پایان نامه عالم و اقسام آن


دنلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

پایان نامه عالم و اقسام آن مربوطه  به صورت فایل ورد  word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۱۴۴  صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود پایان نامه عالم و اقسام آن نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک پایان نامه مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد

 فهرست

مقدمه. ۱

عالم. ۳

تعریف عالم: ۴

در بیان تقسیمات عالم: ۶

عوالم اربعه. ۷

عوالم خمسه. ۹

معنای عالم در فلسفه: ۱۰

انواع عالم. ۱۱

عوالم اجمال.. ۱۱

عالم امر (ملکوت). ۱۳

عالم ملکوت.. ۱۳

عالم امر. ۱۷

لاهوت (عالم غیب). ۱۸

جبروت.. ۲۰

عالم خلق، ملک، شهادت ، ناسوت.. ۲۰

عالم ملک… ۲۱

عالم شهادت (ناسوت). ۲۳

عالم ناسوت.. ۲۳

عالم خلق (ملک). ۲۵

عالم مثال: ۲۶

نظریه مثل.. ۲۹

تعابیر و تأویلات در باب مثل.. ۳۱

تعابیر حکما در باب مثل افلاطونی.. ۳۱

تاویلات حکما از مثل افلاطونی.. ۳۲

تفاوت مثل در نزد مشائیان و اشراقیون.. ۳۷

تفاوت مثل معلقه با مثل افلاطونی.. ۳۹

عوالم در قرآن.. ۴۳

عالم مثال: ۴۴

عالم معقولات: ۴۴

عالم ماده و طبیعت : ۴۴

عالم حس و طبیعت : ۴۴

عالم مثال : ۴۵

فرق میان سه عالم از نظر فلسفی.. ۴۶

عوالم غیب در قرآن.. ۴۷

الف) غیب ذات و صفات واسما ۴۸

ب) غیب امکانی.. ۵۰

ج) غیب محالی: ۵۳

د) غیب در عالم محسوس مادی: ۵۳

غیب مکانی: ۵۴

غیب زمانی.. ۵۴

عوالم از دید سهروردی.. ۵۵

عوالم ثلاثه: ۵۵

عوالم اربعه: ۵۶

عالم مثال.. ۵۹

عالم هور قلیا: ۶۲

عوالم از دید ملاصدرا ۶۲

عالم نفس… ۶۳

عالم اجسام. ۶۴

عالم برزخ ومثال.. ۶۵

عوالم در گلشن راز یا عوالم پنجگانه. ۶۵

بیان جابلقا و جابلسا ۶۸

حضرات خمسه یا عوالم پنج گانه. ۶۹

عالم مثال.. ۷۱

تعریف عرفا از عالم مثال.. ۷۲

عالم خیال.. ۷۶

نظریه خیال.. ۷۷

معنای خیال درمورد انسان.. ۷۹

تعریف خیال.. ۸۰

انواع ادراک خیالی.. ۸۲

طریقت عالم خیال: ۸۳

نقش خیال در عرفان.. ۸۷

عالم خیال (عالم مثال) از نظر شارحان غیر مسلمان و خاورشناسان.. ۸۹

خیال منفصل  (برزخ ، مثال). ۹۰

برزخ.. ۹۲

برزخ در قرآن: ۹۳

برزخ از نظر ابن عربی.. ۹۴

عما چیست؟. ۹۵

کیفیت استوای الهی بر عرش… ۹۹

چگونگی علو مکان و مکانت: ۹۹

نفس الرحمان.. ۱۰۰

مراتب نفس رحمانی.. ۱۰۳

مراتب نفس رحمانی از نظر برخی شارحان.. ۱۰۴

برزخ اولی در قوس نزول.. ۱۰۷

عالم برزخ بعد از مرگ… ۱۰۸

ارتباط با عالم خیال منفصل.. ۱۰۹

قوه مصوره: ۱۱۰

قوه حافظه. ۱۱۱

فکر. ۱۱۱

عقل.. ۱۱۱

قوه وهم: ۱۱۲

قوه متخیله: ۱۱۳

خیال متصل.. ۱۱۴

رویا و خواب.. ۱۱۵

انواع خواب و واقعه. ۱۱۸

مکاشفه. ۱۲۰

کشف و شهود. ۱۲۱

انواع کشف.. ۱۲۱

شهود. ۱۲۴

الهام. ۱۲۴

وحی.. ۱۲۶

معراج.. ۱۲۸

قاب قوسین چیست ؟. ۱۲۸

عروج به آسمان اول.. ۱۲۹

عروج به آسمان دوم. ۱۲۹

عروج به آسمان سوم. ۱۳۰

عروج به آسمان چهارم. ۱۳۰

عروج به آسمان پنجم. ۱۳۱

عروج به آسمان ششم. ۱۳۱

عروج به آسمان هفتم. ۱۳۱

عروج به سدره المنتهی.. ۱۳۲

عروج به فلک منازل.. ۱۳۲

عروج به کرسی.. ۱۳۲

عروج به مرتبه احوال.. ۱۳۳

عروج به عرش… ۱۳۳

عروج به عما ۱۳۴

نسبت خیال متصل با خیال منفصل.. ۱۳۴

نتیجه. ۱۳۶

منابع.. ۱۳۸

منابع

۱- آشتیانی ، سید جلال ، شرح برزاد المسافر ، تهران، انجمن اسلامی حکمت وفلسفه ایران ، ۱۳۵۹٫

۲- آشتیانی ، سید جلال ، شرح مقدمه متصدی ،مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، ۱۳۶۵،

۳- آشتیانی ، سید جلال، منتخباتی از آثار حکمای ایران ، ج ۱، چاپ دوم ، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی .

۴- آشتیانی ، سید جلال ، شرح فصوص الحکم جندی موید ، بوستان کتاب قم ، ۱۳۸۱٫

۵-آملی سید حیدر ، هاندی کربن ، عثمان یحی ، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح النصوص الحکم ، چاپ اول ، انتشارات انستیتو ایران ، فرانسه ، ۱۳۵۲٫

۶- آهنی ، غلامحسین ، صدر المتالهین رساله ی عرشیه ، ۱۳۶۱٫

۷- ابراهیمی دینانی ، شعاع اندیشه وشهود در فلسفه ی سهروردی ، انتشارات حکمت، چاپ ۵ ص ۷۷۱ ، ۱۳۷۹٫

۸- ابن عربی، الفتوحات المکیه ج ۴ داراحیا التراث العربی ، بیروت ، لبنان ، ۱۳۳۹٫

۹- ابن عربی ، الفتوحات المکیه فی معرفه الاسرار الماکیه و المکیه ،ج ۱-۲-۳-۴ ، دار احیاالتراث العربی بیروت ، لبنان ، ۱۴۱۸-۱۹۹۸٫

۱۰- ابن عربی ، وحدت وجود ، کاکایی ، قاسم ، مایستر اکهارت ، نشر مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها ، ۱۳۸۱٫

۱۱- ابن عربی ،الوداغ سلیمان ، ترجمه داوود فنایی، نشر مرکز اول ، ۱۳۸۴٫

۱۲- این عربی فرهنگ اصطلاحا عرفانی ، چاپ دوم ، انتشارات شفیعی ، ۱۳۸۴

۱۳- اردبیلی علمی ، علی ، فرهنگ فلسفی ، ج۱ ، چاپ اول ، نشر صحیفه ، ۱۳۶۹٫

۱۴- افندی بالی ، شرح فصوص الحکم ، ذیل شرح نصوص الحکم ، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، ۱۳۶۵٫

۱۵- انصاری ، خواجه عبدالله ، ترجمه ی میبدی ، رشید الدین ، کشف الاسرار  و عده الابرار ، تالیف حکمت علی ، چاپ هفتم ، انتشارات امیر کبیر ، ۱۳۸۲٫

۱۶- برتر اندرسل ، تاریخ فلسفه غرب ، ترجمه نجف دریا بندری ، چاپ چهارم ، ۱۳۵۳، شرکت سهامی کتابهای جیبی ، ص. ۲۵۴و ۲۵۵٫

۱۷- برزش آبادی ، شیخ شهاب الدین امیر عبدالله ، شرح شیعه اللمعات فخر الدین عراقی ، انتشارات سوی ۱۳۷۹٫

۱۸- مدار فر محسن ، ابن الترکه صائن الدین ، انتشارات بیدار قم

۱۹-توشیهکو ، ترجمه گوهری ،محمد  جواد ، صوفیسم و تأتوتیسم ، تهران ، روزنه ، ۱۳۸۱٫

۲۰ – توماس هنری ، مترجم فریدون بهره ای ، بزرگان فلسفه ، چاپ اول چهارم ، انتشارات علمی فرهنگی ، ۱۳۸۲

۲۱- عبدالرحمن ، جامی ، فی شرح نقش الفصوص با مقدمه و تصحیح ویلیام چیتک ، پیش گفتار حلال الدین آشتیانی ، انجمنی ، فلسفه ،۱۳۵۶٫

۲۲-جوادی آملی ، شناخت شناسی در قرآن ، انتشارات مرکز مدیریت قم

۲۳- چیتک ویلیام ، کاکایی، قاسم، عوالم خیال، چاپ اول ، انتشارات هرمس ،با همکاری نشر بین المللی گفتگوی تمدنها ، ۱۳۸۴٫

 ۲۴- چیتک ویلیام ، یوسف ثانی ، سید محمود ، عوالم خیال ، ( ابن عربی رساله کثرت دینی )، چاپ اول، نشر پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی ، ۱۳۸۳٫

۲۵- چیتک ویلیام ، آشتیانی ، جلال الدین ، نقد الفصوص فی شرح نقش الفصوص عبدالرحمن جامی ، تهران ، انجمن فلسفه ایران، ۱۳۵۶

۲۶- حسن زاده ، آملی ، شرح فصوص الحکم خوارزمی ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه قم ، ۱۳۷۷

۲۷- مجموعه مقالات همایش حکمت متعاله

۲۸- حکیم سبزواری ، زندگی آثار فلسفه، غلامحسین رضا نژاد،چاپ اول، کتابخانه سنایی ۲۹- حلبی ، علی اصغر، مبانی عرفان و احوال عارفان ،چاپ اول، انتشارات اساطیر ، ص ۵۳، ۱۳۷۷

۳۰- خدیو، حسین ، کیمیای سعادت ، ج۱ ،چاپ دوم، مرکز انتشارات علمی فرهنگی ، ۱۳۶۱

۳۱- خرم شاهی بهاءالدین ، دایره المعارف نشع ،ج ۱۱ ، چاپ شرکت افست سهامی عام ، ص ۲۳، ۱۳۸۶٫

۳۲- خرم شاهی ، بهاءالدین، سیر بی سلوک ، چاپ سوم ، انتشارات ناهید ، پائیز ۱۳۷۶

۳۳- خواجوی ، محمد ، فتوحات مکیه، چاپ اول، انتشارات موی، ۱۳۸۴٫

۳۴- خواجوی ، محمد ، لمعات، عراقی، فخرالدین، انتشارات موی.

۳۵- داکانی ، پرویز، سهروردی و قصد غربت غر بی، چاپ اول، نشرعلم ، ۱۳۸۶

۳۶- دانش پژوه، محمد تقی، النجاه من الغرق فی بحرانصالات ابن سینا، چاپ دوم ، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، ۱۳۷۹

۳۷- دکارت،رنه ، مترجم ،فروغی، محمد علی، حکمت در اروپا ،ج ۱و ۳ ، انتشارات زوار ، بهار ۱۳۸۴٫

۳۸- رازی نجم الدین، به اهتمام دکتر محمد امین ریاحی، انتشارات علمی و فرهنگی ، مرصاد العباد .

۳۹- رازی ، نجم الدین ، به اهتمام دکتر محمد امین ریاحی ، انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۶۶

۴۰- رضا نژاد، غلامحسین، لطایف حکمت و عرفان در روابط خدا و انسان، چاپ اول، انتشارات الزهرا ، ۱۳۸۱

۴۱ – دکارت ، رنه، سیر حکمت در اروپا ، مترجم محمد علی فروغی ، ۱۳۸۴ ، زوار

۴۲- سبزواری ، حاج ملاهادی ، شرح منظومه ، انتشارات ابن سینا ، ۱۳۴۱

۴۳- سجادی ، سید جعفر ،فرهنگ اصطلاحات فلسفی و کلامی ، چاپ اول، انتشارات سپهر ، ص ۴۵۶٫

۴۴- سجادی ، سید جعفر ، فرهنگ معارف اسلامی ، ج ۳ ، چاپ سوم ، انتشارات کوش ، صفحه ، ۳۸۲، ۱۳۷۳

۴۵- سجادی ، سید جعفر ،شرح اصطلاحات تصوف ، ج ۹ ، چاپ اول ، چاپ زوار، ۱۳۸۳

۴۶- سجادی ، سید جعفر ، فرهنگ علوم عقلی، انتشارات ابن سینا ، ۱۳۴۱٫

۴۷- سجادی ، سیدجعفر، اصطلاحات فرهنگ علوم فلسفی و کلامی ، چاپ اول ، تهران امیرکبیر ، ۱۳۷۵

۴۸- سجادی ، سیدجعفر، حکمه الاشراق ، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۷

۴۹- سجادی، سیدجعفر، اصطلاحات فرهنگ علوم عقلی و کلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵

۵۰- سجادی سیدجعفر، فرهنگ اصلاحات صوفیه .

۵۱- فرهنگ معارف اسلامی ، ج ۳ ، سجادی ،سیدجعفر، ۱۳۷۳،انتشارات کومش .

 ۵۲– سجادی سید جعفر،فرهنگ علوم عقلی،انتشارات ابن سینا،۱۳۴۱

۵۳– دکتر گل بابا سعیدی ، فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی ،چاپ دوم، انتشارات شفیعی، صفحه ۵۱۱ ،۱۳۸۴

۵۴- سهروردی ، بستان القلوب مجموعه سوم مصنفات ،صفحه ۳۷۸

۵۵- شاه نعمت الله ولی، دیوان ،ج۴

۵۶- شبستری

۵۷- شیخ بهایی ، کشکول دفتر پنجم، ترجمه بهمن رازانی، چاپ۲۴ ،انتشارات زرین

۵۸- شیخ طبرسی،تفسیر مجمع البیان،تفسیر سوره یاسین و ویرایش جلیل شاهری لنگرودی،انتشارات فراهانی

۵۹- شیخ طبرسی ، تفسیر مجمع البیان

۶۰- صدر المتالهین، عوارف المعارف

۶۱- صدرالتاهلین اسفار اربعه فی الحکمه المتعالیه ج ۱ ، تهران چاپ سوم ،۱۳۸۲

۶۲- دکتر صلیبا جمیل ، مترجم برگ نیستی کاظم، واژه نامه فلسفه و علوم اجتماعی

۶۳-نهایه الحکمه ،  طباطبایی،سیدمحمد حسین ، موسسه نشراسلامی، ۱۴۰۴

۶۴- عفیفی ابولعلا ،شرح فصوص سیر الحکم،ترجمه نصرالله حکمت نشر الهام،۱۳۸۰

۶۵- عفیفی ابوالعلا ، شرحی بر فصوص الحکم ، قاهره ۱۳۶۵

۶۶- علامه طباطبائی ، نهایه الحکمه ، موسسه منتشرالاسلامی جامعه مدرسین قم ،صفحه ۱۴۱۶

۶۷- عمرالزمختری، امام محمودبن ، کشاف اصطلاحات الفنون ،انتشارات دارالکتاب عربی بیروت لبنان صفحه ۱۰۵۳

۶۸- عیسران عفیف ،تمهیدات نامه های عین القضات ج ۱ ،انتشارات منوچهری ، صفحه ۲۱۵

۶۹- غزالی ، ترجمه علی اصغر حلبی ، تهافت الفلاسفه ، تهران جامی ، ۱۳۸۲

۷۰- غفاری سید محمد خالد ، فرهنگ اصطلاحات شیخ اشراق ،چاپ اول ، ۱۳۸۰

۷۱- قونوی صدرالدین ، الفکوک ، انتشارات مولی ۱۳۷۱

۷۲- کاملسپون فردریک ، مترجم سید جلال مجتبوی ،تاریخ فلسفه ج ۱ ف چاپ چهارم، سروش انتشارات علمی فرهنگی

۷۳- کازرونی محمود معروف به قطب الدین شیرازی به اهتمام عبدالله نوری مهدی محقق، شرح حکمه الاشراق ، انتشارات دانشگاه تهران ، دانشکده مک گیل، صفحه ۳۹۱، ۱۳۸۰

۷۴- کاشانی عبدالرزاق ، ترجمه خواجوی محمد، اصطلاحات صوفیه ، انتشارات مولی ۱۳۷۲

۷۵- کاشانی عبدالرزاق ، شرح فصوص الحکم ،چاپ چهارم، انتشارات بیداد قم ، ۱۳۷۰

۷۶- کاشانی کمال الدین عبدالرزاق ، شرح الفصوص الحکم ،چاپ چهارم ، انتشارات بیدار قم ، ۱۳۷۰

۷۷- کاشانی عز الدین محمود ، تصحیح همایی جلال الدین ، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ، نشر هما ، ۱۳۶۷

۷۸- کرجی علی ، اصطلاحات فلسفی و تفاوت آنها با یکدیگر، چاپ دوم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، صفحه ۱۷۷۰، ۱۳۸۱

۷۹- کرجی علی ، اصطلاحات فلسفی و تفاوت آنها با یکدیگر ، چاپ دوم ، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی ،۱۳۸۱

۸۰- گوهرین سید صادق،شرح اصطلاحات گوهرین ج ۸ ،چاپ اول،انتشارات زوار،صفحات ۲۴ – ۳۵ ،۱۳۸۲

۸۱- گوهرین سید صادق، فرهنگ لغات و تغییرات مثنوی، ج ۶،چاپ سوم۱۳۶۲تهران

۸۲-  گوهرین ، سیدصادق ، فرهنگ لغات وتعبیرات مثنوی ، ج ۶ ، ۱۳۶۲ ،تهران ، ص ۲۷۲

۸۳- لاهیجانی شیخ محمود ، مفاتیح الاعجار فی شرح گلشن راز ، انتشارات سعدی ،صفحات ۴۹۲-۴۹۵ ۱۳۷۴

۸۴- لاهیجی ملا عبدالرزاق ، گوهر مراد

۸۵- لاهیجی ، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز ،چاپ پنجم ، تهران زوار ، ۱۳۸۱

۸۶- لوی زرمان تئودور ، ترجمه پرویز بابایی ، مسائل تاریخ فلسفه ، چاپ اول ، انتشارات نگاه ، ۱۳۷۷

۸۷- دکتر محقق مهدی وپروفسور توسی وهیکوایزوتسو،فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات از شرح غررالفواید معروف به شرح منظومه ملا هادی سبزه واری،انتشارات مطالعات اسلامی،۱۳۴۸

۸۸- محقق داماد سید مصطفی ، دکتر مهدوی یحیی، دکتر شهیدی سید جعفر ، دکتر شیخ الاسلامی جواد، افشار ایرج ، حیات النفوس فلسفه اشراق به زبان فارسی ، چاپ دوم ،انتشارات علمی فرهنگی،۱۳۷۷

۸۹- محمود نسب بیتا،پایان نامه بررسی مرگ وعوالم پس از آن دراسلام مسیحیت زرتشت،زمستان ۸۴

۹۰- محی الدین ، ابن عربی ،  ترجمه محمد خواجوی ،انتشارات موحی ، ۱۳۸۱، باب ۱ تا۴

۹۱-  ملا صدرا ، اسفار ج۱

۹۲-نراقی ، ملا احمد، معراج السعاد ، هجرت ،۱۳۷۸، ص ۱۵۹

۹۳- نراقی ملا احمد ، معراج السعاده ، انتشارات هجرت ، تابستان ۱۳۷۸

۹۴- نسفی، انسان کامل ،صفحات ۱۴۲ به بعد

۹۵- همدانی امیر سید علی ، ترجمه خواجوی محمد ، اسرار النقطه یا توحید مکاشفان ، انتشارات مولی ۱۳۷۶

۹۶- همدانی ، عبدالصمد ، بحرالمعارف ، دوره سه جلدی ، تحقیق و ترجمه حسین استاد ولی ، انتشارات نورحکمت ، ۱۳۷۳، ص ۱۲۲

عالم

تعریف عالم:

عالم به فتح لام ما سوی ا… را گویند که مشتق از علامت است و جهان وجود را از آن رو عالم گویند که علامت و نشانه وجود است. در یک تقسیم کل بر دو بخش است: یک بخش قدیم که شامل مجردات و عقول و نفوس بعلاوه افلاک و نقوس ناطقه فلکیه و کلیات عناصر و دیگری محدث مانند زمانیات و موالید(قطب الدین شیرازی، ۱۳۸۰،ص۳۹۱)

فلاسفه گویند دو عالم علوی و سفلی است. علمای اصول گویند از عرش تا فرش هرچه هست عالم است.( امام محمد بن عمرالزمختری ،بی تا، ص۱۰۵۳)

پس از این عالم ، عالم دیگر هست که آحاد مدرکات در آن عالم مشتمل باشد بر علومی نامتناهی. چنانکه هر یک از این آحاد چون مدرکات عالم می باشد.

آنچه که از وهم و خیال که از حواس باطن است همه از عالم اول گیریم و معقولات از عالم دوم گیریم(عین اقضاه همدانی ، بی تا ،ص۲۱۵)

بدان که هرچه هست آفریده است به جز حق تعالی از آسمان و زمین و غیره ها آن را عالم نامند و هر جنس را از خلایق عالمی نهند و گویند هجده هزار عالم است. و بدانکه نباید که عالم از این جنس بیرون باشد. یا واجب الوجود باشد یا ممکن الوجود یا ممتنع الوجود( سهروردی ، بی تا،ص ۳۷۸).

ظاهر عالم را خلق گویند که عالم اجسام است و باطن او را امر گویند که عالم ارواح است.بدانکه خدای تعالی چون موجودات را بیافرید عالمش نام کرد. موجودات از وجهی علامت است و از وجهی نامه است . از این وجه که علامت است عالمش نام کرد و از این وجه که نامه است کتابش نام نهاد آنگاه فرمود که هر این کتاب بخواند مرا و علم و ارادت و قدرت من را بشناسد. در آن وقت خوانندگان ملائکه بودند و خوانندگان به غایت خرد بودند و کتاب به غایت بزرگ بود. از جهت عجز خوانندگان نسخه ای از این کتاب عالم باز گرفت و مختصری از این کتاب باز نوشت و آن اول را «عالم کبیر» نام نهاد و آن دوم را عالم صغیر نام کرد. هرچه در آن کتاب بزرگ بود در این کتاب خرد بنوشت بی زیادت و نقصان ( انفسی ، بی تا ، ص ۱۴۲)

بدان که عالم اسم جواهر و اعراض است . مجموع جواهر و اعراض را عالم گویند و هر نوعی از جواهر و اعراض را عالم گویند. عالم که موجود است وجود خارجی دارد در قسمت اول به دو قسمت:

عالم ملک و عالم ملکوت یعنی عالم محسوس و عالم معقول . اما این دو عالم را به اضافات و عبارات به اساس مختلفه ذکر کرده اند:

عالم ملک و ملکوت، عالم خلق و عالم امر، عالم شهادت و عالم غیب، عالم محسوس و معقول مانند این و مراد از این جمله همین دو عالم بیش نیست یعنی عالم ملک و ملکوت
(گوهرین ، ۱۳۸۲،ص.ص۲۴تا ۳۵)

صورت  عالم افلاک و اجرام و عناصر همه کروی است و چه شکل کروی بهترین و کامل ترین اشکال است. چنانچه گفته اند: بهترین اشکال شکل متدیر است.

اما عالم به هر ساعت و هر لحظه به یک قرار ثابت نیست و هر چه هست در هر ساعت آن نیست می گردد و هست می شود و از غایت سرعت تجرد فیض رحمانی پندارند که همان قرار است.( شیخ محمود لاهیچی ، ۱۳۷۴،ص ص ۴۹۲و ۴۹۵)

در حکمت الاشراق مجموعه دوم مصنفات این چنین آمده است:

«در این هیچ سخن نیست که مفردات ملک و ملکوت بیست و هشت اند. سخن در آن است که اول عالم ارواح است و بعد از آن عالم اجسام یا اول عالم اجسام است . آنگاه عالم ارواح یا هر دو مجامع است دیگر آنکه اول مرتبه اعلی پیدا آمد و به مراتب ، به مرتبه اسفل رسید. »(سیدجعفر سجادی ، ۱۳۷۳، ص ۴۵۶)

بدان که چون خدای تعالی خواست اجسام را بیافریند بدان دردی ظلمانی نظر کرد. آن دردی بگداخت و به جوش آمد. از زبده و خلاصه آن «دردی» عرش [بیافرید]. [و از زبده و خلاصه آن باقی، کرسی[بیافرید] و از زبده و خلاصه آن باقی، آسمان هفتم [ بیافرید] و از زبده و خلاصه آن باقی، آسمان اول [بیافرید] و  از زبده و خلاصه آن باقی عنصر آب [بیافرید] و از زبده و خلاصه آن «باقی» عنصر خاک [بیافرید] « پس » مفردات عالم ملک تمام شد«پس» مفردات عالم ملک و ملکوت بیست و هشت آمد، چهارده ملک چهارده ملکوت و مرکب سه آمد [جسم] جماد، [جسم] نبات و [جسم] حیوان همچنین مفردات حروف تهجی بیست و هشت آمدند و کلمه سه آمد. « اسم و فعل و حرف» ای درویش!

اما شیخ بهایی بر این عقیده است که عوالم کلی دو است یک عالم خلق است که یکی از حواس پنجگانه ظاهری محسوس است و دو عالم امر است که با حس دریافته نشود ، چون جان و عقل. و از این دو عالم به عالم ملک و ملکوت و عالم شهادت و غیبت تعبیر کنند . ( شیخ بهایی ، ۱۳۸۴،ص ص ۵۲۱،۵۳۰)

در بیان تقسیمات عالم:

در کتب مختلفه تقسیم بندی های زیادی در این مورد آمده است چه از نظر  عرفا، چه از نظر فلاسفه مثل سهروردی و ابن عربی. باید گفت که عالم خود به اقسامی تقسیم می شود که عبارتند از:

عالم ملک، عالم ملکوت، عالم خلق، عالم امر و… ( گل بابا سعیدی ۱۳۸۴،ص ۵۱۱)

عالم انسانی – که جامع جمیع عوالم است.

عالم اجسام – اهل شریعت گویند که خدای تعالی در آن وقت که خواست عالم را که جواهر و اعراض است بیافریند اول چیزی که آفرید جوهری بود و آن جوهر اول گویند. چون خداوند تعالی خواست که عالم ارواح و اجسام را بیافریند به آن جوهر اول نظر کرد آن جوهر اول بگداخت و به جوش آمد، آن چه زبده و خلاصه آن جوهر بود بر سر آمد بر مثال زبده قند و آن چه دروی کدورت آن جوهر بود در بن نشست بر مثال دروی قند خدای تعالی از آن زبده نورانی مراتب عالم ارواح را بیافرید و از آن دروی ظلمانی مراتب عالم اجسام پیدا آمد. ( نسفی،بی تا ، ص ۵۰ )

 


عوالم اربعه

در مورد عوالم اعتقاد همگان بر عوالم چهارگانه است مراد از عوالم اربعه عالم لاهوت، ملکوت  جبروت،ملک و ناسوت و بعضی عوالم خمسه گویند، که عبارت است از عالم علم، عین، جبروت ملکوت ، خلق .

بر طبق تفسیری که شارح گلشن راز از این کتاب در مورد عوالم آورده است نتیجه می گیریم که عوالم به پنج تقسیم می شود. در این کتاب چنین آمده است: بدان که عوالم کلیه پنج است اول عالم ذات که آن را لاهوت و هویت عینیه و غایت الغایات و نهایت النهایات واحدیت گویند. دوم عالم صفات که جبروت خوانند. سیم عالم ملکوت. چهارم عالم ملک که عالم شهادت خوانند. پنجم عالم ناسوت که کون جامع نامیده اند و از این پنج عالم سه عالم اول داخل در  غیب اند زیرا که از ادراک حواس بیرون اند و دو عالم آخر داخل شهادت اند چون محسوس به حواس اند.

گفتم که عالم بر دو قسم تقسیم شده: عالم علوی و عالم سفلی

عالم علوی شامل افلاک و ستارگان است که از اثیر تشکیل یافته اند و عالم سفلی شامل اجسام عنصری یا عناصر چهارگانه (آب ، آتش، خاک، باد) می باشد.

عالم سفلی یا  عالم عناصر را عالم کون و فساد (= جهان پیدایش و تباهی) نامیده اند زیرا معتقد بودند که عالم علوی، تباهی ندارد. و پیدایش و تباهی، خاص عالم عناصر است. عالم به مفهوم خاص مجموع از یک جنس واحد است . عالم خارجی یا عالم حسی مجموعه اشیایی است که توسط حس درک می شوند و در مقابل عالم درونی است.

عالم درونی مجموع احوال روانی است که توسط شعور، قابل درک است. معتقدین به وجود عالمی غیر عالم جسمانی قائل به عالم روحانی نیز هستند.( بهاءالدین خرمشاهی ،۱۳۶۸،ص۲۳)

دانشمندان اسلامی در تقسیم بندی های خود در بیان این عوالم بر اساس چیزی که از قرآن اقتباس کرده اند این تقسیم بندی را بدست آورده اند:

عالم الغیب و الشهاده و عالم الذر.

در مورد تعداد عوالم اختلاف است که بعضی به چهار عالم و بعضی تا هجده هزار عالم را بیان کرده اند. عالم خلق و عالم امر در قرآن آمده است. عالم شهاده و عالم غیب نیز در قرآن آمده است.

اما در مورد عالم غیب گفته اند عالمی است که از حواس انسان پنهان است و به حس در
نمی آید . غزالی گوید تعداد عوالم بسیار است و هریک از ادراکات برای آن آفریده شده تا انسان توسط آن به یک عالم از عوالم موجودات مطلع شود برای عالم غیب و عالم شهادت نامهای دیگری گفته اند.

عالم ملک، عالم ملکوت، عالم تکوین، و جهان ازل، جهان طبع و خرد (عالم طبیعت و عالم عقل) و جهان جزئی و جهان کلی برخی میان عالم سفلی ( عالم فرودین ) و عالم علوی (عالم برین) قائل به تفاوت شده اند به نظر آنها عالم سفلی، همان کون و فساد است و عالم علوی مشتمل بر افلاک، عقول، نفوس و اجرامی که در آن است می باشد.

همچنین میان عالم کبیر و عالم صغیر فرق هست عالم کبیر را به مفهوم آسمانها یا به آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست یعنی کل هستی اطلاق کرده اند. برخی گفته اند، عالم کبیر، قلب و عالم صغیر نفس است. کسانیکه انسان را عالم صغیر می دانند گویند: صورت بدن انسان، شبیه صورت عالم کبیر است و در وجودش قوایی نهفته است که دارای افعال متضاد و اعمال مختلف است مانند قوایی که عالم کبیر از آنها بوجود آمده است بابا افضل گوید: دو جهان هست : الف) حقیقت،
ب) مثال

حقیقت اصل است و مثال فرع، حقیقت، جهان کلی است و مثال، جهان جزئی و موجودات عالم جزئی (جسمانی) دارای مقدار و اندازه هستند و موجودات جهان کلی بی کمیت و اندازه است موجودات جهان جسمانی در نفس خود مرده اند و حیات آنها به عالم حقیقت یا عالم عقل بستگی دارد.

سهروردی به چهار عالم قائل است: ۱) عالم عقول و ملائک که در اصطلاح او عالم انوار قاهره است . ۲) عالم نفوس (انوار مدبره)  ۳) عالم برزخیان  که عالم حس است و عبارتست از عالم افلاک، ستارگان و عالم عناصر ۴) عالم مثال و عالم خیال که در اصطلاح او عالم صور معلقه ظلمانیه و مستنیره است و ارواح اشقیا و سعدا در آن عالم است .( خرمشاهی ، بهاء الدین ، ۱۳۶۸، ص ۲۳)

در عرفان اسلامی عوالم امر ملکوت ، شهادت بدون ماده و مدت بوجود آمده اند مانند عقول و نفوس، عالم ملک و شهادت و با ماده آفریده شده است مانند افلاک و عناصر و موالید سه گانه، معدن، نبات و حیوان.

از نظر عرفان اینگونه است که انسان به اعتبار سعه وجودی و وجدان و مراتب و عالم عین مظهر اسم جامع حقایق وجودی منحصر در پنج مرتبه است که نزد عارفان حضرات خمس نام دارد .

 

عوالم خمسه

به نظر عارفان حضرت ذات اولین حضرت است چون نسبت عوالم خلقی، غیب مطلق است و نیز از آن به عالم علم حق تعبیر کرده اند. دومین عالم، شهادت است که در مقابل غیب است. سومین عالم حضرت غیبت مضاف است که دو قسم است: الف) عالم نزدیک به غیب مطلق که عالم جبروت، عالم ارواح و عالم ملکوت است.

ب) عالم معقول، عالم نفوس چهارمین عالم، عالم مثال است پنجمین آن حضرت جامع است. برای عالم غیب تحت تأثیر حکمت نو افلاطونی و مکتب تصوف عوالم و نام های دیگر قائل
شده اند. غزالی لوح محفوظ را از عالم ملکوت می داند و عبدالرزاق کاشانی از عالم جبروت
می داند. ملاصدرا مجموع عوالم را سه نوع می داند : عالم عقل، عالم خیال ، عالم حس .

در نظر صوفیه مجموعه موجودات عالم کبر خوانده می شود و انسان که مظهر و جامع جمیع عوالم است عالم صغیر است.

در فلسفه میر داماد عالم موجودات عالم غیب یا امر یا ملکوت یا عقل یا حیات یا نور نام دارد. جوهر ذات انسان از عالم صغیر و کبیر به وجود آمده است و او کل عالم را در خویشتن دارد. به نظر میر داماد، عالم کبیر موجودی ذی شعور ا ست که سرش، افلاک برین و قلبش، خورشید و سایر اندام او مانند اندام انسان است. کلیه مراتب  عالم صغیر وکبیر، کتاب خداوند است که هر موجودی کلمه ای از آن است . فیض کاشانی به پیروی از صوفیان نخستین، عالم را هر لحظه در باز آفریده شدن
می بیند که تنها تداومی از آن پیدا است.

تداوم واقعی، عمودی است و میان حق و مظاهر حق می باشد.

به نظر فیض کاشانی عالم به جوی آبی می ماند که گرچه به ظاهر مستمر و قائم به ذات است اما مدام تغییر پذیر است. در نظر فیض، خلقت عالم بدون واسطه تحقق پذیر نیست. هر موجودی تجلی اسمی خاص است . به نظر او عالم که مبتنی بر حضرت است عبارتند از: ۱- ذات الهی که ورای همه تعین ها و تمایز هاست . ۲- حضرت اسماء که مظاهر حق در عالم الوهیت اند. ۳- حضرت افعال
۴- حضرت تصورات و عالم خیال است.(خرمشاهی ،بهاءالدین ، ۱۳۶۸، ص ۲۸)

اما برخی دیگر از عرفا موجودات عالم را به سه قسم تقسیم کرده اند:

عالم ملک، عالم ملکوت، عالم جبروت. «بدانکه ملک مرتبه حسی دارد و ملکوت مرتبه عقلی دارد و جبروت مرتبه حقیقی و به بیانی دیگر «ملک نام عالم محسوسات است و ملکوت نام عالم معقولات و جبروت نام عالم ماهیات است. » و ماهیت را بعضی اعیان ثابته و بعضی حقایق ثابته گفته اند، و این بیچاره (عزالدین نسفی) اشیا ثابته می گوید و این اشیا ثابته و یک چنان که هستند، هستند. هرگز از حال خود نگشته اند و نخواهند گشت .( حلبی، علی اصغر ،۱۳۷۷،ص۵۳۰)

 

معنای عالم در فلسفه:

در اصطلاحات فلسفی کلمه عالم به آن موجود یا موجوداتی اطلاق می شود که از نظر مراتب کلی وجود درجه خاصی را اشغال کرده اند، به طوری که محیط و مسلط بر همه مادون خود و محاط مافوق خود است طبق این اصطلاح ، همه اجسام و جسمانیات با اینکه اجناس و انواع متعددی هستند، یک عالم به شمار می روند. زیرا هیچ نوعی از این انواع و هیچ جنسی از اجناس احاطه وجودی بر انواع و اجناس دیگر ندارند.

عالم به اعتبار مراتب کلی وجود به سه عالم کلی تقسیم می شود:

عالم عقلی، عالم مثال و عالم مادی.

به دو صورت که خلق الهی یا مادی است و یا مجرد و مجرد یا مجرد عقلی است یا مجرد مثالی. منظور  از خلق مادی خداوند، عالم ماده و مادیات است و منظور از مجرد عقلی، عالم عقلی و منظور از مجرد مثالی عالم مثال است. اما عالم مادی عالمی است که صور موجود در آن ذاتا و فعلا به ماده تعلق دارند و قهرا آثار مادی را نیز دارند. ( طباطبائی ، بی تا، ص ص ۳۱۴و ۳۲۲)

در اصطلاح فلسفه از عالم عقلی به عالم جبروت تعبیر می کنند و از عالم مثال به عالم ملکوت عالم برزخ، عالم مقدار، عالم صور مقداری، عالم مثل نوریه، عالم مثل معلقه و امثال آن تعبیر
می کنند.(کرجی ،علی ، ۱۳۸۱،ص ۱۷۷)

اما از عالم مادی به عالم ناسوت، عالم اثیر، عالم اتفاقات، عالم اجرام، عالم اجسام، عالم بوار عالم استحالات و حرکات، عالم حس، عالم شهادات، عالم کون و فساد، عالم ملک و امثال آن تعبیر
می شود.

 

انواع عالم

از نظر مفسران و فلاسفه و عرفا به دسته های مختلفی تقسیم می شود که در صفحات گذشته ذکر آنها به طور اجمال آمده است. اما در بیان انواع  عوالم باید گفت که عوالم به عالم انسانی و اجسام و عوالم اجمال و برخی هم  عوالم غیب و شهود را ذکر کرده اند که در صفحات آینده به طور مختصر بحث در مورد آن خواهیم پرداخت.

عالم انسانی – که جامع جمیع عوالم است.

 

عوالم اجمال

بدان که همه آن موجودات بالقوه را که در عالم عدمند به اسامی مختلفه ذکر کرده اند: عالم عدم و عالم ماهیات و عالم اجمال و…( نسفی ، عزیزالدین ، بی تا ، ۳۲۷)

جسم و روح از نطفه پیدا آمدند و موجود گشتند و همه چیز در نطفه پوشیده  مجمل بود و آن جمله در روح ظاهر گشتند و مفصل گشتند. از عالم اجمال به عالم تفصیل آمدند.


عالم امر (ملکوت)

آنچه از حق ایجاد شود بدون سبب، عالم ملکوت

عالمی است که بی ماده است موجود گشته باشد همچو عقول و نفوس این عالم را عالم ملکوت و عالم غیب نیز خوانند.

عالم ملکوت و عالم غیب است و آن عالم روح و روحانیات است که آن به امر حق و بدون واسطه ماده و مدت ایجاد شود

عالم امر عبارت از چیزهایی که مساحت و مقدار را به وی راه میباشد.( خدیو، حسین،۱۳۶۱،ص۱۲)

عالم امر عبارت از عالمی ا ست که مقدار و کمیت نپذیرد و اسم امر بر عالم ارواح از آن معنی افتاد که به اشارت «نن» ظاهر شد بی توقف زمانی و بی واسطه ماده.

عالم امر عبارت از چیزهایی است که مقدار کمیت را بدو راه نباشد و مراد طایفه دیگر از عالم امر، هر موجودی باشد که از حق تعالی به مشافهه امر عزیز صادر شود که سبب دوم است به اضافه با وجود مطلق و سبب اول است با موجود مقید و هم اول مبدعات باشد (مقامات کاملین حاشیه الشعه اللعمات ص۱۴۷ ).( گوهرین ، سید صادق، ۱۳۸۲،ص.ص ۲۹تا ۳۰)

بر عالمی اطلاق می شود که وجودش بدون مدت و ماده است مثل عقول و نفوس.
(گل بابا، سعیدی، ف ۱۳۸۴،ص۵۱۳) .

عالم ارواح و عالم ملائکه آنچه موجود شده بدون سبب، عالم امر گویند و گاه به جای عالم ملکوت عالم امر گویند.(گوهرین ، سید صادق، ۱۳۶۲،ص ۲۷۲)

 

عالم ملکوت

به عالم ملکوت عالم امر نیز گویند.

عالم نا محسوسی که اصل و اساس عالم محسوس ملکوت است. (سجادی ، سید جعفر، ۱۳۸۴، ص ۳۰)

در اصطلاح صوفیه عالم ارواح و عالم غیب و عالم معنی را گویند ونیز مرتبه صفات را جبروت و مرتبه اسماء را ملکوت گویند ( سعیدی ،گل بابا ، ۱۳۸۴)

عالم ملکوت عالم باطن را گویند و عالم ملک عالم ظاهر. عالم مجردات را عالم ملکوت گویند.

اما ملکوت در لغت به معنای پادشاهی پروردگاری و تصوف و عالم فرشتگان  است و به اصطلاح صوفیان عالم غیب است و در بعضی از رسایل تصوف مسطور است که ملکوت مقام عبادات فرشتگان است یعنی طاعت و عبادت بی قصور فتور حاصل شود چنانکه مقام عبادت ملائکه است.( پادشاه محمد ، ۱۳۳۵،ص۱۰۲۵)

ملکوت عالم غیب مختص به ارواح و نفوس  است.

در اصطلاح صوفیان صفات است به طور مطلق و بر صفات الهی نیز تخصیص دهنده و تخصیص بر صفات الهی از قبیل اطلاق مطلق است بر فرد کامل و نیز ملکوت را بر عالم مثال هم اطلاق کرده اند.عالم غیب است.

بدانکه افعال خدای تعالی دو قسم است: ملکی و ملکوتی.

این جهان و هرچه در این جهان است ملک خوانند و آن جهان و هرچه در آن جهان است ملکوت خوانند. تا ملک نشناسی و واپس نگذاری به ملکوت نرسی ای عزیز. چندان سلوک می باید کرد که از ملک به ملکوت رسی و از ملکوت اسفل تا به ملکوت اعلی برسی چندان سلوک می باید کرد. ( عیسران عفیف ، بی تا ، ص ۲۱۵)

ملکوت سایه و عکس جبروت است و ملک سایه ملکوت ای دوست.

عالم ملک دیدی و عجایب آن ، باش تا عالم ملکوت نیز بینی و عجایب آن. تو که عالم ملکوت ندیده باشی از علم الهی خود چه خبر داری( عیسران، عفیف ، بی تا ، ص ۳۰۶).

مراد از عالم ملکوت  عالم غیب است و عالم مجردات است و بر دو قسم است: یکی ملکوت اعلی که عالم مجردات محضه باشد و دیگر ملکوت اسفل که عالم صور مقداری است.( سجادی ،سید جعفر، ۱۳۴۱،ص۳۴۹٫۳۵۰)

ملکوت در اصطلاح صوفیه عالم ارواح و غیب و جبروت، عالم انوار و لاهوت و عالم شهادت هم گویند. بعضی گفته اند هر شی از اشیا را سه مرتبه است: ۱- ظاهر که ملک خوانند ۲- باطن که ملکوت نامند ۳- جبروت که حد فاصل است و بالاخره عالم ملکوت عالم صفات است به طور مطلق برخی از ترکیبات: نور ملکوت، فوایح ملکوت، شاخصار ملکوت، ملکوت اعلی و ملکوت اسفل

محی الدین ابن عربی درباره ملک و ملکوت چنین عقیده دارد «فی معرفه منزل من فرق بین عالم الشهاده و عالم الغیب و هو من الحضره المحمدیه و العالم عالمان ما ثم الثالث: عالم یدرکه الحس و هو المعبر عنه بالشهاده و عالم لا یدرکه الحس و هو المعبر عنه به عالم الغیب فان کان مغیباً فی وقت و ظهر فی وقت للحس فلا نسیمی ذلک غیبا و انما الغیب ما لا یمکن أن یدرکه الحس لکن یعلم بالعقل اما بالدلیل القاطع و اما بالخبر الصادق و هو ادراک الایمان فالشهاده مدرکها الحس و هو طریق الی العلم ما هو عین العالم و ذلک یختص بکل ما سوی الله ممن له ادراک حسی و الغیب مدرکه العلم غیبه».( ابن عربی ، محی الدین ،۱۴۱۵-۱۹۹۸)

عالم مجردات را بطور مطلق عالم ملکوت گویند.

و هرکه را عقل به نور شرع روشن شود، به بصیرت موید گردد و بر ملکوت اطلاع یابد و به مکاشفه ارباب بصائر اختصاص یابد بعضی گفته اند عقل بر دو نوع است: اول عقلی که جهت هدایت است و در دل جای دارد و آن خاص مومنان و موقنان است، دوم عقلی که در دماغ جای دارد با اولی تدبیر امر دنیا.

بدان که مبدأ عالم ملکوت عقل کل آمد و ملکوت باطن جهان باشد. ظاهر جهان را ملک خوانند باطن جهان را ملکوت به حقیقت هر چیز جان آن باشد که آن چیز بدان قائم باشد و ملکوت هر چیز مناسب آن باشد. ملکوت آسمان مناسب آسمان و ملکوت زمین مناسب زمین.

اکنون بدان که عقول ونفوس و طبایع را عالم ملکوت می گویند.

ملکوت عالم غیب است یعنی ملکوت عالم عقلی است و عالم ملکوت در جنب عالم جبروت مانند قطره و بحری است.

ملکوت را بر عالم مثال هم اطلاق کرده اند.

و غزالی در مورد ملکوت اینچنین آورده است که:

« و عجیب تر آن است که از درون دل روزنی گشاده است به ملکوت آسمانها چنانچه از بیرون دل پنج دروازه گشاده است به عالم محسوسات که آن را  عالم جسمانی گویند، چنانکه عالم ملکوت را عالم روحانی گویند.( خرمشاهی ،بهاءالدین ، ۱۳۷۶، ص ۱۹۴)

بدان که حقیقت ملکوت هرچیز جان آن چیز باشد که آن چیز بدان قائم باشد و ملکوت هر چیز مناسب آن چیز باشد. ملکوت آسمان مناسب آسمان و ملکوت زمین مناسب زمین اما ملکوتیان جمله بر دو قسمت است قسمتی از قبیل عالم ارواح است که آنهم بر دو قسمت علوی و سفلی است. علوی چون ارواح انسان و ملک و سفلی چون ارواح جن و شیاطین و حیوان- قسمتی دیگر از قبیل عالم نفوس است و آنهم بر دو نوع  است: علوی و سفلی، نفوس سماوی از نفوس کواکب و افلاک و بروج و سفلی چون نفوس اجسام زمینی. پس جمله آفرینش بر دو نوع منقسم است: ملک و ملکوت و آن را خلق و امر هم گویند( گوهرین ، سید صادق ، ص ۱۷۴).

ملکوت نمودار جبروت است و ملک نمودار ملکوت تا از ملک استدلال کنند به ملکوت و  از ملکوت استدلال کنند به جبروت و اگر گویند که ملکوت آینه جبروت است هم راست باشد از آن جهت که ملکوت در جبروت جمال خود را ببیند و اسامی خود را مشاهده کند.

ای درویش، به نزدیک اهل شریعت و اهل حکمت، ملک عالم محسوس است و ملکوت عالم معقول است، و جبروت ذات و صفات واجب الوجود و به نزدیک اهل وحدت ملک محسوسات اند و ملکوت معقولات اند و جبروت عالم اجمال(فلسفی ، عزیزالدین ، بی تا ، ص ۱۷۴).

اهل ملکوت صورت عقلی دارند و اهل جبروت صورت حقیقی دارند خدای تعالی ملک را بر صورت ملکوت آفریده و مظهر صفات ملکوت گردانیده و ملکوت را بر صورت جبروت آفریده است و مظهر صفات جبروت گردانیده.

و از اینجاست که اهل جبروت بر ملکوت عاشق اند، و اهل ملکوت بر ملک هم عاشق. از جهت آنکه اهل جبروت در ملکوت جمال خود را مشاهده می کنند و اهل ملکوت در ملک هم جمال خود را می بینند و صفات خود را مشاهده می کنند( نسفی  ، عزیزالدین ، بی تا ، ص ۲۲۲).

ای درویش هیچ شک نیست که در عالم کارکنان هستند و به فرمان خدا کار می کنند و این کارکنان را ملائکه می خوانند و می گویند ک عالم ملائکه عالم ملکوت است و عالم اجسام عالم ملکی است و هیچ شک نیست که عالم اجسام جانی دارد و فعل اجسام و نشو و نمای اجسام و حس و حرکت اجسام از آن جان است ، جان هر چیز ملکوت آن چیزی است. ( گوهرین ، سید صادق ، ۱۳۸۳)

ملکوت در نظر صوفیان عالم غیب است و تمام فرشتگان، نسفی گوید ملکوت عالم عقل است و غیب یا ملک جسم عالم مشهود است و ملکوت جان و روح آن یا ملک و ملکوت عالم بالفعل اند. جبروت عالم بالقوه. عالم ملک آینه تمام نمای عالم جبروت عالم ملکوت آینه تمام نمای عالم جبروت و هریک از عوالم در عالم پایین تر از خود  منعکس و جلوه گر است. بنابراین اساس و مبنای عالم ملک و شهادت بر عالم ملکوت نهاده شده است و اساس عالم ملکوت هم بر عالم جبروت. و این نکته را از قول حضرت جعفر صادق (ع) نقل می کنند که فرمود: « ان الله تعالی خلق الملک علی الملک علی مثال ملکوته و اسس ملکوته علی مثال جبروته، یستدل بملکه علی ملکوته و بملکوته علی جبروته».(نسفی ، عزیزالدین ، بی تا ، ص ۲۲۲)

عالم امر

آنچه از حق ایجاد شود بدون سبب عالم ملکوت است.

عالمی است که بی ماده موجود گشته باشد همچو عقول و نفوس این عالم را عالم ملکوت و  عالم غیب نیز خوانند (کشف اللغات). ( گوهرین ،سید صادق ، ۱۳۸۳)

عالم ملکوت و  عالم غیب است و آن عالم روح و روحانیات است که آن به امر حق و بدون واسطه ماده و مدت ایجاد شود.

و عبارت از چیزهایی است که مساحت و مقدار را به وی راه نباشد( خدیو، سین،۱۳۶۱،ص۱۲)

عالمی است که مقدار و کمیت و مساحت نپذیرد و اسم امر بر عالم ارواح از آن معنی افتاد که به اشارت « کن» ظاهر شد بی توقف زمانی و بی واسطه ماده.

اما مراد دیگر از عالم امر هر موجودی باشد که از خلق تعالی به مشافهه امر  عزیز صادر شود که سبب دوم است به اضافه با وجود مطلق و سبب اول است با موجود مقید و هم اول مبدعات باشد.

عالمی است که وجودش بدون مدت و ماده است مثل   و نفوس. ( گل بابا، سعیدی ، ۱۳۸۴،ص ۵۱۳)

لاهوت (عالم غیب)

بن و باطن دیگر عوالم است . عالم لاهوت آینه ای می خواست تا زیبایی خود را به شهود نشیند، و صفات خود را نظاره کند. تجلی لاهوت عالم از اجمال به تفصیل آورد. ( داکانی ، عباسی پرویز ، ۱۳۸۶،ص ۱۰۳)

عالم ذات الهی که سالک را در آن، مقام فنا فی الله حاصل می شود لاهوت میانی است که در اشیا جریان دارد و ناسوت محلی است که آن روح در آن است. این حیات ساریه از حیث حقیقت وجود عالم است و از جهت افراد وجودات متعینه در ارواح علوی و سفلی است تحقق این وجود در خارج بدون محل او که روح است ممکن نیست. بر خلاف وجود در مرتبه احدیت جمع واحدیت صرفه. اما آن روح که محل لاهوتی است روح مجرد مراد است نه روح حیوانی و ممکن است که از این حیات ساریه روح مجرد خواهند و از ناسوت روح حیوانی.(عفیفی ، ۱۳۸۰، ص۵۰)

لاهوت به ضم ثالث عالم ذات الهی که سالک را در آن مقام فنا فی الله حاصل می شود و مرتبه صفات را جبروت و مرتبه اسما را ملکوت نامند لاهوت ذات احدیت را گویند به اعتبار اسقاط جمیع نیست هویت و مرتبت غیریت (مرآه العشاق). (سجادی ، سید جعفر ، ۱۳۸۴،ص ۱۰۲)

نزد صوفیه حیاتی است که ساریه است در اشیا و ناسوت محل آن و ذلک الروح کمترین ستاره از توابت  بزرگتر از جمله زمین است به بارها بنگر که اجرام چون مقهورند در زیر شعاع عقول و عقول چون مقهورند در حین قهر نور عقل او و نور عقل اول در نور قیومیت و شعاع قدسی است. و مستغرق و خاضع در لاهوتیت ازلا و ابدا (الواح عمادی  ص۱۶۱).

و این عالم را عالم هویت و عالم ذات و عالم بی رنگ و عالم اطلاق و عالم بحت خوانند و این عالم اصل عالم ناسوت و ملکوت و جبروت و محیط است اینها را عوالم دیگر به منزله جسم اند و این عالم جان آنها همه درین آیند و از این برآیند و این به ذات خود همیشه یکسان است و در وی تفاوت نپذیرد. « هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطل و هو لکل شی علیم» حدید ۳٫

لاهوت مرتبه ذات و عالم ذات است چنانکه جبروت مرتبه صفات و ملکوت  مرتبه اسماء اند و این عالم لاهوت بالاترین عوالم است که حد و حصر و نهایت ندارد و از این جهت به تعریف در نمی آید و محیط بر عوالم دیگر یعنی عوالم چهارگانه ناسوت و ملک و ملکوت و جبروت است و آن عالم در جنب لاهوت با همه عظمتشان بسیار ناچیزند  در مقام مقایسه آن عوالم چون قطره اند در مقابل اقیانوس(گوهرین ،سید صادق،۱۳۸۴، ص ۱۰۲).

صورتی از صفات و اسمائش برگزیده است و بدین سبب او را بزرگ داشته و ارج نهاده است عموما آدم از جهت ظهور حق به صورت خود در انسان متجلی گشته است.

حلاج گوید:

سبحان من اظهر ناسوته
ثم بدالخلقه  ظاهرا

سرسنا لاهوته الثاقب
فی صوره الاکل و الشارب

 یعنی: پاکی خداوند راست که ناسوت او راز بلند لاهوت گذرنده و استوار او را آشکار ساختآنگاه در میان آفریدگان خود به صورت خورنده نوشنده آشکار گشت.( افندی ، بالی، ۱۳۶۵،ص۲۵۱)

پیش از ابن عربی حلاج صوفی و عارف مشهور جهان اسلام با استناد به حدیث نبوی «ان الله خلق آدم علی صورته» انسان را علاوه بر جنبه لاهوتی و صورت الهی شناخت با این شناخت در میان سایر اجزای عالم او را به شرف داشتن صورت الهی مخصوص دانست، ولی وحدت لاهوت و ناسوت را نپذیرفت بلکه ثنویت و عدم وحدت آنها و در عین حال به حلول لاهوت در ناسوت و  امتزاج آنها از قبیل امتزاج شراب با آب قائل گشت به عبارتی می توان گفت که لاهوت مقام ذات است. (سعیدی ،گل بابا ، ۱۳۸۴،ص۸۴۸،وص۸۴۹)

مرتبت و احدیت که از آن تعبیر به مرتبت وجود جامع از لحاظ جامعیت اسماء و صفات می باشد مرتبه لاهوت می نامند. (سبزواری ، ملاهادی ، ۱۳۴۱،ص ۱۴۸)

جبروت

جبروت عبارت از عالم عقول است . ابوطالب مکی عالم جبروت را عالم اسما و صفات الهیه
می داند و لکن اکثر فلاسفه عالم جبروت را عالم اوسط و برزخ می دانند و حاجی سبزواری
می گوید: جبروت عالم عقول است ، ملاصدرا گوید: عالم عقول کلیه را جبروت می نامند زیرا عقول کلیه در مرتبت کمالند و جبران نواقص مادون می کنند که عالم اجسام باشد.(سجادی ، سید جعفر ،۱۳۴۱، ص ۱۸۱)

اما در مورد عالم عقول که بخصوص سهروردی به آن اشاره دارد در فصول آینده مفصل صحبت خواهیم کرد.

عالم خلق، ملک، شهادت ، ناسوت

عالمی است که موجود به ماده و مدت باشد مثل افلاک و عناصر و موالید یعنی حیوان و نبات و جماد.

عالمی است که از سبب ایجاد شود برابر عالم شهادت است.

عالم ملک و شهادت است و آن عالم اجساد و جسمانیات است. و آن عالمی است که بعد از امر به ماده و مدت ایجاد شود.

هرچه قسمت پذیرد از عالم خلق باشد چه خلق در لغت به معنی تقدیر است و تقدیر در کمیات و مقادیر تواند بود. عالم خلق هر موجودی باشد که در سببی مقام صادر شود بی مشافهه امر عزیز که آن کلمه «کن» است.

عالم خلق مرکب و قابل قسمت است.

آسمان و زمین، خشکی و دریا و هوا و فضا همه عالم خلق است و میدان نظر خلایق و آن را نهایت پدید بود و زوال پذیر است . در اصطلاح سالکان عالمی است که موجود به ماده و مدت باشد مثل افلاک و عناصر موالید ثلاثه یعنی جمادات و نباتات و حیوانات که این را عالم شهادت و عالم ملک و عالم خلق نامند. (سعیدی ، گل بابا ، ۱۳۸۳، ۵۱۳)

عالم خلق است این عالم که پیدا بینیش

عالم امر از نظر مستور می دانیم ما

عالم ملک

مراد از عالم ملک، عالم شهادت و طبیعت است. گاه از عالم ملک جهان وجود به طور مطلق و کلی اراده شود . در هر حال معنی خاص عالم ملک عالم شهادت وناسوت است که جهان جسمانی و عالم اجسام و ماده و مادیات باشد و مقابل عالم ملکوت و ظل و پرتوی از آن باشد.( سجادی ، سید جعفر ، ۱۳۷۵، ص ۴۶۷)

عالم محسوس و این جهان را گویند. ( سعیدی ، گل بابا ، ۱۳۸۴،ص ۵۱۱)

عالم ملک به ضم در لغت ممکنات موجود، معدومه و مقدره را گویند و در اصطلاح صوفیه از عالم شهادت است.

عالم محسوس ملکش خوانده اند

عاقلان دامن از او افشانده اند

                                 شاه نعمت الله ولی ج ۴/۷۳

در اصطلاح صوفیه از عالم شهادت عبارت است، چنانکه ملکوت عالم غیب و جبروت عالم انوار قاهره و لاهوت عالم ذات حق است( پادشاه ،محمد ۱۳۳۵، ص ۱۰۲۳).

در لطایف اللغات می گوید ملک باضم در لغت ماسوی الله از ممکنات موجوده ومعدومه ومقدوره و در اصطلاح صوفیه از عالم شهادت عبارت است عالم ملک عالم اجسام و اعراض است که آنرا عالم شهادت نامند( نسفی ، عزیزالدین ، بی تا، ۱۵۷).

عالم شهادت است از محسوسات طبیعی مثل  عرش و کرسی و هر جسمی که به خیال منفصل تمیز داده شود از مجموع حرارت و برودت و رطوبت و یبوست. و آن اطلاق می شود به هر جسمی که از عناصر و اسطقسات ترکیب شود. ملک عالم شهادت است.

بدان که عالم که موجود است وجودی خارجی دارد در قسمت اول بر دو قسمت است: عالم ملک و عالم ملکوت عالم ملک را به اسامی مختلف ذکر کرده اند عالم خلق و عالم امر عالم شهادت و عالم غیب، عالم ظلمانی، عالم نورانی عالم محسوس عالم معقول و مانند آن.(نسفی ،عزیزالدین ، بی تا ، ۱۵۷)

ملک بی ملکوت امکان ندارد که باشد، و ملکوت بی ملک هم امکان ندارد که باشد، هر دو باهم اند و از یکدیگر جدا نیستند و هر دو روی در عروج دارند چون به کمال خود رسند باز هردو روی در نزول آرند «منه بدا و الیدیعو». ( نسفی ،عزیزالدین ،بی تا ،ص ۲۳۱تا ۲۳۹)

سهروردی نجم الدین دایه گویند : «ملک ظاهر عالم و هستی و ملکوت باطن آن»( سجادی ،سید جعفر ، ۱۳۸۴،ص ۳۳۶۴)

عالم شهادت (ناسوت)

به فتح شین و دال در لغت به معنی گواهی دادن و گواهی دادن به وحدانیت حق تعالی و در نزد صوفیه عالم ملک است.

مراد از عالم شهادت همان عالم اجسام و اعراض است و به آن ملک هم گویند.

مراد از عالم شهادت جهان جسمانی و اجسام و ماده و مادیات و بالاخره حوادث و زمانیات است که گاه عالم ملک و دیگر بار عالم ناسوت می نامند صدرالدین گوید: عالم شهادت مانند پوست است نسبت به عالم ملکوت یعنی قشر عالم ملکوت است. (ملاصدرا ، بی تا، ص ۱۰۲)

و مراد از عالم شهادت و طبیعت عالم ملک است و معنی خاص عالم ملک عالم شهادت و ناسوت است که جهان جسمانی و عالم اجسام و ماده و مادیات باشد و مقابل عالم ملکوت و ظل و پرتوی از آن باشد. ( سجادی ، سید جعفر ،۱۳۷۵،ص ۴۶۲)

عالم ملک و شهادت و آن عالم اجساد و جسمانیات است و آن عالمی است که بعد از امر به ماده و مدت ایجاد شود.

عالم محسوسات هم گویند.( سجادی ، سید جعفر ،۱۳۷۵ ، ۵۱۳)

عالم ناسوت

عالم زمان و زمانیات را عالم ناسوت نامند.

نزد صوفیه محل لاهوت است

محرم ناسوت ما لاهوت باد

آفرین بر دست و بر بازوت باد

عالم حوادث و زمانیات است که گاه عالم ملک و دیگر بار عالم ناسوت می نامند.

در اصطلاح صوفیان محل لاهوت است و نیز به عالم شهادت یعنی دنیا هم اطلاق
کرده اند.

ناسوت عالم طبیعت است و اجسام، عالم مادی، جهان فرودین مقابل ملکوت لاهوت جبروت است.

حلاج در کتابش به نام طواسین ناسوت را عموما به عنوان تعبیری از آدم و انسان به کار برده که خداوند به عنوان تعبیری از آدم و انسان بیان می دارد .

عالم خلق (ملک)

عالمی است که موجود به ماده و مدت باشد مثل افلاک و عناصر وموالید یعنی حیوان و نبات و جماد.

عالمی که برابر عالم شهادت است. هرچه قسمت پذیرد از عالم خلق باشد چه خلق در لغت به معنی تقدیر است و تقدیر در کمیات و مقادیر تواند بود و  عالم خلق هر موجودی باشد که در سببی مقام صادر شود.

آسمان و زمین و خشکی و دریا و هوا و فضا همه عالم خلق است و میدان نظر خلایق و آن را نهایت پدید بود و زوال پذیر است در اصطلاح سالکان عالمی است که موجود به ماده و مدت باشد.

عالم خلق است این عالم که پیدا بینیش

عالم امر از نظر مستور می دانیم ما

اصطلاح سالکان عالمی است که موجود به ماده و مدت باشد و این را عالم شهادت و عالم ملک و عالم  خلق نامند. (سعیدی ، گل بابا،۱۳۸۴،ص۵۱۳)


عالم مثال:

کلمه مثال که جمع آن مثل است یعنی مانند و نظیر و اصل آن مثل است و نیز به معانی مقدار و اندازه و صورت چیزی هم به کار رفته لیکن هرگز نباید آن را از اصل معنی حقیقی آن یعنی شبیه و مثل و برابر و نظیر جدا کرد. عالم مثال همان عالم برزخ است.

از این جهت حکمای الهی عالم مثال را برزخ بین اجساد و ارواح دانند. به تعبیر دیگر آن را فرود عالم ارواح و برتر از عالم اجسام دانسته اند؛ به طوری که صور برین دلالت بر صورت های عنصری و طبیعی زیرین نماید، به همین ملاحظه آن را عالم مثال نامند.

یعنی هر چیزی که در عالم عناصر مادی است صورتی مجرد از ماده و اندازه و همان و شبه آن نیز در عالم مثال موجود است ولی فرق صورت مثالی با عنصری در این است که صورت مثالی دارای حرکت از نقص به کمال و از قوه به فعل نیست. و استعداد آن را هم ندارد در حالی که صورت مادی شی هرگز فاقد حرکت مزبور نبوده و بلکه همیشه مستعد قبول صور کمالی و خلع و لبس و بقولی لبس فوق لبس می باشد اگر چه برخی از عرفا مانند شیخ اکبر حرکات جذبی و کمالی را تا لقاء الله برای جمیع اشیا موجود در عالم امکان امری مسلم دانسته اند همچنان که خداوند در این باره
می فرمایند :(((یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کادحا و ملاقیه)

 و حرکت در هر عالم و نشئه و متناسب با اقتضا آن نشئه و عالم بوده و در هر مرتبه ای از خصایصی مربوط بدان برخوردار است به هر وجه عالم مثال را دو اعتبار است یکی تجرد گونه ای که از  عالم ارواح دارد و دیگر مقدار و اندازه ای که از خصایص ماده می باشد. (رضا نژاد، غلامحسین  ۱۳۸۱، ص ۱۴۴تا ص ۱۴۷)

عالم مثال عالمی که لطیف تر به نسبت این عالم است. هرچیز که در این عالم به نظر می آید نظیر آن در آن عالم موجود است.(پادشاه محمد، ۱۲۳۵،ص ۷۶ تا ص ۷۸و ص ۲۸)

اما از نظر حاج سبزواری در این مورد میگوید:

(عالم المثال الصورت بعد التجرد علی باقیه فیه). (ایزوتسوهیکو،۱۳۴۸)

عالم مثال یا مثل افلاطونی که آنها را ارباب انواع نامیده است به جز عالم مثال یا خیال منفصلی است که فلاسفه الهی اسلامی و عارفان گفته اند. (سجادی ،سید جعفر ، ۱۳۸۴،ص ۴۶۵)

اما این نظریه از کجا و چطور پیدا شد. این همان نظریه مثل است که افلاطون برای اولین بار آن را مطرح کرد و بعدها ابن عربی به آن مفصل پرداخت و بعد از ابن عربی شارحان او و فیلسوفانی چون سهروردی و ملاصدرا به تبیین و توضیح عالم مثال تحت  عنوان عالم عقول پرداختند. اما نظریه افلاطون چه بود؟ این همان چیزی است که در فصول آینده به آن می پردازیم و تاریخچه مثل افلاطونی را بیان می کنیم .

نظریه مثل

120,000 ریال – خرید
 

تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.

 جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

 

 

مطالب پیشنهادی: برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

براي قرار دادن بنر خود در اين مکان کليک کنيد
به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید


جستجو پیشرفته مقالات و پروژه

سبد خرید

  • سبد خریدتان خالی است.

دسته ها

آخرین بروز رسانی

    شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳

اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط دیجیتال ایران digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghale.irمحفوظ می باشد.