کارآموزی در مدرسه


دنلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

کارآموزی در مدرسه

جلسه اول

ساعت ۳۰:۷ دقیقه روز سه شنبه به اتفاق جمعی از دوستان وارد مدرسه شدیم. دانش آموزان مراسم صبحگاه را اجرا می کردند. ما وارد دفتر مدرسه شدیم. و با دوستان مشغول صحبت درباره گزارش نویسی بودیم تا این که مراسم تمام شد و همراه با معلم کلاس اول وارد کلاس شدیم. در ابتدا که وارد کلاس شدیم، بچه ها نقاشی هایی که مربوط به حواس پنجگانه بود و معلم از آن ها خواسته بود تا سه شنبه بیاورند را در دست داشتند و به معلم تحویل دادند. بعد بچه ها کتاب را بیرون آوردند. همین که معلم درس را شروع کرد، خانم توکلیان که مربی پرورشی دبستان بود مرا صدا زد و گفت هم اکنون ۴ نفر از دوستانتان که از اداره آموزش و پرورش معرفی نامه آورده اند و آقای میر فلاح حراست آموزش و پرروش زنگ زده و فرموده ایشان اجازه کارورزی در مدرسه شما را دارند و بالاخره ما به حکم نداشتن معرفی نامه به طور خیلی مؤدبانه از مدرسه بیرون کردند. ما پس از خارج شدن از مدرسه به اداره آموزش و پرورش شهرستان میبد رفتیم و با آقای میر فلاح درباره عدم اطلاع ما از گرفتن معرفی نامه اداره میبد صحبت کردیم. خلاصه پس از مدتی صحبت قرار شد ما به مدرسه شریعتی در شهر بفروئیه که خودمان در آن زندگی می کردیم، برویم. ما ساعت ۳۰: ۱۰ دقیقه وارد مدرسه شریعتی شدیم. ساعت کلاس بود ما در دفتر مدرسه با مربی پرورشی درباره مدرسه کمی صحبت کردیم تا این که زنگ تفریح خورد. در مدرسه جدید قرار شد به کلاس دوم بروم. با خوردن زنگ کلاس به اتفاق معلم وارد کلاس دوم شدم. ساعت علوم بود. معلم با بچه ها قرار گذاشته بودند هرکس می خواهد یک شیشه و یک عود بیاورد تا آزمایش مربوط به بخش دوم علوم، آب و هوای سالم را انجام دهد. وقتی معلم وارد کلاس شد، دانش آموزان که شیشه عود آورده بودند آن را به معلم نشان می دادند. معلم گفت همه شیشه ها خوب است. حالا کسانی که شیشه دارند جلو کلاس بایستند تا آزمایش را شروع کنیم و همه بچه ها آن را ببینند. معلم ابتدا برای جلوگیری از خطر خودش از کبریت ها را روشن کرد، سپس از بچه ها خواست تا عود را درون شیشه قرار دهند. بعد از اینکه شیشه دودی شد از بچه ها خواست تا در شیشه را ببندند.

karvarzi_bankmaghale.ir

بعد معلم از دانش آموزان سؤال می کند بچه ها ابتدا شیشه چگونه بود؟ زهرا پاسخ می دهد خانم اجازه تمیز بود. معلم حالا چگونه شده است؟ مطهره پاسخ می دهد خانم اجازه کثیف شد. معلم می گوید: بچه ها شیشه آلوده شده است. حالا شما می توانید چند نمونه از چیزهایی که هوا را آلوده می کند را نام برید؟ معلم می گوید با هم جواب ندهید و یکی یکی صحبت کنید تا دوستانتان متوجه شوند . الهه می گوید: دود ماشینها، مبینا می گوید: دود کارخانه ها و …

بعد معلم می گوید حالا شما می دانید چگونه آبها آلوده می شوند؟ بچه ها پاسخ دادند آشغال هایی که ما درون اب می ریزیم، آب را آلوده می کنند و خلاصه در پاسخ به این سؤال سر و صدای کلاس بالا رفت. معلم گفت من از یک تا سه می شمارم تا شما ساکت شوید. بعد معلم می گوید الان در کلاس ما هم آلودگی وجود دارد آیا می دانید چه آلودگی؟ بچه ها هر کدام پاسخ هایی دادند اما در نهایت معلم گفت در کلاس ما آلودگی صوتی وجود دارد و آلودگی فقط مربوط به هوا و آب نیست، بلکه سر و صدای زیاد نیز آلودگی به وجود می آورد. بعد از همه این مقدمه چینی ها معلم از بچه ها می خواهد کتاب خود را بیرون بیاورند. دو نفر از بچه ها کتاب خود را نیاورده بودند. معلم به آنها گوشزد کرد که جلسه بعد حتماً کتاب را به همراه خود بیاورند.

در صفحه اول منطقه ای ساحلی بود که مردم در آنجا برای تفریح آمده بودند. معلم پرسید چرا مردم به اینجا آمده اند؟ بچه ها جواب دادن چون اینجا آب و هوا سالم است و صفحه بعد عکس دو شهر آلوده و دیگری از شهرهای گیلان و دارای آب و هوای سالم بود. معلم از بچه ها خواست تا تفاوت دو تصویر را بگویند. فاطمه اجازه خانم ما بگیم. معلم بگو عزیزم. اولی آب و هوای آلوده و دومی آب و هوای تمیز است. اولی شهر و دومی روستا است. چون آب و هوای خوبی دارد. معلم آفرین بچه ها فاطمه رو تشویق کنید. بعد نوبت به جواب دادن به سوالات کتاب رسید. آیا آب رودخانه قابل آشامیدن هست یا نه؟ بچه ها نه خانم. معلم بعد از پرسیدن جواب از بچه ها خودش جواب صحیحی را می دهد و زنگ تفریح می خورد . بچه ها بیرون می روند. پس اززدن زنگ کلاس همراه معلم وارد کلاس شدم. زنگ فارسی مهارت های نوشتاری بود. تمرین اول معلم به عنوان مشق شب به بچه ها گفته بود که در منزل انجام دهند. معلم تمرین اول را دید تا صحیح و غلط بودن آن را مشاهده کند و خوشبختانه همه درست نوشته بودند. مگر مبینا که جلسه قبل غایب بود و خبر نداشت که مشق چه چیزی است. بعد به ترتیب از روی سوال ها خوانده می شد و معلم بچه ها را راهنمایی می کرد تا پاسخ دهند. در این هنگام که بچه ها مشغول حل تمرین بودند معلم دفتر دانش آموزان و املاء آنها را تصحیح می کرد و غلط های آنها را بهشان می گفت. نگین برای گرفتن راهنمایی کنار میز معلم آمد و کلمه ای در درس که « ع » داشته باشد از معلم خواست. معلم جماعت را مثال زد. مبینا نزد میز می آید و کلمه ای که «ه» دارد از معلم سؤال می کند. معلم مهدی را مثال می زند و از او می پرسد: مهدی چه ه ای دارد؟ مبینا پاسخ می دهد: ه چسبان. همین طور بچه ها اشکالات خود را از معلم می پرسند و معلم پاسخ آنها را می دهد تا این که زنگ مدرسه به صدا در می آید و بچه ها کتاب و وسایل خود را جمع می کنند و راهی خانه می شوند.

جلسه دوم

ساعت ۴۵: ۷ به اتفاق یکی دیگر از کارورزان وارد مدرسه شدیم. دردفتر مدرسه نشستیم. بچه ها مراسم صبحگاه بودند. بعد از مراسم معلمان یکی پس از دیگری وارد دفتر شدند و پس از احوالپرسی با آنها ساعت ۸ به همراه معلم مربوطه وارد کلاس شدیم. معلم پس از وارد شدن به کلاس از بچه ها احوالپرسی کرد. بچه ها همگی خوبید؟ بچه ها پاسخ دادند بله. پس از حضور و غیاب که خوشبختانه هیچ کس غایب نبود. ساعت ریاضی بود. معلم به بچه ها گفت: امروز می خواهم تمرینات درسی که جلسه گذشته  تدریس شد را انجام دهیم. پس کتاب ها را باز کنید تا صفحه ۲۰ را کامل کنیم. سپس از مطهره خواست که پای تخته بیاید. مطهره تقاضای معلم را پذیرفت و پای تخته آمد. سوالات کتاب مربوط به جمع اعداد دو رقمی بود. معلم از او خواست که ابتدا چینه مربوط به جمع را نشان دهد سپس حاصل جمع را بنویسد. مطهره تمرینش را به درستی انجام داد. در حین انجام تمرین الهه به معلم گفت مبینا خط کش به سر من می زند. معلم در پاسخ گفت بچه ها نباید دوستانتان را اذیت کنید. حتماً ناخواسته خط کش به سرت خورده است. معلم نفر بعد مهتاب را صدا زد. تمرین مربوط به منحنی اعداد دو رقمی بود. مهتاب پای تخته آمد و او نیز ابتدا چینه مربوط را درست کرد و سپس خود تمرین را انجام داد. مهتاب صفر را بچه ها هصورت نقطه می کشید. معلم به او گفت صفر باید توخالی باشد. بعد آزیتا که می خواهد تمرین بعدی را انجام دهد. در این زمان بچه ها از معلم می خواهند که سوالاتی که جلوتر نوشته اند را ببیند تا صحیح و غلط بودن آنها را بگوید ولی معلم می گوید شما باید همراه کلاس باشید و جلوتر حل نکنید. بعد از  آزیتا، صدای زنگ بلند شد و بچه ها از کلاس بیرون رفتند.

ساعت دوم نیز به اتفاق معلم وارد کلاس شدم. ساعت قرآن بود. معلم از بچه ها خواست که کتاب قرآن را روی میز بگذارند. یکی از بچه ها یک تکه کاغذ به معلم داد تا برای او نشانه ای درست کند. برای جلوگیری از گذاشتن دست بی وضو روی خط قرآن. معلم در پاسخ گفت من جلسه گذشته آموزش داده ام. الان ساعت کلاس است و باید درس بدهم. بروید در خانه درست کنید. و جلسه بعد همراه داشته باشید. سپس از بچه ها خواست صفحه ۱۱ کتاب خود را باز کنند. معلم گفت بچه ها قبل از این که درس را شروع کنم سوره ناس را با هم بخوانید. بعد از خواندن این سوره معلم گفت: من ابتدا روی کلمات می خوانم شما تکرار کنید. در حین خواندن معلم پای  تخته رفت و گفت بچه ها کسی تفاوت بین را می داند. هر کدام از بچه ها جوابهایی دادند. پس خود معلم، صحیح آن را برای بچه ها گفت و سپس به خواندن ادامه داد. سپس معلم از بچه ها می پرسد: بچه ها روی کلماتی که خواندیم چه بود؟ بچه ها پاسخ دادند: تشدید. معلم گفت: شما تشدید را چگونه می خوانید . جواب دادن محکم. معلم می گوید: بچه ها وقتی کلمه ای تشدید دارد باید آن کلمه را محکم بخوانیم. بعد از بچه ها می خواهد ۳ کلمه که در کتاب فارسی آنها تشدید دارد را مثال بزنند. بچه ها هر کدام مثالی می زدند. عکّاس، بنّایی و……. بعد معلم می گوید آماده شوید تا همین صفحه را از شما بپرسم. ابتدا صدای صدف می زند. صدف ردیف اول را می خواند. سپس نگین ردیف دوم و به همین ترتیب تا ردیف آخر بچه ها از روی آن می خوانند تا این که صدای زنگ به گوش می رسد.

زنگ سوم بچه ها ورزش داشتند. معلم ورزش بچه ها، آنها را به حیاط برد تا ورزش کنند. من و معلم در دفتر مدرسه ماندیم تا کارهای مربوط به پوشه بچه ها را انجام دهیم. معلم گفت هر دانش آموزی یک پوشه کار دارد که امتحاناتی هر ماه از آنها می گیریم را در پوشه می گذاریم. پوشه علاوه بر امتحانات، چند فرم دیگر هم داشت. یکی فرم نمونه برگ ارزیابی. معلم از عملکرد و ویژگی های دانش آموز به معلم باید هر کدام از دانش آموزان آنها را علامت می زد. بعدی نمونه برگ ارزشیابی پیشرفت دانش آموز بود که فرم مهمی بود و به همراه کارنامه به دانش آموز داده می شد. من پوشه ها را به اتفاق  معلم کامل کردیم. ساعت چهارم ساعت علوم بود. پس از این که وارد کلاس شد و بچه ها را ساکت کرد، از آنها خواست که صفحه ۱۸ کتاب خود را باز کنند. در صفحه ۱۸ چندین عکس بود در ابتدا معلم گفت شما از این عکس ها چه می فهمید؟ در این عکس ها چه چیزهایی دیده می شود؟ هرکدام از بچه ها جواب هایی دادند. معلم از آنها خواست یکی یکی جواب دهند. مطهره گفت: آلودگی دریا. زهرا گفت: آشغال و بالاخره هر کدام جواب دادند. بعد معلم گفت چرا جانوران در این تصویر از بین رفته اند؟ مثل قبل هر کدام جوابی دادند. چون آب آلوده است، چون آشغال ریخته اند و …. معلم پاسخ بچه ها را تکمیل کرد و گفت اگر ما آب ها را الوده کنیم باعث می شود که آبزیانی که در دریا ها زندگی می کنند از بین بروند. معلم دوباره ار بچه ها پرسید اگر شما به جای پرنده ها بودید چه انتظاری از انسان ها داشتید؟ دوباره بچه ها جواب های خود را می دادند. که آب را آلوده نکنند، آشغال خود را در سطل آشغال بریزند. در این میان زهرا از معلم پرسید چرا آشغال باعث می شود که ماهی ها ببمیرند؟ معلم پاسخ داد چون آب آلوده می شود و میکروبها وارد بدن آبزیان می شوند و سلامتی آن ها را از بین می برند. و در نتیجه باعث می شود که آنها بمیرند. سپس معلم از بچه ها می خواهد به سؤالات کتاب پاسخ دهند و در پایین یک هشدار برای دوستانشان بنویسند در مورد آلودگی.

ساعت پنجم فارسی بنویسیم

این ساعت نیز مانند ساعت های قبل معلم پس از وارد شدن به کلاس از بچه ها می خواهد که صفحه ۲۹ کتاب خود را باز کنند. سوال اول مربوط به نوشتن روی درس است که معلم آن را به عنوان مشق شب قبل به بچه ها گفته بود که انجام دهند. سوال دوم عکسی داده شده بود که از بچه ها خواسته بود ۵ کلمه برای آن بنویسند . می شود راهنامیی می کرد تا بای آن پاسخ مناسب بنویسند. در این میان فاطمه به معلم گفت : خانم لیلا پاک کن مرا بر می دارد. معلم به لیلا گفت: لیلا جان نباید از پاک کن دوستت استفاده کنی. اگر هم استفاده می کنی باید از او اجازه بگیری. همچنین معلم گفت بچه ها اگر دیدید دوستتان پاک کن ندارد به او قرض بدهید. این کار از کارهای نیک است و خدا نیکوکاران را دوست دارد. و به پاسخ دادن سوالات بعدی ادامه داد. در این هنگامب مشغول جواب دادن به سؤالات بودند که می شود تعدادی دفتر املاء بچه ها را تصحی حکرد و غلط های آن را دورش خط کشید. در سؤال آخر که مربوط به کلمه ۶ حرفی که آخر آن «ن» باشد. بچه ها اشکالاتی داشتند. معلم گلستان، باغبان را برایشان مثال زد تا بچه ها از صورت سؤال متوجه شوند. بعد از تمام شدن سؤالات معلم از بچه ها خواست که کتاب های خود را در کیفشان بگذارند تا زنگ خانه بخورد.

جلسه سوم

ساعت ۳۰: ۷ دقیقه به اتفاق یکی دیگر از دوستانم به مدرسه آمدم و پس از احوالپرسی با مدیر مدرسه و سایر کارکنان کمی در دفتر نشستم تا این که مراسم صبحگاه شروع شود. بچه ها به علت سردی هوا درون سالن مدرسه صف شده بودند. من نیز به مراسم صبحگاه رفتن. بچه ها قرآن و دعای صبحگاهی می خواندند و پس از آن مدیر درباره مسائل مدرسه با آنها صحبت کرد. بعد از تمام شدن مراسم صبحگاه همراه معلم به کلاس دوم رفتم. بچه ها در ابتدا  با توپ هایی که معلم ورزش به آنها گفته بود درست کنند، بازی می کردند و توپ های خود را به یکدیگر نشان می دادن. معلم پس از این که با بچه ها احوالپرسی کرد، بچه ها را حضور و غیاب کرد و خوشبختانه هیچ کس غایب نبود. بعد چون ماه صفر بود بنا به روال هر روزشان دعای ماه صفر را با هم خواندند. بعد معلم به سراغ درس رفت  و تمرین های بچه ها را ملاحظه کرد. برای این که ببیند بچه ها تمرین ها را انجام داده اند یا نه که همه انجام داده بودند. بعد معلم از بچه ها خواست حواسشان را جمع کنند تا وقتی تمرین ها پای تخته حل شد درستی و غلط آن را تشخیص دهند. آن را اصلاح کنند. بدین ترتیب اول آزیتا صدا زد که پای تخته بیاید و از او خواست تا اولین جمع صفحه ۳۴ را حل کند. جمع های این صفحه درو نگلی کشیده شده بود و بچه ها باید بر حسب حاصل جمع و تفریق ها هر گل را به رنگ خاصی رنگ آمیزی کنند. معلم از آزیتا خواست تا جمع ۱۵+۱۴ را انجام دهد که او در حل این تمرین مشکل داشت و به کمک معلم  آن را انجام داد. معلم از بچه ها خواست به علت کمبود وقت کلاس رنگ آمیزی را در خانه انجام دهند. بعد مهدیه را سوال را به راحتی حل کرد و بعد از او معلم فرزانه را صداکرد و این دفعه از او خواست تا جمع ۱۷+۱۴ را حل کند، اما با استفاده از جدول صدتایی که اعداد درون آن از یک تا صد به ترتیب نوشته شده بود. بعد از او چند نفر دیگر هم صدا زد تا جمع و تفریق های این صفحه تمام شد. چون تمرینات مرور فصل بود اکثر بچه ها آن را بلد بودند تا این که زنگ به صدا درآمد و بچه ها برای خوردن صبحانه بیرون رفتند. زنگ دوم بچه ها قرآن داشتند و در ابتدا معلم از بچه ها خواست تا صفحه ۱۸ کتاب خود را باز کنند و به تصویر آن نگاه کنند. بعد از چند دقیقه نگاه کردن از بچه ها سوال کرد در این تصویر چه می بینید؟

هر کدام از بچه ها پاسخ هایی دادند. یکی از پاسخ ها به این صورت بود که در این تصویر یک انسان مریض است و روی تخت بیمارستان بستری شده و آن دو نفر دیگر هم دوستانش هستند که با شاخه گل به عیادت او آمده اند. معلم به آنها آفرین گفت و درباره عیادت از بیماران توضیحاتی داد. گفت عیادت از بیماران از جمله کارهای نیک است و خداوند به ازای این کار به انسان ها پاداش می دهد. پس از بچه ها خواست روی پیام قرآنی را با هم دیگر بخوانند. پیام درباره این بود که خداوند نیکوکاران را دوست دارد. سپس معلم از بچه ها خواست هر یک از آنها یک کار نیک نام ببرند. مبینا پاسخ داد: کمک به دیگران، زهرا گفت: سیر کردن گرسنگان و به این ترتیب هر کدام از بچه ها پاسخ هایی دادند. بعد معلم از بچه ها خواست صلوات بفرستند تا درس جدید را شروع کنند. درس جدید روخوانی عبارت های قرآنی بود. معلم ابتدا روی آن عبارت ها را خواند. بعد بچه ها آن را تکرار کردند. پس از تمام شدن معنای آن عبارت برای بچه ها بیان کردر و از فاطمه خواست تا از روی آن بخش بخش بخواهند و بچه ها آن را تکرار کنند و بعد از چند نفر دیگر هم خواندند تا این که زنگ تفریح زده شد.

جهت جستجو سریع موضوع مقاله ، پرسشنامه ، پاورپوینت و گزارش کارآموزی می توانید از قسمت بالا سمت راست جستجو پیشرفته اقدام نمایید.

همچنین جهت سفارش تایپ ، تبدیل فایل پی دی اف (Pdf) به ورد (Word) ، ساخت پاورپوینت ، ویرایش پایان نامه و مقاله با ما در تماس باشید.

مطالب پیشنهادی:
  • تجربیات مدون آموزشی معلم و کلاس درس ( تجربیات شخصی از کلاس درس و تدریس )
  • مقاله چگونه معلمی حرفه ای باشیم؟
  • تجربیات معلم و کلاس درس (تجربیات شخصی از کلاس درس و تدریس )
  • تجربیات دوران آموزشی معلمی ویژه ارتقاء شغلی
  • تجربیات معلم در مورد مشکلات ریاضی،فارسی،مشکلات رفتاری و اخلاقی دانش آموزان
  • برچسب ها : , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    براي قرار دادن بنر خود در اين مکان کليک کنيد
    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید
    

    جستجو پیشرفته مقالات و پروژه

    سبد خرید

    • سبد خریدتان خالی است.

    دسته ها

    آخرین بروز رسانی

      چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط دیجیتال ایران digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghale.irمحفوظ می باشد.