزات چشمگیرش از طرف دیگر، و نفوذ روز افزون و خیره‏ کننده‏اش از طرف سوم، سبب شد که فرعونیان به فکر چاره بیفتند و وصله‏اى بهتر از این پیدا نکردند که او را ساحر و عملش را سحر بخوانند و این گونه با او ستیز کنند. این تهمت، چیزى است که در سرتاسر تاریخ انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام (ص) دیده مى‏شود.

صاحب المیزان آیه را این گونه تفسیر کرده‌اند: «یعنى ما پس از آن، یعنى بعد از او نوح و رسولان بعد از او موسى و برادرش هارون را با آیات خود به سوى فرعون و درباریان – مردمى از نژاد قبطه که با فرعون خصومت داشتند- گسیل داشتیم، ولى فرعون و درباریانش از پذیرفتن آیات ما استکبار ورزیدند، و به ارتکاب جرم ادامه دادند. در آیه بعدی از ظاهر کلام چنین بر مى‏آید که منظور از کلمه«حق» آیات و معجزه حق است، از قبیل اژدها شدن عصا و ید بیضاء، که خداى تعالى آن دو را به حق آیت و دلیل بر رسالت موسى (ع) قرار داد، و جمله مورد بحث مى‏فرماید: همین که معجزاتى به حق براى آنان آمد، به جاى اینکه شکر بیرون آمدن از حیرت را به جاى آورند، با لحنى مؤکد گفتند: «إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ» محققا و قطعا این سحرى است که سحر بودنش واضح است. و کلمه«هذا» اشاره به همان آیت حق مى‏کند. علت اینکه آیت را حق خوانده در قبال تعبیر نابجایى است که کفار کردند، و آن را سحر خواندند».۱

به هرحال بر اساس آیه مورد بحث روحیه خود بزرگ‌بینی و استکبار فرعونیان، مانع ایمان آوردنشان گشت و روحیه حق‌ستیزی را هر چه بیشتر در خود بارور می‌کردند. با اینکه در نفس خود علم و یقین به وجود خدا داشتند و معجزات موسی را با چشم خود دیدند و دانستند که از نوع سحر نیست.

استکبار فرعونیان باعث طغیان و سرکشی آنها شد. با حضرت موسی ستیز می‌کردند. تا جایی که به دنبال موسی و یارانش افتادند، تا او را به قتل برسانند. حال اگر این فرعون رقیبی دیگر نیز در حکومت خود می‌داشت با او هم مبارزه می‌کرد. چه برسد به حضرت موسی، چرا که سلاطین عالم چون تهذیب نفس ندارند، هرکجا که باشند فساد ایجاد می‌کنند و تحمل کنار هم بودن را هم ندارند. ولی «اگر تمام انبیاء را در یک شهر جمع کنند، کوچکترین اختلافی با هم پیدا نمی‌کنند، زیرا آنها از دام خود رسته‌اند».۱با توجه به حق‌ستیزی فرعونیان که ریشه در استکبار آنان دارد مبدأ کبر را می‌توان «خودبینی، خودخواهی، جهل، غفلت از حق و مظاهرآن و خودنمایی که نتیجه‌اش سرکشی و طغیان است»۲ نام برد.

 در حدیثی از پیامبرآمده: «لَن یَدخُلَ الجَنّهَ مَن فی قَلبِهِ مِثقالَ حَبَّهٍ مِن خَردَلٍ مِن کِبرٍ»۳؛ «کسی که در دلش به اندازه خردلی کبر و خودخواهی باشد هرگز داخل بهشت نمی‌شود».

یعنی زمینه‌ای می‌شود جهت حق‌ستیزی و زیر بار حرف حق نرفتن، و در وجود هرکسی که باشد عامل شکست او، رانده شدن از درگاه خداوند و خلود در دوزخ می‌شود. همان گونه که شیطان با دارا بودن این صفت رانده شد. تکبر نه تنها موجب تقویت روحیه حق‌ستیزی می‌شود بلکه موجب به وجود آمدن تعصب نژادی و قومی هم می‌شود.

گفتاردوم: تعصّب

 از‌ زمینه‌های دیگر حق‌ستیزی در قرآن، می‌توان تعصّب را نام برد. تعصب که در زبان عربی به آن عصبیت می‌گویند از «عَصَب (بر وزن فرس) به معنای رگ گرفته شده و«معصوب» یعنی «بسته شده با رگ»۱.

مفردات گفته: «عصبه جماعت فشرده و کمک همدیگر»۲را گویند. خداوند در قرآن این گونه بیان دارد: «لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبِینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»۳؛ «هنگامى که برادران او گفتند: «یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما- که جمعى نیرومند هستیم- دوست داشتنى‏ترند. قطعاً پدر ما در گمراهى آشکارى است». عصبه در این جا منظور«مردانى نیرومند بوده‏اند که رتق و فتق امور خاندان یعقوب و اداره گوسفندان و اموالش به دست ایشان بوده»۴. بنابراین«تعصب، خصلتی است که شخص را به حمایت بی‌چون و چرا از خانواده و خویشان، چه ظالم باشند و چه مظلوم، وادار می‌سازد»۵. مثلا تعصب در دین ممکن است به این باشد که انسان دفاع بی‌جا و غیر واقع از دین کند و نسبت به چیزی واکنش‌های عاطفی و احساسی به دور از هرگونه معیار عقلانی و عقلایی داشته باشد. البته این تعصب تنها نسبت به خویشان نزدیک نیست، بلکه گاه نسبت به قوم، قبیله، کشور، نژاد و یا فرهنگ و زبان نیز می‌تواند تحقق یابد. و بی‌هیچ دلیل عقلی یا عقلایی و بر پایه احساس و عواطف برخاسته از تعصبات خویشی و قومی و نژادی به دفاع از وی می‌پردازد.

قرآن کریم زمینه تعصّب داشتن نسبت به آیین شرک نیاکان برای حق‌ستیزی را این گونه بیان می‌دارد: «وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُم وَ قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَری ًوَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ»۱؛ «و چون آیات تابناک ما بر آنان خوانده مى‏شود مى‏گویند: این جز مردى نیست که مى‏خواهد شما را از آنچه پدرانتان مى‏پرستیدند باز دارد. و نیز مى‏گویند: این جز دروغى بر بافته نیست. و کسانى که به حقّ چون به سویشان آمد کافر شدند مى‏گویند: این جز افسونى آشکار نیست».

راغب لغت«صدَّ» را اینطور معنا کرده است: «روی‌گرداندن و امتناع‌کردن از چیزی»۲مانند: «رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ ‌یَصُدُّونَ‌ عَنْکَ ‌صُدُوداً»۳؛ «منافقان را مى‏بینى که از تو سخت، روى برمى‏تابند». همچنین: «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ»۴؛ «‏ و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه راست‏ باز داشته بود، در نتیجه به حق راه نیافته بودند».

همچنین شهید مطهری در کتاب خود بحثی را در مورد تعصبات ملی مطرح کرده و می‌فرمایند: «واحدهای اجتماعی، خواه خانواده، خواه قبیله و خواه ملت، با نوعی احساسات و تعصبات همراه هستند. یعنی در انسان یک نوع جانبداری نسبت به خانواده و قوم و ملت خود پیدا می‌شود. که ممکن است این جانبداری، خودخواهی، تعصب، عجب، ندیدن عیب خود، بزرگتر دیدن خوبی‌های خود، تفاخر و امثال این ها را نیز به همراه داشته باشد».۵

صاحب المیزان در تفسیر این آیه که تعصب را عامل حق‌ستیزی معرفی می‌کند می‌فرمایند: «خطابى است از مشرکین، به عموم مشرکین، که بعد از شنیدن آیات قرآنى یکدیگر را هشدار مى‏دهند که: در تمسک به دین آباى خود کوشا باشند و نیز یکدیگر را تحریک مى‏کنند که علیه رسول خدا به پاخیزند و اگر در این کلام، خداى متعال آیات خود را به وصف «بینات» توصیف فرموده، خواسته است به نوعى ایشان را مورد عتاب قرار دهد، و گویا فرموده: وقتى این آیات بر آنان خوانده مى‏شود، با اینکه آیاتى بینات و روشنند، و هیچ تردیدى و شکى در آنها نیست، معذلک به جاى اینکه عموم هم مسلکان خود را دعوت کنند که: بیایید و این آیات را بپذیرید، بر عکس عموم آنها را مى‏خوانند تا در تقلید کورکورانه از پدران خود پافشارى کنند، و ایشان را تحریک مى‏کنند که، علیه رسول خدا (ص) به پا خیزند. و در اینکه کلمه«آباء» را به ضمیر «کم» اضافه کرده، مبالغه در شوراندن مردم را افاده مى‏کند».۱

قرآن کریم در جایی دیگر تعصب نژادی را که عامل حق‌ستیزی آنان شده اینگونه بیان می‌دارد: «وَإِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»۲؛ «و‌ چون به ‌آنان گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید، مى‏گویند: «نه، بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافته‏ایم، پیروى مى‏کنیم». آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمى‏کرده و به راه صواب نمى‏رفته‏اند باز هم در خور پیروى هستند».

تحلیل قرآن در این باره بر این قرار گرفته است که: ریشه چنین رفتارهای ضد حقانیت و مقاومت و مقابله با آن، در عدم اطاعت ایشان از عقلانیت است. از این رو از آنان می‌خواهد که تعقل کنند و با تفکر و به کارگیری عقل، خود را از بحران حق گریزی نجات دهند.

درحقیقت آنچه عامل حق ناپذیری و حق‌گریزی ایشان است، عواطف و احساسات ضدعقلانی است. درحقیقت پدرانشان، چیزهایی را بدون بهره‌گیری از عقل و تعقل پذیرفته‌اند و آنان نیز کورکورانه بدون بهره‌گیری از عقل و خرد در همان راهی گام بر می‌دارند که پیش از این آنان کورکورانه رفته‌اند. تاکید بر الفت و انس نشان می‌دهد که ایشان تنها بر پایه عادت، این کار را انجام می‌دهند و برای فرار از تجدد و دگرگونی نمی‌خواهند ایمان آورند. در بخشی از زندگی و اموری که بدان عادت کرده‌اند، نمی‌خواهند به آموزه‌های حقانی وحی ایمان آورند. قرآن همچنین می‌فرماید: «بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّهٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ»۱؛ «بلکه گفتند: ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و ما هم با پى‏گیرى از آنان، راه یافتگانیم».

آنان نیز با توجه به مسئله عادت و عواطف و احساسات و با اشاره به مسئله پیروی از آثار و سنت‌های برجا مانده از گذشتگان می‌کوشند تا با حق، ستیز کنند. درحقیقت تعصبات است که باعث می‌شود خرافات و سنت‌های غیر عقلانی را همچنان نگه دارند و گام در همان راهی بگذارند که گذشتگان بی‌خرد ایشان درآن راه یافته‌اند و سرشان به سنگ خورده است.

و در اثر همین خصیصه به یاران پاک پیامبر اسلام جسارت نموده و آنان را «سفهاء» خواندند. قوم یهود در اثر همین عامل از اسلام روگردان شدند. نمرودیان در اثر عشق به بت‌ها و حفظ قداست بت، ابراهیم خلیل را به آتش افکندند تا از این طریق به معبودان کور و کر و بی‌اثر کمک کنند و به همین جهت قوم نوح، آن حضرت را اذیت نموده و پیروانش را پست و ذلیل خواندند.
رسول خدا در یک جمله همه این‌ها را خلاصه می‌کند و می‌فرماید:« اِنَّ قومًا اَحَبُّوا قَومًا حتی هَلکُوا فی حُبِِّهِم فلاتکُونوا مِثلهُم وَ انَّ قومًا ابغضُوا قومًا حتی هَلکُوا فی بُغضِهم فلاتکُونوامِثلَهُم»۲؛

«گروهی در اثر عشق و علاقه مفرط به دسته‌ای، خود را به هلاکت افکندند و گروهی در اثر بغض و دشمنی با اشخاصی باز به هلاکت کشیده شدند، شما سعی کنید مثل آنان نباشید».

این گونه است که اهل تعصب ناتوان از شناخت حق می‌شوند و شدت علاقه به افراد و آئین خاص و بغض و دشمنی با دسته‌ای و آئین آنها از یک طرف، سودجویی و ریاست طلبی و بی‌فرهنگی و ابلهی از طرف دیگر و نداشتن تقوای لازم از سوی سوم ریشه‌های تعصب را بارور می‌سازد. و همچنین حسادت افراد بزرگ یک قوم نسبت به نبوت پیامبرانشان زمینه ساز حق‌ستیزی آنان نیز می‌گردد.

 گفتارسوم: حسد

 

120,000 ریال – خرید

تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.

 جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

 

 

مطالب پیشنهادی: برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

براي قرار دادن بنر خود در اين مکان کليک کنيد
به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید


جستجو پیشرفته مقالات و پروژه

سبد خرید

  • سبد خریدتان خالی است.

دسته ها

آخرین بروز رسانی

    پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳

اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط دیجیتال ایران digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghale.irمحفوظ می باشد.