پایان نامه بررسی تاریخی شخصیت بابک و جنبه های سیاسی ، اجتماعی و مذهبی نهضت اول


دنلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

پایان نامه بررسی تاریخی شخصیت بابک و جنبه های سیاسی ، اجتماعی و مذهبی نهضت اول مربوطه  به صورت فایل ورد  word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۹۳  صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود پایان نامه بررسی تاریخی شخصیت بابک و جنبه های سیاسی ، اجتماعی و مذهبی نهضت اول نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک مقاله مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد

 فهرست

چکیده   ۱
پیشگفتار    ۲
مقدمه   ۴
معرفی برخی منابع و مأخذ   ۷
بخش اول : جغرافیای تاریخی آذربایجان   ۱۲
فصل اول : وجه تسمیه و پیشینه تاریخی آذربایجان   ۱۲
فصل دوم : بررسی وضعیت آذربایجان در عهد باستان   ۱۵
فصل سوم : آدربایجان در دورۀ اسلامی و نحوه فتح آن   ۱۷
فصل چهارم : موقعیت و وسعت آذربایجان   ۱۹
فصل پنجم : قلعۀ جمهور یابذّ (پیشینه و موقعیت جغرافیایی)   ۲۱
۱-۵-۱ : موقعیت جغرافیایی   ۲۱
۲-۵-۱ : پیشینه تاریخی    ۲۲
بخش دوم : بررسی تحولات تاریخی ایران بعد از اسلام   ۲۴
فصل اول : نهضت های مذهبی در ایران باستان و تأثیر در دورۀ اسلامی    ۲۴
۱-۱-۲ مانوی   ۲۴
۲-۱-۲ مزدک   ۲۶
۳-۱-۲ خرمیه   ۲۸
فصل دوم : دلایل بروز نهضت سیاسی در دوران بنی امیه و بنی عباس   ۳۲
فصل سوم : دلایل سکوت آذربایجان پیش از حرکت بابک   ۳۵
بخش سوم : بررسی افکار و دیدگاههای بابک   ۳۷
فصل اول : بابک در منابع تاریخی    ۳۷
فصل دوم : دامنه حرکت بابک   ۴۰
فصل سوم : شخصیت بابک   ۴۲
فصل چهارم : گرایشات سیاسی، نظامی بابک   ۴۵
فصل پنجم : عقاید بابک   ۴۶
بخش چهارم : تحرکات سیاسی و نظامی بابک   ۴۹
فصل اول : دوران کودکی   ۴۹
فصل دوم : آشنایی با جاویدان   ۵۱
فصل سوم : جانشینی جاویدان   ۵۳
فصل چهارم : درگیری های بابک با مأمون خلیفه عباسی   ۵۵
فصل پنجم : درگیری های بابک با معتصم خلیفه عباسی   ۶۱
بخش پنجم : افشین و مازیار و نهضت بابک   ۶۳
فصل اول : افشین   ۶۳
۱-۱-۵ : ولایتمداری آذربایجان  آغاز جنگ با بابک   ۶۴
۲-۱-۵ : جنگ افشین و بابک   ۶۴
۳-۱-۵ : بابک و بغاسردار ترک معتصم   ۶۶
۴-۱-۵ : ستیز دوباره بین افشین و بابک و شکست بابک   ۶۷
۵-۱-۵ : سهل بن سنباط و اسیر شدن بابک   ۷۲
فصل دوم : سرانجام بابک   ۷۵
فصل سوم : مازیار   ۷۶
فصل چهارم : نقد و بررسی نهضت بابک   ۷۹
نتیجه گیری   ۸۲
فهرست منابع و مأخذ   ۸۵

منابع و مآخذ

 ۱-   ابن اثیر ، عزالدین : تاریخ کامل ( تاریخ بزرگ اسلام و ایران ) ، ترجمه عباس خلیلی ، تهران : کتب ایران ، ۱۳۵۱ ، ج ۱۰ و ۱۱٫

۲-      ابن اسفندیار ، بهاء الدین محمد : تاریخ طبرستان ، تصحیح عباس اقبال ، تهران : کلاله خاور ، ۱۳۶۶ ، ج ۱ .

۳-   ابن اعثم کوفی : الفتوح ، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی ، مصحح غلامرضا طباطبایی مجد ، تهران : علمی و فرهنگی ، ۱۳۷۲٫

۴-      ابن جوزی . ابوالفرج : تلبیس ابلیس ، ترجمه علی رضا ذکاوتی قراگزلو ، تهران  : مرکز دانشگاهی ، ۱۳۶۸٫

۵-      ابن خرداد به : المسالک و الممالک ، ترجمه حسین قره چانلو ، تهران : امیرکبیر ، ۱۳۶۵٫

۶-   ابن خلدون ، عبدالرحمان : تاریخ ابن خلدون ، ترجمه عبدالمحمد آیتی ، تهران : مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، ۱۳۶۳ ، ج ۱ .

۷-      ——- : مقدمه ابن خلدون ، ترجمه محمد پروین گنابادی ، تهران : علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲ ، ج ۲ .

۸-      ابن عبری ، غریغور یوس بن هارون : تاریخ مختصر الدول ، ترجمه عبدالحمید آیتی ، تهران : علمی و فرهنگی ، ۱۳۷۷٫

۹-   ابن فقیه ، احمد بن محمد : مختصر البلدان ( بخش مربوط به ایران ) ، ترجمه ح . مسعود ، تهران : بنیاد فرهنگی ایران ، ۱۳۴۹٫

۱۰-  ابن مسکویه رازی ، ابوعلی : تجارت الامم ، تحقیق ابوالقاسم امامی ، تهران : سروش ، ۱۳۶۶ ، ج ۴ .

۱۱-  ابن ندیم . محمد بن اسحاق : الفهرست ، ترجمه محمدرضا تجدد ، تهران : اساطیر ، ۱۳۸۱٫

۱۲- اصطخری ، ابواسحاق ابراهیم : ممالک و مسالک ، ترجمه محمد بن احمد تستری ، به کوشش ایرج افشار ، تهران : بنیاد موقوفات و دکتر ایرج افشار ، ۱۳۷۳٫

۱۳-  اصفهانی . حمزه بن حسین : تاریخ پیامبران و شاهان ، ترجمه جعفر شعار ، تهران : امیرکبیر ، ۱۳۶۷٫

۱۴-  بغدادی . ابومنصور : ترجمه الفرق بین الفرق ، به اهتمام محمد جواد مشکور ، تهران : اشراقی ، ۱۳۵۸٫

۱۵-  بلاذری . احمد بن یحیی : فتوح البلدان ، ترجمه آذرتاش آذرنوش ، تهران : بنیاد فرهنگ ایران ، ۱۳۴۶٫

۱۶-  بلعمی . ابوعلی : تاریخنامه طبری ، تصحیح محمد روش ، تهران : نشر نو ، ۱۳۶۶ ، ج ۱ .

۱۷-  بیرونی . ابوریحان : آثار الباقیه ، ترجمه اکبر دانا سرشت ، تهران : ابن سینا ، ۱۳۵۲٫

۱۸-  جوزجانی . منهاج السراج : طبقات ناصری ، تصحیح عبدالحی حبیبی ، تهران : دنیای کتاب ، ۱۳۶۳ ، ج ۱٫

۱۹-  چلبی . مصطفی : ترجمه تقویم التواریخ ، تصحیح میرهاشم محدث ، تهران : احیاء کتاب ، ۱۳۶۳ ، ج۱ .

۲۰-  حموی . یاقوت : معجم البلدان ، ترجمه علی نقی منزوی ، تهران : سازمان میراث فرهنگی ، ۱۳۸۰ ، ج ۱ .

۲۱-  خوارزمی . محمد بن احمد : مفاتیح العلوم ، ترجمه حسین خدیو جم ، تهران : علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲٫

۲۲-  خوافی . احمد بن جلال الدین محمد : مجمل فصیحی ، تصحیح محمود فرخ ، مشهد : باستان ، ۱۳۴۱ ، ج ۱ .

۲۳-  دینوری . احمد بن داوود : اخبار الطوال ، ترجمه محمود مهدوی دامغانی ، تهران : نشرنی ، ۱۳۸۴٫

۲۴-  طبری . محمد بن جریر : تاریخ طبری ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران : بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۵۴ ، ج ۵ ، ۱۰ ، ۱۳٫

۲۵-  شیروانی . زین العابدین : ریاض السیاحه ، به کوشش اصغر حامد ( ربانی ) ، تهران : سعدی ، ۱۳۳۹٫

۲۶-  عوفی . محمد : جوامع الحکایات و لوامع الروایات ، تصحیح و توضیح جعفر شعار ، تهران : سخن ، ۱۳۷۴٫

۲۷-  غفاری کاشانی : قاضی احمد ، تاریخ نگارستان ، تصحیح مرتضی مدرسی گیلانی ، تهران : حافظ ، ۱۴۰۴ هـ . ق .

۲۸-  قزوینی . محمد : آثار البلاد و اخبار العباد ، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی ، تهران : موسسه علمی اندیشه جوان ، ۱۳۶۶٫

۲۹-  گردیزی : تاریخ گردیزی ، با مقدمه میرزا محمد خان قزوینی ، تهران : بی نا ، ۱۳۲۷٫

۳۰-  گمنام . تاریخ سیستان ، تصحیح ملک الشعراء بهار ، به همت محمد رمضانی ، تهران : کلاله خاور ، ۱۳۱۴٫

۳۱-  گمنام . محمل التواریخ و القصص ، تصحیح ملک الشعراء بهار ، به همیت محمد رمضانی ، تهران : کلاله خاور ، ۱۳۱۸٫

۳۲-  محمد حسین . مجدالدین : زینت المجالس ، تهران : سنایی ، ۱۳۶۲٫

۳۳- مرعشی . میرسید ظهیرالدین ، تاریخ طبرستان ، رویان و مازندران ، به کوشش محمد حسین تسبیحی ، تهران : مطبوعاتی شرق ، ۱۳۴۵٫

۳۴-  مستوفی . حمدالله : تاریخ گزیده، به اهتمام عبدالحسین نوایی ، تهران : دنیای کتاب ، ۱۳۶۲٫

۳۵-  ——-  نزهه القلوب ، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، تهران : طهوری ، ۱۳۶۶٫

۳۶-  مسعودی  ابوالحسن علی بن حسین : التنبیه والاشراف ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران : علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۵٫

۳۷-  ——-  مروج الذهب ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ۱۳۴۷ ، ج ۲ .

۳۸-  مقدسی . محمد بن احمد : احسن التقاسیم ، ترجمه علی نقی منزوی ، تهران : شرکت مؤلفان ، ۱۳۶۱ ، ج ۲ .

۳۹- مقدسی . مطهر بن طاهر ، البدء والتاریخ ( آفرینش و تاریخ ) ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی ، تهران : آگه ، ۱۳۷۴ ، ج ۶ تا ۴۶ .

۴۰-  میرخواند . روضه الصفا ، تصحیح جمشید کیان فر ، تهران : اساطیر ، ۱۳۸۰ ، ج ۳ .

۴۱-  نظام الملک توسی . سیاست نامه ، به اهتمام هیوبرت دارک ، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ۱۳۵۵٫

۴۲-  نوبختی . ابومحمد حسن بن موسی : فرق الشیعه ، ترجمه محمد جواد مشکور ، تهران : بنیاد و فرهنگ ایران ، ۱۳۵۳٫

۴۳-  یعقوبی . احمد بن ابی یعقوب : البلدان ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی ، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ۱۳۴۳٫

 منابع عربی

 ۴۴-  حنبلی . ابی الفلاح: شذرات الذهب فی اخبارمن ذهب ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ، بی تا ، ج ۲٫

 تحقیقات

 ۴۵-  آشوری . داریوش : دانشنامه سیاسی ، تهران : مروارید ، ۱۳۷۳٫

۴۶- اشپولر . برتولد : تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی ، ترجمه جواد فلاطوری ، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ۱۳۴۱ ، ج ۱ .

۴۷- اعتماد السلطنه . محمد حسن خان : مرآه البلدان ، به کوشش عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث ، تهران ، دانشگاه تهران : ۱۳۶۶ ، ج ۱ .

۴۸-  —– . تاریخ طبرستان ، با مقدمه میترا مهرآبادی ، تهران : دنیای کتاب ، ۱۳۷۳٫

۴۹-  انجوی شیرازی . میرجمال الدین حسن : فرهنگ جهانگیری ، مشهد : دانشگاه مشهد ، ۱۳۵۱٫

۵۰- انصاف پور . غلامرضا : تاریخ زندگی اقتصادی روستاییان و طبقات اجتماعی ایران ، تهران : شرکت سهامی انتشار ، ۱۳۵۲ ، ج ۱ .

۵۱-  ——  . ساخت دولت ، تهران : امیرکبیر ، ۱۳۵۶٫

۵۲-  بارتولد . و. و : ترکستان نامه ، ترجمه کریم کشاورز ، تهران : بنیاد فرهنگ ایران ، ۱۳۵۲ ، ج ۱ .

۵۳-  بدیعی . ربیع : جغرافیای مفصل ایران ، تهران : اقبال ، ۱۳۶۷ ، ج ۳ .

۵۴-  پرمون . م : ابرمرد ، ابرحماسه ( بابک خرّم دین ) ، تهران : جهان کتاب ، ۱۳۵۴٫

۵۵-  پورداود. ابراهیم : یسنا، به کوشش بهرام فره وشی ، تهران ، دانشگاه تهران : ۱۳۵۶ ، ج ۲٫

۵۶-  پیرنیا . حسن : تاریخ ایران قبل از اسلام ، تهران : نامک ، ۱۳۸۵٫

۵۷-  تقی زاده . سید حسن : مانی و دین او ، به کوشش عزیز الله علیزاده ، تهران : فردوس ، ۱۳۷۹٫

۵۸-  حکیم . محمد تقی : گنج دانش ، به کوشش محمد علی صوتی ، جمشید کیان فر ، تهران : زرین ، ۱۳۶۶٫

۵۹-  خاماچی . بهروز : فرهنگ جغرافیایی آذربایجان شرقی ، تهران : سروش ، ۱۳۷۰٫

۶۰-  ——- . قلعه های تاریخی آذربایجان ، تبریز : آشینا ، ۱۳۷۲٫

۶۱-  دیباج . اسماعیل : آثار باستانی و ابنیه تاریخی آذربایجان ، تهران : بی نا ، ۱۳۴۵٫

۶۲-  رستم زاده . سهیل : کلیبر درّه التاج ایران ، تبریز : اختر ، ۱۳۸۴٫

۶۳-  رنجبر . احمد : خراسان بزرگ ، تهران : امیرکبیر ، ۱۳۶۴٫

۶۴-  رئیس نیا . رحیم : آذربایجان در مسیر تاریخ ایران ، تبریز : نیما ، ۱۳۶۸٫

۶۵-  زرین کوب . عبدالحسین : تاریخ ایران بعد از اسلام ، تهران : امیرکبیر ، ۱۳۸۳٫

۶۶-  زندی . نصرت الله : بابک خرّم دین یا مرد جاویدان به کوشش حسین احمدی پور ، تبریز : شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ، ۱۳۴۶٫

۶۷-  شریعتی . علی : بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی ، تهران : الهام ، ۱۳۸۱٫

۶۸-  صدیقی . غلام حسین : جنبش های دینی ایرانی در قرن های دوم و سوم ، تهران : پاژنگ ، ۱۳۷۵٫

۶۹- صغری فروشانی . نعمت الله : غالیان (کاوشی در جریان ها و برآیندها تا پایان سده سوم) مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی ، ۱۳۷۸٫

۷۰-  علی زاده محسن : فرهنگ خاص علوم سیاسی ، تهران : روزنه ، ۱۳۷۷٫

۷۱-  فره وشی . بهرام : فرهنگ پهلوی ، تهران : بنیاد فرهنگ ایران ، ۱۳۴۶٫

۷۲-  فرهنگ جغرافیایی ایران ، تهران : نشر ارتش ، ۱۳۲۸ ، ج ۴ .

۷۳-  کلیما  اوتاکر . تاریخچه مکتب مزدک ، ترجمه جهانگیر فکری ارشاد ، تهران : قوس ، ۱۳۷۱٫

۷۴-  مشکور . محمد جواد : فرهنگ فرق اسلامی ، مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی ، ۱۳۵۷٫

۷۵-  معین . محمد : مزدینا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ، تهران : دانشگاه تهران ، ۱۳۲۶٫

۷۶-  موسوی .فخرالدین : تاریخ اردبیل و دانشمندان ، نجف ، بی تا ، ۱۳۴۸٫

۷۷-  نفیسی . سعید : بابک خرّم دین دلاور آذربایجان ، تهران : فروغی ، ۱۳۴۸٫

۷۸-  —— . تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیشی از تاریخ و آغاز تاریخ ، تهران : مطبوعاتی شرق ، ۱۳۵۵٫

۷۹-  —— . تاریخ تمدن ایران ساسانی ، تهران : چاپخانه تابشی ، ۱۳۳۵٫

۸۰-  وکیلی.سید اسماعیلی : آذربایجان پیش از تاریخ و پیش از آن ، تهران : بی نا ، ۱۳۶۲ ، ج۱٫

۸۱-  هویدا . رحیم : جغرافیای طبیعی آذربایجان ، تبریز :دانشگاه تبریز ، ۱۳۵۲٫

۸۲-  یوسفی . غلامحسین : یادداشت هایی در زمینه فرهنگ و تاریخ ، تهران : سخن ، ۱۳۷۵٫

 ۸۳-  دهخدا .علی اکبر : لغت نامه ، تهران ، دانشگاه تهران : ۱۳۷۷ ، ج ۳ و ۱۲٫

۸۴-  موسوی بجنوردی ، کاظم : دائره المعارف بزرگ اسلامی ، تهران : مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی ، ۱۳۶۷ ، ج ۱ .

 مقالات

 ۸۵- پرویز .عباسی : (( خرّم دینان و قیام بابک برای استقلال ایران )) مجله بررسی های تاریخی ، تهران : ( ۱۳۴۵ ) ، ش ۱ و ۲ .

۸۶-  شاملوئی ، حبیب الله : (( بابک شکوهمند افسانه ای )) مجله مهر ، تهران : س ۱۱ ( ۱۳۵۵) ، ش ۵۹

۸۷- کام بخش فرد ، سیف الله : (( قلعه جمهور ، جایگاه بابک خرّم دین )) ، مجله بررسی های تاریخی ، تهران : س (۱۳۴۵ ) ، ش ۴ .

۸۸-   ——  : (( قلعه جمهور )) ، مجله هنر و مردم ، تهران : س (۱۳۴۵) ، ش ۵۰ .

فصل اول : وجه تسمیه و پیشینه تاریخی آذربایجان

 در نامگذاری آذر بایجان که بیش از بیست قرن زینت بخش کتابهای نویسندگان ایران و جهان بوده، نظریه های مختلفی از افسانه تا حقیقت ابراز شده است. ماضمن نقل وبررسی عقاید، نظری را که از جنبه های علمی، لغوی، تایخی و جغرافیایی، محکم وعقلانی به نظر می رسد بر می گزینیم ودرباره ی آن سخن می گوییم.

عده ای به تبعیت از تورات که غالب یا بسیاری از استانها وشهرها را منتسب به فرزندان نوح می داند، آذربایجان را باکم و زیاد کردن واسطه ها، بر گرفته از نام آذرباد بن ایران بن اسود بن سام بن نوح( ع) می دانند. آذربایجان را در اقلیم پنجم جای می دهند و ضمن توصیف و توضیح آن از قول ابن مقفع گویند:

« آذربایجان نامیده می شود به نام آذرباد بن ایران بن اسود بن سام بن نوح( ع)»[۱]

مورخین دیگری نیز پی ریزی این سرزمین را به وی نسبت داده اند و معتقدند نام آذربایجان از نام وی مشتق شده است.[۲] همچنین در تجزیه آذربایجان گفته شده است:

« آذربادگان ورزشگاه باد شمال است وآذر از ماه های زمستان است آنگاه آذربادگان معرب شده و آذربیجان گردیده است.»[۳]

عده ای نیز صورت ظاهری آذر را همان «آتر» Ater پهلوی به معنای آتش و پسوند بایگان را به معنی نگاهدارنده گرفته و مجازاً آذربایجان را جایگاه آتش یا آتش خانه معنی کرده اند ودلیل آن را وجود آتشکده های فراوان در این ناحیه دانسته اند.[۴] همچنین در جای دیگر آورده اند که آذرباد، آذر آبادگان وآذربایگان این سه لغت مترادفند، به دو معنی : اول نام آتشکده ای بود که در شهر تبریز بنا کرده بودند و معنی ترکیبی آن معموره آتش است، چه آذر، آتش را گویند وآباد، معموره را خوانند .دوم شهر تبریز رانامند، چون آتشکده در آن شهر بود، آن شهر را به نام آتشکده موسوم ساختند و معرب آن آذربایجان است.[۵] یکی از مولفان قدیمی نیزآورده :

« آتش خانه های عجم آن جا بودی، و عجم آتش را آذر خوانند به زبان پهلوی.»

و نیز

((از بهرآن آذربایگان خوانند که در اصل آتش های عجم آنجا داشتندی و پرستیدنی )) [۶]

مؤلفان دیگری نیز دراین مورد نظراتی داده اند از آن جمله می توان گفت که آذربادگان را نام آتشکده ای در تبریز نام برده اند و معنی ترکیبی آن نگهدارنده و حافظ و خازن آتش است چه آذر به معنی آتش و بادگان به معنی نگهدارنده و خزانه دار و حفظ کننده باشد.[۷] در واقع می توان گفت آذربایجان را آتروپاتیه نام نهاده اند ، زیرا درآن سرزمین آتش و آتشکده فراوان بوده است این وجه به دو دلیل عنوان شده است :

الف) آتش پرستان از آذربایجان ظاهر شدند و یا اینکه این منطقه شامل کوههای آتشفشان
بوده است .

ب) آذر به معنی آتش است و بایگان یا بادگان به معنی نگهبان و خازن آمده است و لذا معنای آذربادگان که معرب آن آذربایجان است می شود نگهبان آتش یا نگهبان آتشکده. [۸] همچنین شارل لبوی فرانسوی دراین باره این چنین بیان کرده : پرستش این عنصر ( آتش ) که معبود بزرگ ایران بوده، در هیچ جا به اندازه آذربایجان باستانی پابرجای تر نبود. همین هم هست که به این سرزمین نام آذربایجان داده است. آذر در زبان ایرانیان به معنی آتش است.[۹] در فرهنگ پهلوی نیز کثرت وجود آتشکده ها در آذربایجان را ناشی از چند عامل دانسته اند.[۱۰]

در زمینه وجه تسمیه آذربایجان آمده است که مردی آذرباد نام در  عهد شاپور ذوالاکتاف در آذربایجان، دعوی پیغمبری کرد. اهل آن ولایت متابع او شدند ، آذربایگان را به او باز خوانند.[۱۱]

آنچه ذکر شد اقوال نویسندگان در سده های متمادی در زمینه وجه تسمیه آذربایجان بود. اما سخن مقرون به حقیقت و وجه تسمیه معقول آذربایجان، نظریه ذیل است که دارای پشتوانه ای محکم در تاریخ و جغرافیا و لغت است. براساس سنگ نوشته های موجود از عصر داریوش اول این منطقه ماد نامیده می شود. در عصر داریوش سوم آتروپات ( Atropat ) که والی ماد صغیر بود. پس از شکست داریوش سوم از اسکندر، وی از طرفداران اسکندر شد و بر حکومت خویش باقی ماند و همچنین دخترش را نایب السلطنه اسکندر نمود. استقرار طولانی وی دراین سرزمین ، نام او را براین ولایت قرار داد و به آتروپاتگان و بعداً آذربایجان شهرت یافت.[۱۲]

نوشته زیر از این قرار است :

(( ماد دو بخش است، بخشی از آن را ماد بزرگ نامند و پایگاه آن همدان شهر بزرگی است کاخ شاهی کشور ماد در همانجا است … و بخش دیگر ماد را آتروپنه خوانند. نام این بخش به نام ساتراپ آتروپاتن بازخوانده شده است. اوست که نگذاشت این سرزمین هم پاره ای از ماد بزرگ گشته، به زیر فرمان شهریاری مقدونی ها درآید، این چنین او خود را پادشاه خوانده، آنگاه جداگانه کشوری خودکامه گردید. هنوز هم جانشینان او از همان خاندان هستند … )) .[۱۳]

آتروپات در آثار بعد از اسلام تبدیل به آذربادیا آذربد شده که همان معنی آذرپناه را دارد. غالب نویسندگان دوران بعد از اسلام نام آذربایجان را به همین آذرباد و یا آذربادهای دیگری نسبت داده اند. آذربایگان یا آتورپاتکان که اکنون یک کلمه شمرده می شود در اصل مرکب از سه کلمه بوده است : آتوریا آذر ـ پات یا بای ـ کان یا گان.

دست آخر به نگارش های مختلف واژه (( آذربایجان )) در منابع قدیم و جدید:

(( آتورپاتگان )) Aturpatakon                           (( آذرپاذکان )) Azarpazakan

(( آذرپایگان )) Azarpaigan                              (( آتروپاتنه [۱۴] ))  Atrupateneh

(( آذرباذگان [۱۵] )) Azorbazogan               (( آترپاتکان ))   Atorpatakan

(( آترپایکان [۱۶] )) Atorpayekan               (( آذربایگان [۱۷] ))  Azarbayegan

(( آدربایگانن[۱۸] )) Adarbaiganon             (( آذربادکان [۱۹] ))   Azarbadakan

(( آذربیجان [۲۰] )) Azarbeijan                             (( آذر پیکان [۲۱] ))   Azarpeikan


فصل دوم  ـ بررسی وضعیت آذربایجان در عهد باستان

 آذربایجان یکی از کانون های کهن زندگی انسان است. کاوش های باستان شناسی سابقه زندگی انسان دراین سرزمین را تا دوران پارینه سنگی پیش می برد. غارآزیخ که فاصله کمی با رودارس دارد، یکی از اقامتگاه های دسته جمعی انسان های پیش از تاریخ است. اکنون در نتیجه کاوش های باستان شناسی، اشیای فراوانی که مربوط به تمدن و فرهنگ عصر پارینه سنگی در آذربایجان و سرزمین های اطرافش هستند، پیدا شده است.[۲۲] در اوایل هزاره نخست پیش از میلاد سه کانون نژادی در آذربایجان و سرزمین های همجوار آن وجود داشته است که عبارتند از :

الف) طوایف و اقوام بومی که اصطلاحاً آسیانی Asianiyue خوانده شده اند.

ب) مردم سامی نژاد که دست کم از هزاره دوم پیش از میلاد با تاخت و تازهای آشوریان به این سرزمین رسوخ کرده اند تعداد بی شماری از مردم و اسیران سوری و فلسطین و بابلی نیز به دست شاهان آشور و دیگران به این سامان کوچانده شده اند. بعضی نیز بنا به علل مختلف و از آن جمله تجارت، خود دراین سامان رحل اقامت افکنده اند.

ج) بالاخره اقوام آریایی و به ویژه مادی ها که در نیمه نخست هزاره اول پیش از میلاد به این سرزمین آمده و نفوذ یافته اند.[۲۳]

طوایف ساکن آذربایجان و اراضی همجوار آن در جریان رشد نیروهای تولیدی و تکوین طبقات در ترکیب اتحادیه های طایفه  ای متحد می شدند. دراین اتحادیه ها نیروی متحد کننده طوایفی بودند که معمولاً ازنظر اقتصادی پیشرفته بودند. اتحادیه ها غالباً نام همین طایفه های متحد کننده را به خود می گرفتند. تشکیل این اتحادیه های طایفه ای همجوار که به تدریج مناسبات اقتصادی و سیاسی با هم ایجاد می کردند، گاهی به سوی تکوین دولت بود.

نخستین دولت هایی که از همین اتحادیه ها در آذربایجان فرا روییدند عبارت بودند از دولت های اورارتو، مانا، و ماد که بخش هایی از این سرزمین جزو قلمروشان بوده است.[۲۴] کشوری که در حدود سده نهم ق.م. در شرق آناطولی و در اطراف دریاچه وان واقع در ارمنستان از اتحاد اتحادیه های طایفه ای پدید آمد، در زبان آشوری اورارتو و در زبان عبری و در تورات آرارات خوانده شده است و آن نام هنوز هم بر کوه آرارات که در سرزمین اورارتو قرار داشت، باقی مانده است. آذربایجان در زمان دولت اورارتو به پیشرفت های اقتصادی و بازرگانی داخلی و خارجی نایل آمد.[۲۵]

دومین دولت معتبر و قدیمی که در اراضی آذربایجان تشکیل گردیده است، دولت مانا است. آثاری که تاکنون از تمدن مردم (( مان )) یا (( مانا )) و یا (( مانای )) بدست آمده است معلوم می کند که سرزمین ایشان از یک سو به حوالی شهر تبریز کنونی و دریاچه ارومیه و از سوی دیگر به حوالی شهر کرمانشاه امروز و قسمتی از کردستان می رسیده است و با مردم اورارتو همسایه بوده است.[۲۶] پیدایش و دوام دولت مانا گام مهمی در جهت اتحاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و درهم جوش طوایف قدیمی آذربایجان و شکل گیری خلق و تمدن و فرهنگ این سامان به شمار می آید.

بالاخره در دوره استیلای آریایی ها و دولت ماد بر سرزمین ایران، آذربایجان همچنان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود، دراین دوران آذربایجان جزو مملکت ماد بوده و ساکنان آن از طوایف آریایی به شمار می رفتند که از آسیای مرکزی مهاجرت کرده و در بعضی از نواحی آسیای غربی ساکن شده بودند.[۲۷]

درزمان هخامنشیان و اسکندر نیز بر رونق آذربایجان افزوده شده و پس از داریوش سوم و مرگ اسکندر (۳۲۳ ق.م) و روی کار آمدن سلوکیان آذربایجان با قسمتی از نواحی مجاور به صورت ساتراپ نشین مستقل درآمد و به اعتبار نام آتروپاتن فرمانروای ایرانی این سرزمین به نام آتروپاتن یا آذربایگان نامیده شد. در اوایل دوره اشکانی (۲۵۶-۲۲۶ ق.م) دست سلوکی ها ازاین مرز و بوم کوتاه شد در نبردهای پادشاهان اشکانی با رومیان، آذربایجان مهمترین مرکز تدارک و تجهیز ارتش برای غلبه بر دشمن به شمار می آمد و در مقابل آنان سنگر تمدن و ملیت ایرانیان بود.[۲۸]

از آثار باقیمانده این دوره در آذربایجان خرابه های تخت سلیمان و حجاری نقش شاپور اول ، دومین پادشاه ساسانی می باشد.[۲۹] در دوره حکومت ساسانی ، آذربایجان همچنان از مناطق مورد توجه بوده است. ایالت بزرگ آذربایجان جزو قلمرو یزدگرد و پسرش فیروز بود. به طوری که دینوری ، ساخت شهر اردبیل مرکز و کرسی آذربایجان را به پسر بزرگ یزدگرد یعنی فیروز نسبت می دهد.[۳۰] در زمان حکومت انوشیروان نیز کشور به چهاربخش مهم تقسیم می شد که آذربایجان به همراه ایالت های ارمنستان و جبال، بخش دوم کشور ایران محسوب می شد.

از افسرانی که قبل از اسلام بر آذربایجان حکمرانی کرده اند می توان به بهرام چوبین و مهران اشاره کرد. مهران در جنگ با مسلمانان شرکت داشت. وی با تمام لشکریانش و امکانات و تجهیزاتش عاقبت در جنگ قادسیه به دست سپاهیان اسلام به سرکردگی سعدبن ابی وقّاص کشته شد.[۳۱]


فصل سوم ـ آذربایجان در دوره اسلامی و نحوه فتح آن

 در زمینه فتح آذربایجان روایات فراوانی وجود دارد که هرکدام به شکلی نحوه فتح را نوشته اند، اما اکثر مورخان و محققان براین سخن متّفق القولند که آذربایجان به صلح فتح شده است. دراین باره آمده است که فتح آذربایجان را به زمان خلافت عمر نسبت می دهد که در سال ( ۲۲ هجری ، ۴۳-۶۴۲ م ) عمر به شخصی به نام حذیفه بن یمان دستور فتح آذربایجان را صادر کرد. حذیفه سردار فاتح آذربایجان که درآن زمان در نهاوند بود به شهر اردبیل مرکز آذربایجان رفت. وی با مرزبان سردار و گروهی از جنگجویان اردبیل ( پایتخت آذربایجان ) جنگید و سپس طبق صلحی که مرزبان برای همه سرزمین آذربایجان از سردار مسلمانان طلب کرد ، قرار شد که در قبال این صلح مبلغ ۰۰۰/۸۰۰ درهم به مسلمانان پرداخته شود. [۳۲] دراین زمینه روایت شده است :

(( چون پارسیان در نهاوند شکست خوردند سپاهیان همه به شهرهای خود بازگشتند، جز اهل کوفه که اینان با حذیفه به آذربایجان حمله بردند و آن سرزمین را گشودند و مردم آن ۱۰۰ هزار  درهم پرداخته و صلح را پذیرفتند )).[۳۳]

همچنین مورخی دیگر آورده که به غیر از فتح آذربایجان در زمان  عمر، ولید بن عقبه نیزدر دوره حکومت عثمان آذربایجان رادوباره فتح کردند وآن هم با صلح درسال (۲۲ هـ / ۴۳-۶۴۲ م) .[۳۴]

مؤلف دیگری نیز به این موضوع اشاره کرده و می گوید :

(( چون نعیم ری را بگشود ، عمر او را فرمان داد که سماک بن خرشه الانصاری را به آذربایجان بفرستد تا بکیربن عبدالله را یاری دهد. بکیربن عبدالله، چون به آذربایجان می رفت با اسفندیار پسر فرخزاد در کوهها برخورد کرد که از نبرد با نعیم منهزم شده بود و ازماخ رود نزدیک همدان می آمد. ابن اسفندیار برادر رستم بود . بکیر لشکر اورا بشکست و خودش را اسیر کرد. بکیر را گفت : مرا نزد خود نگهدار تا من بلاد آذربایجان را به صلح با تو وادارم وگرنه به کوهها می گریزند و درآنجا سنگر خواهند گرفت. بکیر اورا نگهداشت و همه جز آنان که در دژها بودند ، صلح کردند. دراین حال سماک نیز با سپاهی در رسید و بلاد نواحی مجاور را فتح کرد و  عقبه بن فرقد نواحی مجاور دیگر را گشود )) .[۳۵]

اما واقدی در اسناد خویش آورده است که مغیره بن شعبه در سال (۲۲ هـ / ۴۳-۶۴۲م ) لشکر از کوفه به آذربایجان کشیده تا آن سرزمین را فتح کند و آنجا را به جنگ فتح کرد، نه به صلح. وی همچنین معتقد است که مغیره بن شعبه پس از فتح آذربایجان برآن خراج مقرر نمود.[۳۶] همچنین یکی از مؤلفان قدیمی معتقد است :

(( آذربایجان در سال ( ۲۲ هـ . / ۴۳-۶۴۲ م ) توسط مغیره بن شعبه در زمان خلافت عثمان گشوده شد و خراج آن ۴۰۰ هزار درهم بوده است )) . [۳۷]

پس از فتح آذربایجان حکمرانانی چند از سوی خلفای اسلامی براین سرزمین حکمرانی کرده اند که از آن جمله حذیفه بن یمان ، عتبه بن فرقه ، ولیدبن عقبه ، اشعث بن قیس و …. می باشند. اشعث بن قیس که در تمامی مدت خلافت عثمان والی آذربایجان بود، در زمان خلافت حضرت علی (ع) نیز دوباره ولایتداری این سامان را گرفت. چون به آذربایجان رسید چنان دید که اکثر مردمان اسلام آورده اند و قرآن می خوانند. پیش گروهی از تازیان اهل غطاء و دیوان را در اردبیل مرکز آذربایجان مسکن داد و آن شهر را آبادان گردانید و مسجد آن را ساخت.[۳۸]

در دوره عباسیان و از جانب هارون الرشید ، خزیمه بن خازم والی آذربایجان و ارمنستان شد و حصار مراغه را ساخت و شهر را استوار و آبادان کرد ، وی همچنین سپاهی عظیم در مراغه جای داد. در دوره خلافت خلفا, آذربایجان یکی از مهمترین ایالات حکومت اسلامی و در همان حال یکی از بزرگترین مراکز مقاومت ایرانیان با خلفای اسلامی و از این حیث در ردیف دیلمان، مازندران، خراسان، سیستان و ماوراالنهر بود و از این ناحیه است که بابک خرمدین یکی از مردان بزرگ تاریخ ایران بر ضد تسلط عرب برخاست و مدتها با عمال خلفای عباسی در جنگ بود.[۳۹]


فصل چهارم ـ موقعیت و وسعت آذربایجان

 آذربایجان با مساحت تقریبی حدود ( ۱۰۵۹۵۲ ) کیلومتر مربع در شمال غربی ایران بین دو عرض جغرافیایی ۳۵/۵۸ و ۳۹/۴۶ درجه شمالی واقع شده که در جنوب به استان گیلان و کردستان و درشمال به کشورهای آذربایجان [ آران و شروان تاریخی ] و ارمنستان محدود می باشد. از طرفی این سرزمین بین دو طول جغرافیایی از ۳/۴۴ تا ۵۶/۴۸ شرقی گسترده شده است. در  غرب با کشورهای ترکیه و عراق مرز مشترک دارد و حد شرقی آن را نوار کم عرضی از سرزمین گیلان در کرانه های دریای خزر تشکیل می دهد.

آذربایجان از نظر طبیعی قسمتی از فلات بزرگ ارمنستان می باشد که هم اکنون بین سه کشور ایران و ترکیه و شوروی ( آذربایجان و ارمنستان ) تقسیم شده است.[۴۰] فلات آذربایجان را رشته جبال مرتفع و مستور از برف آرارات از شمال غرب و رشته های پراکنده و نامنظم ارسباران ( قراداغ = کوه سیاه ) و قوشاداغ ( کوه زوج) و نیز سبلان از شمال شرقی و رشته بزغوش ( بُزُکش = کچی قیران ) از شمال شرق و قله فلانکوه از شرق و جنوب شرق و رشته کوه سهند از جنوب و دریاچه ارومیه در غرب تشکیل داده اند.[۴۱]

فلات آذربایجان توسط دریای مازندران و دریاچه ارومیه و رود مرزی ارس و سفید رود زهکشی شده است. در مرکز این فلات دشت های تبریز، مرند، مراغه، مغان و اردبیل قرار گرفته اند. دو زهکشی طبیعی آبی یعنی رود ارس، فلات آذربایجان را در شمال از خاک کشورهای شمالی و رود قزل اوزن، در جنوب شرقی از خاک خمسه ( زنجان ) جدا می سازد. در فلات آذربایجان دو منطقه باز و قابل نفوذ وجود دارد که یکی در شمال غرب واقع شده و عبارت است از دشت چالدران و دره قطور، و دومی دشت مغان در شمال شرقی این استان است که در حدود یکصد هزار هکتار وسعت دارد.[۴۲]

آذربایجان منطقه ای کوهستانی است و کوههای بلند ازجهات مختلف، تقریباً اغلب آن را فرا گرفته که این کوهها، دالان ها و گذرگاه ها و چین خوردگی هایی ایجاد کرده اند. به سبب همین ناهمواری ها و نیز چین خوردگی های فراوان است که در این ایالت اختلاف آب و هوایی قابل ملاحظه ای مشاهده می شود.[۴۳] این ناهمواری ها سبب پیدایش دشت وسیع و حاصلخیزی در شمال شرقی ( دشت مغان ) شده است که از رودی به همین نام مشروب می گردد.

دره های عمیق کوههای سبلان ( ساوالان ) و طالش ( باغرو) پس از عبور مسافتی به صورت جلگه ای در اردبیل درآمده، همچنین کوههای کچی قیران ( برغوش یا بُزکُش ) قوشاداغ یا کوه زوج ، قره داغ یا ارسباران نیز سبب پیدایش جلگه تبریز ـ سراب گشته که خاک های حاصلخیز آنها بقایای خاکسترهای آذرین و آبرفتی است. سرانجام سلسله کوهستان سهند در مرکز آذربایجان در بوجود آوردن جلگه حاصلخیز مراغه ـ بناب تا سواحل دریاچه ارومیه اثر و نقش مهمی داشته است.

بلندترین نقطه آذربایجان قله کوهستان سبلان با ارتفاع ۴۸۴۴ متر در مغرب اردبیل کوهستان سهند با ارتفاع ۳۷۲۲ متر در پنجاه کیلومتری جنوب تبریز است و پست ترین نقطه آن حوالی دریاچه ارومیه با ۱۲۲۰ متر ارتفاع و دشت مغان  است.[۴۴]

مقدسی ، آذربایجان را به همراه ارّان ( قسمتی از کشورآذربایجان کنونی ) و ارمینیه ( ارمنستان ) (( اقلیم رحاب )) یعنی منطقه جلگه های مرتفع نامیده است.[۴۵]

موقعیت و حدود آذربایجان را نیز چنین بیان کرده اند :

(( در شمال و شمال شرقی آذربایجان، اران و موغان واقع شده و درشمال غربی آن، ارمینیه، در شرق گیلان و بحر خزر و در غرب و جنوب غربی جزیره و در جنوب و جنوب شرقی آن منطقه جبال واقع شده است )).[۴۶]

آذربایجان حدود ۶۰۰ کیلومتر با کشورهای آذربایجان و ارمنستان و … و ۴۵۰ کیلومتر با کشور عراق و حدود ۱۸۵ کیلومتر با کشور ترکیه مرز مشترک دارد.[۴۷]


فصل پنجم ـ قلعه جمهور یابذّ ( پیشینه و موقعیت جغرافیایی )

 ۱ – موقعیت جغرافیایی

در ارتفاعات جنوب غربی و جنگلی شهر کلیبر با شکوه ترین و تاریخی ترین بقایای قلعه حماسه آفرین آذربایجان مشتاقان و علاقه مندان را به سوی خود دعوت می کند. آنچه امروزه ، بقایای قلعه به نام قلعه بابک معروف شده است در اصل، این قلعه  تاریخی، قلعه جمهور ، قلعه بذّیا قلعه جاویدان نام داشته است.

بنای فعلی جمهور یا قلعه بابک در پنجاه کیلومتری شمال اهر، در سه کیلومتری جنوب غربی شهر کلیبر و درارتفاعات پوشیده از جنگل و کنار شعبه ای از رود بزرگ قراسو واقع است. امروزه کلیبر یکی از شهرهای زیبا و قابل توجه استان آذربایجان شرقی است سابق براین منطقه کلیبر جزء بخش های تابعه شهرستان اهر بوده ولی از سا ل ۱۳۶۹ هـ . ش / ۱۹۹۰ م . رسماً به عنوان یک شهرستان مستقل اعلام شده است. کلیبر و اهر در روزگاران گذشته یکی از بخش های معتبر و قصبات پیشکین ( مشکین شهر ) بوده اند.[۴۸] در باب تومان پیشکین چنین آمده است :

(( … تومان پیشکین ، دراین تومان هفت شهر است : پیشکین، خیاو، انار، ارجاق، اهر، تکلفه، کلنبر ( کلیبر ) )).[۴۹]

قلعه بابک به دلیل اینکه در ارتفاعات بذّ قرار گرفته به قلعه بذّ معروف بوده است و چون بومیان به این کوهستان به دلیل تلاقی مه های شمالی منطقه ( کناره های ارس ) و مه های غربی و جنوبی می باشد       (( چخمیر )) ( چم : مه ) می گفتند که به مرور زمان به واژه جمهور مبدل گردیده است و یا با توجه به قسمت دوم کلمه جمهور (( هور ))، که معنوی لغوی آن خورشید است چنین استنباط می گردد که چون قلعه بابک اولین نقطه ای است که خورشید هنگام طلوع بدانجا می تابد لذا این کوهستان به جمهور نامیدند. همین طور برای اینکه قلعه در جای بکر و سالم و دست نیافتنی ساخته شده است، قلعه دختر                    ( قیزقالاس) می گفته اند زیرا گذشته از بحث آناهیتا، دختر در زبان پهلوی ساسانی به معنی بکر می باشد و از اینکه این نوع قلعه ها در دوره ساسانی چنین موقعیت هایی ساخته می شد به قلعه ی دختر معروف می شده است.[۵۰]

بنای جمهور مرکب از قلعه و قصری است بر فراز قله کوهستان بالغ بر ۲۳۰۰ تا ۳۶۰۰ متر بلندتر از سطح دریا ، اطراف این قلعه را از هر طرف دره های عمیقی با ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر  عمق فرا گرفته است. تنها از یک سو به این قله راهی باریک و در اصطلاح (( بزرو)) وجود دارد. مسافت راه کلیبر به قلعه با اینکه از ۳ کیلومتر تجاوز نمی کند ولی صعب و دشوار است و به هنگام عبور، از گردنه ها و کتلها و انبوه جنگل ها بایستی گذر کرد ، و برای مسافر خسته ای که نفس زنان و با رنج فراوان پس از سه ساعت کوه پیمایی و باکوفتگی حاصل از سواری اسب و استر خود را به پای باروهای استوار این دژ می کشاند و عظمت بنا را با دو چشم می بیند و از فراز آن ستیغ، دره ها و کوهها و قراء و قصبات را بس حقیر می نگرد از رنجی که برده پشیمان نمی شود. [۵۱]

قلعه بابک دارای ۲ دروازه می باشد : دروازه ی شمالی و دروازه ی غربی. ظاهراً اصلی ترین و پرترددترین دروازه قلعه ، دروازه شمالی می باشد که همین دروازه درست در روبروی دالان مذکور قرار گرفته است . این دروازه دارای باروی شرقی و غربی می باشد که هردو بارو دارای برج دیده بانی می باشد . دروازه غربی به عنوان دروازه فرعی محسوب می شود. این دروازه نسبت به دروازه شمالی از رونق چندانی برخوردار نبوده است. دروازه دارای باروی شمالی و جنوبی می باشد. [۵۲]

۲ – پیشینه تاریخی :

در مورد تاریخ بنای این دژ با اینکه کاوش و بررسی های باستان شناسی در یافتن مدارک و اسناد مکتوب از دوره های مختلف که در تابستان ۱۳۴۵ توسط هیأتی از اداره کل باستان شناسی و فرهنگ عامه به ریاست آقای کام بخش فرد انجام گرفته به نتیجه کامل رسیده نشد، ولی چنین به نظر می رسد که تاریخ بنای این دژ به گذشته های دورتر از بابک می رسد چرا که سبک و سیاق معماری قسمت هایی از قلعه که از سنگ های تراش دار استفاده شده ( قسمت جنوبی ) و از چفت و بست ها و ملاط ساروج این بنا و به خصوص وجود ستون کاذب معلوم می شود که بنه آن به دوره ساسانی و قبل از آن ( شاید اشکانی ) برمی گردد و همینطور با مقایسه این قلعه با قلعه هایی دیگر دوره ساسانی متوجه می شویم که قلعه بعدها مورد بازسازی مستفیدان در دوره ساسانی و اسلامی گردیده و الحاقاتی هم بدان اضافه کرده اند.

در گزارش باستان شناسی از قلعه چنین آمده است : کاوش در چهار اتاق قصر که با علامت D،C،B،A مشخص می شوند، انجام گردید. در اتاق C پلکانی از زیر خاک بیرون آمد که به تالار اصلی قصر کشیده شده است. در اطاق D سکویی در مرکز اتاق تعبیه شده بود که از آن خاکبرداری گردید. تکه هایی از آلات و ابزار حرب آهنی که مرور دهور آنها را پوسانیده دراین محل به دست آمده وجود سفالینه ها منقوش و لعاب خورده که از دل خاکها بیرون آمده یک دوره استقرار را تا اوایل قرن هفتم هـ . ق . / سیزدهم م . نمایش می دهند. سکه هایی کشف شده که پاره ای از آنها به علت ساییدگی و زنگ فراوان قابل خواندن نیست و در بین اینها سکه هایی مربوط به اتابکان آذربایجان و هزاراسپان ( قرن ششم و هفتم هـ . ق / دوازدهم و سیزدهم م .) به دست آمد.

بررسی و تحقیق در کیفیت ساختمان نشان داد که بخش های فوقانی بنا یک بار دستخوش ویرانی شده و تعمیر و ساختمان مجدد احتمالاً در ( قرون چهارم و پنجم هـ . ق / دهم و یازدهم م . ) انجام گرفته است و ساکنان این قرون برای اولین بار در کف بندی اتاق ها آجر به کار برده اند … دراینجا به تنورهای متعددی برخورد شد که احتمالاً برای سربازان و به هنگام محاصره ها نان تهیه می شده است.  در جوار همین تنورها سفالینه های بسیار زیبایی که مربوط به قرن سوم هجری قمری است کشف شد. با این کشف و همچنین شواهد تاریخی که از مورخان تازی و پارسی وجود دارد. مسلم گردید که بنای موصوف ( دژ بذ ) یکی از جایگاه های اصلی بابک است. [۵۳]


بخش دوم : بررسی تحولات تاریخی ایران بعد از اسلام


[۱] . حموی .یاقوت : معجم البلدان ، ترجمه ، علی نقی منزوی ، تهران : سازمان میراث فرهنگی ، ۱۳۸۰ ، ج ۱، ص ۱۲۸٫

[۲] . ابن فقیه . احمد بن محمد: مختصر البلدان ( بخش مربوط به ایران) ، ترجمه ح، مسعود، تهران : بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹، ص۱۲۶؛ مقدسی .محمدبن احمد: احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم ، ترجمه علی نقی منزوی، تهران : شرکت مولفان، ۱۳۶۱، ج۲، ص ۵۵۵

[۳] .خوارزمی . محمد بن احمد: مفاتیح العلوم ، ترجمه حسین خدیو جم ، تهران : علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۷، ص ۱۱۱

[۴] .حموی ، یاقوت: معجم البلدان ، ج ۱، ص ۱۶۰ ، اعتمادالسلطنه ، محمد حسن خان: مرآه البلدان ، به کوشش عبدالحسین نوایی ومیر هاشم محدث ،‌تهران، دانشگاه تهران : ۱۳۶۶-۱۳۶۸، ج۱، ص ۲۹؛ حکیم . محمد تقی : گنج دانش ، به کوشش محمد علی صوتی،‌جمشید کیانفر، تهران : زرین ، ۱۳۶۶،ص ۴۷؛ شیروانی. زین العابدین : ریاض السیاحه ، به کوشش اصغر حامد«ربانی» ، تهران : سعدی ، ۱۳۳۹، ص ۲۵٫

[۵] . انجوی شیرازی .میر جمال الدین حسن: فرهنگ جهانگیری ، مشهد : دانشگاه مشهد ، ۱۳۵۱، ص ۹۸٫

[۶]. بلعمی . ابوعلی : تاریخ نامه طبری ، تصحیح محمد روشن ، تهران : نشرنو ، ۱۳۶۶ ، ج ۱ ، ص ۵۲۹ .

[۷]. دهخدا . علی اکبر : لغت نامه ، تهران ، دانشگاه تهران : ۱۳۷۷ ، ج ۳ ، ص ۵۴  .

[۸]. موسوی . فخرالدین : تاریخ اردبیل و دانشمندان ، نجف : بی نا ، ۱۳۴۸ ، ص ۵ .

[۹]. نفیسی . سعید : تاریخ تمدن ایران ساسانی ، تهران : چاپخانه تابش ، ۱۳۵۵ ، ص ۱۲۶ .

[۱۰]. فره وشی . بهرام : فرهنگ پهلوی ، تهران : بنیاد فرهنگ  ایران ، ۱۳۴۶ ، ص ۵۵ .

[۱۱]. مستوفی . حمدالله : تاریخ گزیده ، تهران : دنیای کتاب ، ۱۳۶۲ ، ص ۱۰۹ ، در ریاض السیاحه (ص ۲۵) همین نظر را با پیرایه های افسانه وار آورده است .

[۱۲]. وکیلی . سید اسماعیل : آذربایجان پیش از تاریخ و پس از آن ، تهران : بی نا ، ۱۳۶۲ ، ج ۱ ، ص ۱۲۹ ؛ خاماچی . بهروز : فرهنگ جغرافیایی آذربایجان شرق ، تهران : سروش ، ۱۳۷۰ ، ص ۲۳ و ۲۴ .

[۱۳].پور داود . ابراهیم : یسنا ، به کوشش بهرام فره وشی ، تهران : دانشگاه تهران ، ۱۳۵۶ ، ج ۲ ، ص ۱۳۵ .

[۱۴]. تلفظ یونانی واژه ، موسوی بجنوردی . کاظم : دایره المعارف بزرگ اسلامی ، تهران : مرکز دایره المعارف ، ۱۳۶۷ ، ص ۱۹۵ .

[۱۵].حدس آندره آس از تلفظ واقعی کلمه در قرن ۳ م . همان کتاب ، ص ۱۹۵ .

[۱۶].کتابت دوگانه فاوستوس بیزانس ، مورخ ارمنی قرن ۴ م . همان کتاب ، ص ۱۹۵ .

[۱۷]. تلفظ مادی و آذری باستانی واژه در قرن ۶ م . ابن خرداذ به . ابوالقاسم عبدالله : المسالک و الممالک ، ترجمه حسین قره چانلو ، تهران : امیرکبیر ، ۱۳۶۵ ، ص ص ۱۱۸ .

[۱۸]. نگارشی بیزانسی قرن ۶ م ( پرکپ ، جنگ های ایران ) دائره المعارف بزرگ اسلامی ، ص ۱۹۹٫

۸ ۰مفاتیح العلوم ، ج ۱ ، ص ۷ .

[۲۰] . المسالک و الممالک ، ص ۱۱۸ .

[۲۱] . ریاض السیاحه ، ص ۲۵٫

[۲۲]. رئیس نیا . رحیم : آذربایجان در مسیر تاریخ ایران ، تبریز : نیما ، ۱۳۶۸ ، ص ۱۰۵ .

[۲۳]. همان کتاب ، ص ۱۰۶٫

[۲۴]. همان کتاب ، ص ۱۶۳٫

[۲۵]. نفیسی . سعید : تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ ، تهران : مطبوعاتی شرق ، ۱۳۳۵ ، ص ۲۰۶ .

[۲۶] . تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ ، ص ۲۰۷

[۲۷] . آذربایجان در مسیر تاریخ ایران ، ص ۳۲۲

[۲۸] .  یسنا ، ج ۲ ، ص ۱۳۵

[۲۹] . دیباج ، اسماعیل ، آثار باستانی و ابنیه تاریخی آذربایجان ، تهران ، بی نا ، ۱۳۴۵ ، ص ۲

[۳۰] . دینوری ، ابوحینفه ، اخبار الطوال ، ترجمه محمود مهدوی دامغانی ، تهران ، نی ، ۱۳۸۴ ، ص ۸۷

[۳۱] . کوفی . ابن اعثم : الفتوح ، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی ، مصحح غلامرضا طباطبایی مجد ، تهران : علمی و فرهنگی ، ۱۳۷۲ ، ص ۹۶ .

[۳۲] . بلاذری . احمد بن یحیی : فتوح البلدان ، ترجمه آذرتاش آذرنوش ، تهران ، بنیاد فرهنگ ایران ، ۱۳۴۶ ، ص ۴۵۱- ۴۵۷ .

[۳۳] . همان کتاب ، ص ۴۵۹٫

[۳۴] . طبری ، محمد بن جریر : تاریخ طبری ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران : بنیاد فرهنگ ایران ، ۱۳۵۴ ، ج ۵ ، ص ۲۰۹۱ .

[۳۵] . ابن خلدون عبدالرحمن : تاریخ ابن خلدون ، ترجمه عبدالمحمد آیتی ، تهران : موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، ۱۳۶۳ ، ج ۱ ، ص ۵۴۶ .

[۳۶] . فتوح البلدان ، ص ۴۵۸

[۳۷] . یعقوبی . احمد بن ابن یعقوب : البلدان ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی ، تهران : بنگاه ترجمه و نشرکتاب ، ۱۳۴۳ ، ص ۴۱ ؛  مختصر البلدان ( مربوط به ایران ) ، ص ۱۲۶ .

[۳۸]. فتوح البلدان ، ص ۴۶۲٫

[۳۹] .صفا.ذبیح الله : (( آذربایجان و آذربایجانیان )) مجله ارتش، تهران: سال ششم، تیرماه ۱۳۲۶، ش ۴، ص ۳۰ .

[۴۰] . اصطخری . ابواسحق ابراهیم : ممالک و مسالک ، ترجمه محمد بن اسعد تستری ، به کوشش ایرج افشار ، تهران : بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ، ۱۳۷۳ ، ص ۱۸۶ ؛ بدیعی ، ربیع : جغرافیای مفصل ایران ، تهران :  اقبال ، ۱۳۶۷ ، ج ۳ ، ص ۸۶٫

[۴۱] . فرهنگ جغرافیای آذربایجان شرقی ، ص ۳۸ .

[۴۲] .فرهنگ جغرافیایی ایران ، تهران ، ج ۴ ، ص ۹۳ .

[۴۳] .  همان کتاب ، ص ۹۴٫

[۴۴] . جغرافیای مفصل ایران ، ج ۳ ، ص ۸۷٫

[۴۵] . احسن التقاسیم ، ج ۲ ، ص ۵۵۵٫

[۴۶] . قزوینی . زکریا محمد : آثار البلاد و اخبار العباد ، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، تهران : موسسه علمی اندیشه جوان ، ۱۳۶۶ ، ص ۶۵ .

[۴۷] . هویدا . رحیم : جغرافیای طبیعی آذربایجان ، تبریز : دانشگاه تبریز ، ۱۳۵۲ ، ص ۱۱٫

[۴۸] . کام بخش فرد . سیف الله: (( قلعه جمهور ، جایگاه بابک خرم دین )) ، مجله بررسی های تاریخی ، تهران : سال اول۱۳۴۵ ، ش ۴ ، ص ۷۰ .

[۴۹] . مستوفی . حمدالله : نزهه القلوب ، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، تهران : طهوری ، ۱۳۳۶ ، ص ۲۴۱ .

[۵۰] . رستم زاده . سهیل : کلیبر دُرّه التاج ایران، تبریز : اختر ، ۱۳۸۴ ، ص ۱۲۰ .

[۵۱] . (( قلعه جمهور ، جایگاه بابک خرم دین )) ، مجله بررسی های تاریخی ، تهران : س ا ( ۱۳۴۵ ) ، ش ۴ ،ص ۷۱ ؛ آذربایجان ، ص ۵۳ .

[۵۲] . کلیبر دُرّه التاج ایران ، ص ۱۲۱ .

[۵۳] . کامبخش فرد : (( قلعه جمهور )) ، مجله هنر و مردم ، تهران : سال اول، ۱۳۴۵ ، ش ۵۰ ، ص ۲ .

90,000 ریال – خرید
 

تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.

 جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

 

 

 

مطالب پیشنهادی:
برچسب ها : , , , , , , , , , ,
برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

براي قرار دادن بنر خود در اين مکان کليک کنيد
به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید


جستجو پیشرفته مقالات و پروژه

سبد خرید

  • سبد خریدتان خالی است.

دسته ها

آخرین بروز رسانی

    شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳

اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط دیجیتال ایران digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghale.irمحفوظ می باشد.