مقاله عوامل مؤثر بر عایق حرارتی شدن پرده مربوطه به صورت فایل ورد word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۱۵۱ صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود مقاله عوامل مؤثر بر عایق حرارتی شدن پرده نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک مقاله مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد
مقدمه ۱
۱-۱- اهداف ۴
۱-۲- فرضیه ها ۵
۱-۳- پنداشت ها (گمان ها) ۶
۱-۴- محدودیت ها ۶
۱-۵- تعاریف ۷
فصل دوم ۱۰
مرور مقاله ۱۰
۲-۱- حفظ انرژی ۱۱
۲-۲- تئورسی انتقال حرارت ۱۲
۲-۳- طراحی و عملکرد پنجره ۱۴
۲-۴- ویژگی های بافت، لیف (رشته) وپارچه ۱۷
۲- ۵- نشت پذیری هوا و تخلخل ۱۹
۲-۵-۱- رابطه بین نشت پذیری هوا و تخلخل ۲۱
۲-۵-۲- تخلخل و هندسه پارچه ۲۲
۲-۵-۳- فاکتورهای پارچه و لیف مرتبط با نشت پذیری هوا ۲۷
۲-۵-۴- لایههای چندگانه پارچه ۲۹
۲-۶- رطوبت ۳۰
۲-۷- پردهها و دیگر وسایل عایقبندی پنجره ۳۲
۲-۸- ابزار سازی ۶۳
فصل سوم : رویکرد ۶۷
۳-۱- پارچهها ۶۸
۳-۲- ویژگیهای پارچه ۶۹
۳-۳- شکل هندسی پردهها ۷۵
۳-۳-۱- تعیین سطح اسپیسر ۸۱
۳-۳-۲- تعیین حجم ۹۰
۳-۳-۳- مساحت سطح پارچه ۹۱
۳-۴- انتقال حرارت ۹۲
۳-۵- طرح تجربی (آزمایشی) ۹۴
۳-۶- تحلیل آماری ۹۷
فصل چهارم ۹۹
نتایج و بحث ۹۹
۴-۱- مقدمه ۱۰۰
۴-۲- ضریب گسیل لایههای تکی ۱۰۱
۴-۲-۱- تضادها براساس نوع بافت ۱۰۹
۴-۲-۲- تفاوتها براساس گشادی بافت ۱۱۰
۴-۲-۳- تفاوتهای براساس رنگ پارچه ۱۱۱
۴-۳- آزمایشهای دو لایه ۱۱۲
۴-۳-۱- نوع پارچه ۱۱۶
۴-۳-۲- فشردگی پرده ۱۱۷
۴-۳-۳- فشردگی آستری ۱۱۷
۴-۳-۴- فاصله سه بعدی ۱۱۸
۴-۳-۵- ترکیب فشردگی پرده و فشردگی آستری ۱۱۹
۴-۳-۶- ترکیب فشردگی پرده، فشردگی آستری و فاصله گذاری ۱۲۱
۴-۳-۷- رطوبت نسبی ۱۲۳
۴-۳-۸- خلاصه نتایج چند لایه ۱۲۴
۴-۴- ویژگیهای فیزیکی ۱۲۴
۴-۴-۱- مدلهای تک لایه ۱۲۵
۴-۴-۲- مدلهای چند لایه ۱۲۹
۴-۴-۳- ویژگیهای منحصر بفرد ۱۳۱
۴-۵- خلاصه ۱۳۲
فصل پنجم ۱۳۷
خلاصه، بحثها و توصیهها ۱۳۷
۵-۱- خلاصه و نتایج ۱۳۸
۵-۲- توصیهها ۱۴۱
افزایش هزینههای انرژی به علاقه شدید مشتری در توزیع انرژی منجر شده است. حفظ انرژی میتواند انرژی بیشتری را در هر دلار سرمایهگذاری شده ذخیره کند در مقایسه با منابع انرژی جدید که میتوان تولید کرد. اینکه ترموستاتها در سطح دمای توصیه شده برای حفظ انرژی نگهداری میشوند به رفاه گرمایی افراد در خانههایشان بستگی دارد. آشرا رفاه گرمایی را اینگونه تعریف کرده است: « آن وضعیت حافظه که رضایت محیط گرمایی را نشان میدهد.»
تقریباً ۴۰ درصد انرژی مسکونی برای فاصله حرارتی استفاده میشود. به این منظور، تلاش برای حفظ انرژی به قصد کاهش مقدار سوخت مورد استفاده برای فاصله حرارتی و سرد کردن می کند .
حفظ انرژی در ساختمانها، نگهداری رفاه گرمایی در سطوح کم از کاربرد انرژی را دربرمیگیرد و تا حدودی با کاهش جریان حرارتی بین محیطهای بیرونی و خارجی بدست میآید. حرارت به عنوان انرژی به شکل ناپایدار تعریف میشود. شیب دمای بین دو محیط باعث حرارت میشود تا از محیط دمای بالاتر به محیط دمای پایینتر انتقال یابد. به منظور حفظ رفاه گرمایی در سطوح محافظتی از کاربرد انرژی، اتلاف حرارت زمستان و بدست آوردن حرارت تابستان باید کاهش داده شود.
بر طبق گزارش وزارت انرژی، کاهش تنظیم ترموستات برای گرما به صرفهجویی تقریباً ۳ درصد برای هر درجه منجر میشود: افزایش تنظیم برای سرد کردن به صرفهجویی تقریباً ۵ درصد برای هر درجه منجر میشود.
حفظ انرژی به صورت داوطلبانه مستقیماً به دانش در مورد چگونگی حفظ کردن و نگهداشتن رفاه در سطوح کم مصرف انرژی مربوط میشود. اگر تلاشهای حفظ انرژی مؤثر باشند، تلاش برای حفظ انرژی باید با اطلاعات خاصی در مورد چگونگی حفظ انرژی بدون از دست دادن رفاه گرمایی همراه باشد.
حفظ انرژی در ساختمانها به انتقال حرارت به داخل یا خارج از ساختمان بستگی دارد. روشهای کلی انتقال حرارت همراه با جزئیات انتقال حرارت با پنجرهها، پارچههای منسوج و پردهها ارائه میشوند.
در بکار بردن اصل انتقال حرارت برای حفظ انرژی در ساختمانها، هدف حداقل کردن جریان حرارت به طرف بیرون در زمستان و جریان حرارت به طرف داخل در تابستان میباشد. انتقال حرارت ابتدا به سه حالت اتفاق میافتد: رسانایی، تشعشع و همرفت.
رسانایی، انتقال حرارت با تماس فیزیکی با یک بدنه یا بین تماس دو بدنه میباشد در حالی که تشعشع انتقال حرارت از فضا را در برمیگیرد. همرفت حرارتی را دربرمیگیرد که در گاز متحرک یا حجم مایع انتقال مییابد. تکنیکهای حفظ انرژی بر یک یا بیشتر از یک حالت از انتقال حرارت تمرکز دارد.
انتقال حرارت توسط معادله اصلی زیر برای وضعیت ثابت رسانایی گرمایی بیان میشود:
که :
q = نسبت جریان حرارت، Btu در هر ساعت
k = رسانایی گرمایی، Btx در هر (ساعت) (فوت سطح) (°F در هر فوت)
A = سطح مقطع عرضی طبیعی برای جریان، فوت سطح
= شیب دما، °F در هر فوت
به خاطر اینکه بیش از یک حالت از انتقال حرارتی به طور همزمان در برگرفته میشود، ضریب کلی انتقال حرارت U استفاده میشود تا انتقال حرارت توسط همرفت، رسانایی و تشعشع را نشان دهد. ضریب انتقال کلی حرارت U توسط معادله زیر تعریف میشود:
q = انتقال حرارت، BTU در هر ساعت
A = سطح، ft2
T = متغیر دما، °F در هر فوت
اصطلاح رایجتر، مقدار R مقاومت انتقال حرارت را نشان میدهد. رابطه بین x و R با این فرمول بیان میشود:
اصطلاح «پوشش ساختمان» برای آن است تا مرز بین داخل و بیرون یک ساختمان را توصیف کند. ساختار پوشش ساختمان مستقیماً بر جریان حرارتی بیرون یا داخل ساختمان تأثیر میگذارد. روزنهها یا محفظههایی در پوشش ساختمان، از جمله پنجرهها برای مقادیر زیاد اتلاف یا کسب حرارت برای ساختمان محاسبه میشوند. طراحی و موقعیت روزنهها بر اتلاف یا کسب حرارت تأثیر میگذارد. به خاطر اینکه اهمیت نسبی پردهها در کاهش انتقال کلی حرارت به انواع و محلهای پنجرههای مورد استفاده بستگی دارد، که بحث در مورد طراحی و موقعیت پنجره را نیز شامل میشود.
جهت پنجره به طرف خورشید به کسب حرارت خورشیدی مربوط میشود. معمولاً پنجرههای متمایل به جنوب، امکان کسب بیشتر تشعشع خورشید را نسبت به دیگر جهتها دارا هستند در حالی که پنجرههای متمایل به شمال مقدار کمتری از نور مستقیم خورشید را دریافت میکنند. طبق گفته بربری اگر پنجرههای متمایل به جنوب مسدود نشده در شب مستور شود (با پرده پوشیده شود)، انرژی خورشیدی بدست آمده در فصل گرما از اتلافهای حرارتی رسانایی از طریق پنجره فراتر خواهد رفت. یک پنجره دو جدار که در معرض نور خورشید نباشد میتواند ۱۰ برابر حرارت را در مقایسه با سطح مساوی دیوار خوب عایق بندی شده از دست بدهد در حالی که ۲۰ برابر حرارت را از دست میدهد اگر پنجره یک جداره باشد. نوع پنجره فاکتوری مهم در انتقال حرارت است.
پنجرهها امکان انتقال حرارت رسانایی میباشد. فضاهای فضای داخلی در اجزای ساختمان مقاومتی برای جریان حرارتی فراهم میکنند. انتقال حرارت در فضای هوای کم چگال به وسیله تشعشع از سطح سردتر به گرمتر، توسط رسانایی در لایه هوای ساکن و توسط جریانهای همرفتی در هوای محصور اتفاق میافتد. زمانی که فاصله هوایی بین دو لایه شیشه وجود دارد، انتقال حرارت از میان فاصله هوا نسبت به انتقال حرارت از میان شیشه کمتر کارا میباشد. بنابراین لایه هوایی باریک واقعاً مثل عایق عمل میکند که انتقال حرارت را با شکستن راه رسانایی شیشه کاهش میدهد.
طراحی پنجرههای دو جداره، سه جداره و اضافی (توفان) براساس این اصل میباشد. مقدار جریان حرارتی رسانا در پنجرههای دارای دو لایه شیشه که بین آنها فضا میباشد کمتر از پنجرههای دارای یک لایه شیشه میباشد. سه لایه شیشه که با لایههای هوا جدا میشود انتقال حرارت رسانا را بیشتر کاهش میدهد. بر طبق گفته لانگ دان، افزودن شیشههای اضافی (توفان) یا شیشههای (جام) دوگانه به پنجرهها معمولاً به اضافه افزودن دو اینچ عایق به دیوارها و سقف در یک خانه کوچک و خوب عایقبندی شده مؤثر خواهد بود.
شیشه سایهدار جذب کننده حرارت نیز انتقال حرارت را به حداقل میرساند. اکسید فلزی که در ساخت شیشه به آن اضافه میشود، باعث میشود تا حرارت را جذب کند که بعد ساطع شده و به قسمت سردتر شیشه همرفت میشود. پنجرههایی که شیشه سایهدار جذب کننده حرارت دارند میتوانند کسب حرارت خورشیدی را در تابستان کاهش دهند با این وجود زمانی که ساختمان دارای شیشه دارای هوا میباشد حرارت بیشتری را به داخل اتاق هدایت میکند زیرا دمای داخل کمتر از محیط بیرون است.
برخی از اتلافهای حرارتی مرتبط با پنجره به خاطر انتقال حرارت توسط همرفت یا نشت هوا میباشد که جایی که دیوار و چارچوب پنجره شیشهدار به هم میرسند اتفاق میافتد یا جایی که شیشههای (جام) پنجره به چارچوب میرسد.
نوار عایق سازی و بتونه میتواند به کاهش این اتلاف حرارت همرفتی کمک کند.
در حالی که بتونه و نوار عایقسازی و استفاده از پنجرههای اضافی (توفان) یا سه جداره یا دو جداره به حفظ انرژی کمک میکند حتی پنجرههای خوب عایقبندی شده برای مقدار زیادی از اتلاف انرژی در ساختمانها محاسبه میشوند. مقدار اتلاف حرارت از یک ساختمان مثل ساختمان کاهش خواهد یافت و عایقبندی سقف افزایش مییابد و پنجرههای شیشه (جام) تکی با پنجرههای اضافی (توفان) یا دو جداره جایگزین میشوند. با این وجود، همانطور که خانه بهتر عایقبندی میشود، درصد اتلاف حرارت از طریق پنجرهها به اندازه ۱۰ درصد افزایش خواهد یافت اگرچه اتلاف حرارت کلی کاهش مییابد. این امر نیاز بر روشهای اضافی کاهش انتقال حرارت از طریق پنجرهها دلالت دارد.
ویژگیهای خاص بافتهای منسوج، الیاف و پارچهها با ویژگیهای عایقبندی گرمایی مرتبط میشوند. رنگ پارچه و لیف براساس انعکاس حرارت نور اندازهگیری میشوند. به خاطر اینکه حرارت شعاعی نیز منعکس شده یا جذب میشوند، رنگ را با انتقال حرارت رسانایی و شعاعی در منسوجات میتوان مرتبط کرد. پارچههای دارای رنگ روشن حرارت را منعکس میکنند در حالی که رنگهای تیرهتر حرارت را جذب میکنند.
الیاف حجیم و پارچههای دارای فواصل هوایی که به عنوان عایق عمل میکنند میتوانند در کاهش انتقال حرارت نقش داشته باشند. پارچههای ضخیم و پرزدار و منسوجات دارای سطح زبر و ناصاف نیز میتوانند جریان حرارتی شعاعی و رسانا را تعدیل کنند. الیاف نرم و پارچههای محکم بافت با تعداد نخ زیاد با نشت پذیری هوای کم مرتبط هستند و کمک خواهند کرد تا از اتلاف حرارت همرفت جلوگیری شود.
ساختار لیف مستقیماً بر نرمی یا زبری پارچه تأثیر میگذارد. درجات بالای زبری و نرمی با سه ویژگی ساختار لیف حاصل میشوند:
۱٫ درجه کمی از جهتگیری بافت با توجه به محور لیف
۲٫ مقدار زیادی از بیرون زدگی از سطح لیف
۳٫ چگالی پایین بافت در ساختار لیف.
معمولاً، الیاف افروز مصنوعی با عایقبندی گرمایی پایین همراه هستند زیرا اغلب فاقد کیفیتهای نرمی، ضخیمی و حجیم بودن هستند. از سوی دیگر الیاف رشتهای بدون توجه به نوع بافت همراه با مقادیر عایقبندی گرمایی بالاتری هستند. الیاف رشتهای معمولاً دارای فاصله هوای بیشتری نسبت به الیاف افروز هستند. با این وجود، با بافتن عمدتاً مقدار فاصله هوایی در الیاف افروز را افزایش میدهد. با بافته شدن موجب افزایش نرمی و قدرت پوششی هم چون قدرت عایقبندی میشود.
تاب لیف نیز به عایقبندی گرمایی مربوط است که در آن مقدار تاب بر نرمی و حجیم بودن لیف تأثیر میگذارد. با افزایش تاب، نرمی، قدرت پوشش و حجیم بودن کاهش مییابد. زمانی که لیف در حال شبیه شدن به یک مونو افروز دارای شعاع زیاد میشود به جای اینکه به افروزهای موازی و کوچکتر شباهت پیدا کنند.
تنظیم بافت در لیف به مقدار عایقبندی مربوط میشود. در تحقیق اولیه، فنیک نشان داد که رسانایی بافتهایی که موازی با جهت جریان حرارت تنظیم شده بودند، دو یا سه برابر بیشتر از بافتهایی بود که عمود بر جهت جریان حرارت مرتب شده بودند. حجم ضخامت پارچه و لایهبندی پارچهها نشان داده شدهاند که مستقیماً به عایقبندی گرمایی مربوط باشد. این رابطه به خاطر مقدار زیاد فاصله هوایی میباشد که به عنوان عایق عمل میکند. فهمیده شده که افزایشها در مقاومت گرمایی برای لایههای پارچهها بیشتر از مجموع مقادیر فردی برای لایههای واحد میباشد. این موضوع به عایقبندی افزوده از لایه هوا بین سطوح پارچه نسبت داده میشود.
نشت پذیری هوا از یک ماده را میتوان به سادگی اینگونه تعریف کرد: درجهای که ماده توسط هوا نفوذپذیر میباشد یا قابلیت هوا برای عبور از داخل ماده ASTM نشت پذیری هوا را اینگونه تعریف میکند: «نسبت جریان هوا از داخل یک ماده تحت فشاری خاص بین دو سطح پارچه.»
در تحقیق ابتدایی برای اندازهگیری نشت پذیری هوا در پارچههای منسوج دو روش مقدماتی Gurley Denso meter و Frazier Air Permo meter استفاده شده بودند. روش Gurley این امکان را به وجود میآورد تا مقادیر نشت پذیری هوا با یادداشت زمان مورد نیاز برای حجم مشخصی بدست آید که از میان پارچه عبور میکند که روی یک دهانه با قطر ۱/۰ تا ۰/۱ اینچ مربع قرار داده میشود.
برعکس، دستگاه Frazier حجم هوایی را معین میکند که از داخل یک سطح خاص از پارچه در هر دقیقه عبور میکند. لندزبرگ و وینستون رابطه قوسدار بین اندازهگیریهای Frazier و Gurley یافتند و روش Gurley را برای اندازهگیری نشت پذیری هوا در پارچههای دارای تخلخل کم و روش Frazier را برای پارچههای دارای تخلخل زیاد توصیه کردند.
براساس استفاده از Shirley Air Permeability Tester که برای اندازهگیری نسبت عبور هوایی طراحی میشود که از داخل یک پارچه به وسیله یک پمپ مکنده کشیده میشود. اکستوبی پیشنهاد کرده است که برای پنجرههایی که نسبت بالای جریان هوا را دارند، اندازهگیری نشت پذیری هوا باید از لایههای چندگانه پارچه به وجود آید. نشت پذیری از یک لایه مجزا را نیز میتوان با استنتاج از طرح لگاریتمی نتایج تخمین زد. اکستوبی ادعا میکند که این روش مخصوصاً برای پارچههای بافتنی قابل استفاده میباشد.
«تخلخل» اینگونه تعریف میشود: «نسبت مساحت هندسی مشخص شده دهانه در عرض پارچه به مساحت کلی ماده (پارچه) یا نسبت حجم تهی به حجم کل. تخلخل مکمل سفتی میباشد که نسبت مساحت قسمتهای سفت ماده به مساحت کل ماده است. تخلخل پارچه را میتوان به سه مولفه طبقهبندی کرد:
تخلخل درون بافتی که به عنوان فضای خالی در دیوارههای بافت تعریف میشود.
تخلخل میان بافتی یا فضای خالی بین بافتها در الیاف
تخلخل میان لیفی یا حجم خالی بین الیاف
اکثر تحقیقات اولیه از اصطلاحات نشت پذیری هوا و تخلخل به جای یکدیگر استفاده میکردند. رابراستون و هورنر از حفاظ توری سیمی به عنوان مدلی ساده از یک پارچه استفاده کردند و بیان کردند که پارچههای منسوج ویژگیهای آیرودینامیک مشابهی را به عنوان حفاظتها نشان دادند در صورتی که ابعاد مساوی باشند. اگرچه این مدل در توصیف تخلخل پارچههای دارای بافت باز (گشاد) مفید است، اما میپندارد که رابطه نزدیکی بین تخلخل و نشت پذیری هوا وجود دارد و آشکارا هندسه سوراخهای پارچه را تعیین نشت پذیری هوای ساختار پارچه را در نظر نمیگیرد.
در واقعیت، نشت پذیری یک پارچه را نمیتوان از تخلخل آن پیشبینی کرد. تخلخل یک پارچه منسوج، حجم کل فضای خالی میباشد که در مرزهای آن وجود دارد، در حالی که نشت پذیری، در دسترس بودن آن فضای خالی به جریان یک گاز یا مایع میباشد. بر طبق گفته اشیدگر، ارتباط عادی بین تخلخل و نشت پذیری نمیتواند وجود داشته باشد. در عوض، اشیدگر نشت پذیری را به اصطلاح نسبتاً قراردادی «ساختار روزنه» مربوط میکند که بیانگر نشتپذیری یک پارچه میباشد که به جای حجم واقعی فاصله باز، بیشتر تحت تأثیر منحنیهای فشار بسیار باریک و مساحت سطح داخلی روزنهها در پارچه قرار میگیرد.
تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.
جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر