روانشناسی رشد کودک


دنلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

روانشناسی رشد کودک

مفهوم سازش

در روانشناسی ژنتیک یا تحولی ، سازش مفهوم بسیار مهمی است که روانشناسی رشد به دنبال تبیین آن می باشند . سازش در علوم و پدیده های زیستی مطرح است ، اما در اینجا بیشتر سازش روانی مدنظر است . منظور از سازش در زمینه زیستی این است که جایی که حتی یک موجود کوچک را رها کنیم ، ارگانیزم با فعالیتهای خود ، سعی بر سازش با محیط بیرونی دارد . البته برای موجود تک سلولی ، محیط اجتماعی مطرح نمی باشد و سازش اجتماعی در موجودات پیچیده تر مطرح می شود .

در روانشناسی ، منظور ما از سازش ، زیستی – روانی است یعنی سازش زیستی توأم با سازش روانشناختی مدنظر است . به طور کلی سازش را باید با واژه تعادل همسان بگیریم . هر چند آن دو تفاوتهایی با یکدیگر دارند و مفاهیم متفاوتی هستند . اما برای توضیح مفهوم سازش در زمینه زیستی قاعدتاً باید از واژه تعادل نیز استفاده کرد .

هرارگانیزمی به منظور تطبیق خود با موقعیتهای محیطی ( در مورد انسان موقعیتهای محیطی و اجتماعی ، در مورد غیر انسان صرفاً موقعیتهای طبیعی و محیطی ) و سازش باید تعادل خود را حفظ نماید . ارگانیزم دائماً در حالت بی تعادلی و تعادل قرار می گیرد و این روند همچنان ادامه می یابد .

فرایندی که موجب می شود که ارگانیزم ، خود را از حالت بی تعادلی به تعادل سوق دهد ، فرایند سازش نام دارد . به طور مثال در زیست شناسی ، اگر کرمی را به دو نیمه تقسیم کنند هر یک از نیمه ها به یک کرم مستقل و جداگانه ای تبدیل می شود و خود را با موقعیت جدید سازش می دهد گرنه کرمی که سر یا دم ندارد دیگر نخواهد توانست خود را با محیط تطبیق دهد و هلاک می شود .

سازش به طور تکوینی در درون موجودات نهاده شده تا موجودات زنده بتوانند با محیط تطابق پیدا کنند. بنابراین تغییر به منظور تطبیق ، سازش نام دارد .

اما در زمینه روانشناختی ، تعادل تدریجی بین درونسازی سازش نامیده می شود . هنگامی که یکسری داده ها را وارد ذهن می کنیم به منظور تطبیق با محیط با استفاده از آن داده های داخل سازمان ، برونسازی صورت می گیرد .

بنابراین ادخال داده های محیط درون روان بنه ، درونسازی نام دارد و به طور کلی به این فرایند سازش اطلاق می شود . یعنی زمانی که خود را با محیط بیرونی تطبیق می دهیم و این تطبیق نیاز به درونسازی نیز دارد . برای مثال کودک شیرخوار برای برقراری ارتباط با محیط بیرون نیاز به وسیله ارتباطی دارد . کودک هشت ماهه چون تصور درستی از اشیاء ندارد ، نمی تواند با دیدن اشیاء با آنها ، ارتباط برقرار نماید بلکه هر چه که احساس و لمس کند دنیای او را تشکیل می دهد ، هنگامی که کودک شیر می خورد در حقیقت ، مادر و مکیدن شیر ، دنیای اوست .

در یک زیر هشت ماهه ، همه چیز در دنیای حس و لمس خلاصه می شود که این امر درونسازی نام دارد . در حقیقت کودک هم درونسازی و هم برونسازی می کند .

برای مثال دهان خود را با سینه مادر تطبیق داده تا بتواند فعالیت مکیدن را انجام دهد و نیاز خود را ارضاء نماید. زمانی که در محیط این کودک تغییراتی انجام شود مثلاً بخواهد از پستانک استفاده کند ، سریعاً خود را با شرایط جدید تطبیق می دهد و شروع به مکیدن پستانک می کند . ایجاد اینتغییر تدر کودک ، برونسازی نام دارد .

مجموعه درونسازی و برونسازی ، سازش نام دارد . به همین دلیل ، کودک رفتاری را انجام می دهد و سازش موجب نوعی احساس امنیت و لذت در کودک خواهد شد .

در فرایند درونسازی و برونسازی ، عوامل خانوادگی نیز دخالت دارند هر چند که یک کنش و واکنش زیستی است و نیازی به یادگیری ندارد . البته مولفه هایی از قبیل : محیط ، تمرین و تجربه موجب تسهیل سازش می شود .

از آنجا که کودک دائماً در حال درونسازی است ، باید محیط را توسط ابزار و امکانات فرهنگی ، غنی سازیم تا درونسازی وی نیز غنی گردد و در صورت غنی سازی درونسازی، برونسازی نیز می تواند غنی شود . تعادل تدریجی بین درونسازی و برونسازی می تواند در کودک سازش یافتگی ایجاد نماید .

در عوامل تحول روانی ، از چهار عامل رشد داخلی ، تمرین ، محیط اجتماعی و تعادل جویی صحبت شد . به تعبیر پیاژه ، این چهار عامل موجب رشد و تحول کودک می شوند . البته بین این عوامل ، تعادل جوییبه عنوان عامل هماهنگ کننده سه عامل دیگر ، نقش مهمتری دارد . بنابراین عوامل زیادی در رشد ، درونسازی و برونسازی و تحول روانی تأثیر دارند.

به عنوان مثال در عامل رشد داخلی ، اگر کودک به حد خاصی از صلاحیت زیستی و فیریولوژیک نرسیده باشد ، نمی تواند عمل مکیدن را انجام دهد . هر چند عمل مکیدن ، بازتاب است و نیازی به یادگیری ندارد اما نشاندهنده این مورد است که توانایی زیستی برای مکیدن در نوزاد وجود دارد .

اگر در کودک پختگی و رشد داخلی لازم رخ نداده باشد مثلاً کودک دچار عقب ماندگی ذهنی باشد ، بسیاری از فعالیتهای بازتابی را نیز نمی تواند انجام دهد ، یعنی به همان میزان که رشد داخلی این کودک عقب مانده ، درونسازی او نیز دچار مشکل خواهد شد. یکی از عواملی که سازش یافتگی را به طور غیر مستقیم تحت تأثیر قرار می دهد غریزه است . غریزه ، مولفه ای است که در درون انسان به ودیعه گذاشته شده است تا بتواند انسان را به سازش یافتگی بکشاند . البته غرایز می توانند انسان را از سازش یافتگی نیز دور کنند . طبق نظریه فروید ، من هماهنگی بین غرایز و فرامن ایجاد می کند . یعنی بین نرمهای فرهنگی – اجتماعی و خواسته های درونی نهاد تعادلی برقرار می کند . اینجا غرایز موجب رشد یافتگی و سازش هستند . اما جایی که غرایز اوج گرفته و سرکشی می کنند و من قادر به کنترل آنها نمی باشد علیرغم هنجارهای فرهنگی ، محیطی ، اعتقادی و ارزشی ، حالت بی نظمی و افسار گسیخته دارد . در اینجا ما با سازش مواجه نیستیم ، زیرا تعادل بین درونسازی و برونسازی به هم خورده است .

roshd_bankmaghale.ir

  مفاهیم مهم نظریه پیاژه (۲)

در بخش گذشته مطالبی در مورد سازش ، تعامل و کنشهای روان بنه مطرح شد.

گفتیم که کودک دارای تعامل فعال با محیط خود می باشد و از این طریق ، هم خود را سازمان می دهد و هم زمینه سازش یافتگی را فراهم می نماید .

روان بنه جهت سازش با محیط ، نیاز به دو کنش درون سازی و برون سازی دارد .

منظور از روان بنه ، طرح کنش و واکنشی است که قابلیت تکرار و تعمیم دارد ، یعنی یک سازمان روانی که می تواند ، تکرار شده و به صورت رفتار درآید .

نوزاد هنگام تولد ، با یکسری بازتابهای کلی به دنیا می آید ، که این بازتابها ، روان بنه های مقدماتی هستند . هر برخورد نوزاد با محیط ، مقدمه ای برای تشکیل روان بنه در وی می شود و به تدریج ساختهای پیچیده تر بر مبنای این ها رشد می یابند . با ترکیب این ساختها و روان بنه های مقدماتی ، یک ساخت مجموعه ای تشکیل می گردد که طبق آ نها، انسان به مفاهیم جدیدی دست می یابد .

در پایان هر دوره ، ما شاهد ساختهای مجموعه ای هستیم . برای مثال ، در دوره حسی – حرکتی ، ساخت شیئ دائم ، واکنشهای دورانی و تجسم داریم . ما در دوره پیش عملیاتی و عملیاتی ساخت رمزی ، نگهداری ذهنی و … را داریم که یک ساخت مجموعه ای به نام ساخت عملیاتی را به وجود می آورند . در دوره انتزاعی هم منطق قضایا و ساخت مجموعه ای صوری مطرح می شود .

بنابراین ، روان بنه دارای دو کنش درون سازی و برون سازی برای سازش با محیط است. منظور از درون سازی ، دخالت داده های محیط در روان بنه یا سازمان روانی فرد است . هنگام برقراری ارتباط فعال و خلاق کودک با محیط ، محرکهای محیطی می توانند داده های محیطی را برای کودک فراهم نمایند و این داده ها ، در درون کودک یا روان بنه وارد می شوند. دخالت داده ها در دوره حسی – حرکتی به صورت لمسی ، در دوره دیگر به صورت عینی و بطور کلی ، در هر دوره به اشکال خاصی صورت می گیرد . به عبارت دیگر ، ورود اطلاعات داده ها در ذهن کودک به شکل حسی – حرکتی ، عملیاتی و صوری ، درون سازی نامیده می شود . با درون سازی اطلاعات و جایابی آنها در درون سازمان روانی فرد ، به مرور سازمان روانی نیز پیچیده تر می گردد  در صورتی که کودک خواستار به کار بردن داده های خود بوده و بخواهد با محیط سازگاری کند، باید به کنش برون سازی متوسل گردد . منظور از برونسازی ، تغییر روان بنه است.

تغییر سازمان روانی فرد به منظور تطبیق فرد با موقعیت جدید ، برون سازی نامیده می شود. به عبارت دیگر ، هر گاه کودک جهت انجام کار ، با تغییرات درونی ، خود را با محیط تطبیق می دهد ، به عمل برون سازی مبادرت ورزیده است .

گاهی اوقات تغییرات در محیط کودک صورت می گیرد و کودک فقط آنها را درون سازی می کند، اما هنگامی که اطلاعات وارد شده در ذهن وی برای سازش کافی نیست ، روان بنه خود را تغییر می دهد تا بتواند با محیط تطبیق یابد .

تعادل تدریجی بین درون سازی و برون سازی ، مفهومی به نام ” سازش ” را به وجود می آورد. سازش ، نوعی توازن بین درون سازی و برون سازی ایجاد می کند ، همانگونه که کودک درون سازی می کند ، زمینه برای برون سازی نیز وجود دارد ، در نتیجه شخص به سازش دست پیدا می کند .

ساخت و تعادل  : تعادل ، یک فرایند زیستی – روانی و ذاتی است که نیازی به یادگیری ندارد ، اکتسابی نیست و به صورت تکوینی ، در وجود انسان قرار داده شده است . به محض اینکه فرد دچار بی تعادلی می شود ، خود را به سمت تعادل سوق می دهد . تعادل و بی تعادلی در زندگی انسان را می توان به مثابه یک خط تلقی نمود . در این خط زندگی ، تعادل و بی تعادلی هست و همینطور ادامه می یابد ، اما هیچگاه متوقف یا قطع نمی شود ؛ البته گاهی یکی بر دیگری ارجح می گردد گاهی مواقع ، تعادل و گاهی بی تعادلی در کودک بیشتر است ؛ البته بی تعادلی به طور ذاتی ، موجب می شود که فرد، خود را به سمت تعادل سوق دهد ، یعنی فرار از بی تعادلی به منظور رسیدن به تعادل . تعادل هیچگاه پایدار نیست و می توان گفت که در طول عمر ، محرکهای محیطی ، درونی، رشد فیزیولوژیک یا رشد داخلی ، به طور دائم ، سبب بی تعادلی در فرد می گردند. این بی تعادلی ادامه یافته و موجب می شود که فرد به طور ذاتی ، خود را به سمت تعادل سوق داده و به آن دست یابد . تمایل انسان در کسب تعادل ، ذاتی بوده و تعادل همیشه ، نسبی است . روند دائمی بین تعادل و بی تعادلی ، به عنوان ” تعادل جویی ” مطرح می شود ، یعنی انسان همیشه در جستجوی تعادل بوده است ، یکی از ارکان اساسی تحول در فرد می باشد . به عبارت دیگر ، چنانچه تعادل جویی نباشد ، تحول در فرد صورت نمی گیرد . عوامل دیگری از قبیل رشد داخلی ، تمرین ، تجربه و تعامل اجتماعی نیز جهت تحول ضروری هستند ، اما تعادل جویی موجب هماهنگی این عوامل شده و در مجموع ، موجب رشد و تحول در فرد می گردد . در پایان می توان گفت که عامل اصلی تحول روانی انسان ، تعادل جویی است و تعادل جویی لازمه رشد می باشد . اگر بی تعادلی نباشد ، ارگانیزم را به سمت تعادل سوق نمی دهد . مهم این نیست که بی تعادلی وجود نداشته باشد ، بلکه آنچه اهمیت بسزایی دارد، این است که بی تعادلی شدت و دوام نیابد . به عبارت دیگر ، بی تعادلی در سطح خاصی ، لازمه رشد است ، اما در صورت دوام و شدت ، به صورت طبیعی جنبه مرضی و آسیب شناختی پیدا می کند و موجب آسیب و خدشه دار شدن رشد می گردد .

مواجهه کودک با مسائل ذهنی ، سبب بی تعادلی وی می شود ، هر گونه محرک – چه کلامی و چه غیر کلامی – می تواند در ذهن او ایجاد سوال نموده و در نتیجه موجب بی تعادلی ذهنی گردد ؛ البته این مسأله لازمه رشد است .

می توان گفت: تعادل حالتی است که فرد با آن احساس آرامش می کند. به تعبیر شناختی، هنگامی که فرد واجد توانایی شناختی می شود ، در ذهن وی یک ساخت پدید می آید و در نتیجه ، به تعادل روانی می رسد .

بنابراین ، می توان گفت که پدیده ساخت و تعادل ، همیشه همسان بوده و این دو مکمل یکدیگرند. تعادل زمانی در فرد ایجاد می شود که یک ساخت، توانایی ذهنی ، شناختی و توانایی عاطفی – روانی در او به وجود آید. استقرار ساخت در فرد موجب می گردد که او از نظر ذهنی و شناختی به تعادل خاصی برسد. به همین دلیل ، کلمه تعادل و ساخت همسان با هم به کار می روند.

   مفاهیم مهم نظریه پیاژه (۳)

در این بخش ، ادامه مفاهیم مهم در نظام پیاژه توضیح داده می شود . در مباحث قبل، مفاهیم سازمان ، سازش ، درونسازی ، برونسازی ، ساخت ، تعادل و تعادل جویی توضیح داده شدند . در این بحث ، دو مفهوم بازگشت پذیری و نگهداری ذهنی بیان می شود .

بازگشت پذیری و نگهداری ذهنی

بازگشت پذیری به معنای برگشت و بازگشت به نقطه شروع است . در عملیات ذهنی ، گاهی اوقات کودک عملی را انجام می دهد و به نقطه اول بر می گردد ، امکان بازگشت به نقطه شروع ، ” بازگشت پذیری ” نام دارد . به عنوان مثال ، اگر در دوره عملیات عینی از کودکی سوال کنیم که ٢+٢ چند می شود ؟ علی القاعده پاسخ او یک عمل ریاضی است ، اما چنانچه از وی بپرسیم که دو به علاوه چه عددی مساوی چهار می شود -( ۴=؟+٢ ) – در حقیقت ، پاسخ وی یک بازگشت پذیری است . یعنی عملیاتی انجام داده که مستلزم یک ذهن بازگشت پذیر است . برای مثال ، کودکی به منظور خرید به مغازه می رود و در برگشت ، از مسیر قبلی بر می گردد ، ( این که از همان مسیر به نقطه شروع باز می گردد ) در حقیقت ، این کار مفهوم بازگشت پذیری است .

نگهداری ذهنی و تثبیت کمیتها ، علیرغم تغییرات ظاهری آنها می باشد . به عبارت دیگر، هنگامی که ابزارهایی را در اختیار کودک قرار می دهیم ، تغییراتی در آنها ایجاد می کند ، اما همچنان استدلال قبلی خود را حفظ می کند که این موردی از نگهداری ذهنی است . برای مثال چنانچه دو گلوله خمیر هم اندازه و یکسان در اختیار کودک باشد و این مسأله را بداند ، بعد ما یکی از آنها را به صورت طناب یا مار بلندتر در بیاوریم و دیگری به همان شکل اول باقی بماند ، کودکی که دارای نگهداری ذهنی است ، مساوی بودن هر دو خمیر را تشخیص می دهد ( چنانچه از وی پرسیده شود : این خمیری که به صورت طناب درآورده ایم ، بیشتر، کمتر یا مساوی خمیر قبلی است ، قطعاً پاسخ می دهد که هر دو خمیر یکی هستند. اگر علت مساوی بودن و وزن یکسان آنها را جویا شویم ، کودک خواهد گفت که خمیر فقط درازتر شده، ولی وزنش کم و زیاد نشده است ) . به این فرایند ، نگهداری ذهنی اطلاق می شود ، زیرا کودک مقدار و میزان را در ذهن خود نگهداری کرده است . از آنجا که کمیت در ذهن کودک تثبیت شده ، هر چه در خمیر تغییر ظاهری ایجاد کنیم ، برابری آنها را تشخیص می دهد ، اما کودکی که هنوز به مرحله نگهداری ذهنی نرسیده و ذهن بازگشت پذیری ندارد، برداشتهای او با تغییر خمیر تغییر می کند و در پاسخ به برابری خمیرها ، احتمالاً خواهد گفت: مقدار طنابی که شبیه مار یا طناب می باشد ، بیشتر است ؛ چون کودک تحت تأثیر شکل ظاهری خمیر قرار گرفته ، نمی تواند به کمیت ، تثبیت بدهد و نگهداری ذهنی ندارد .

بازگشت پذیری و نگهداری ذهنی لازم و ملزوم یکدیگر هستند و پایه و اساس نگهداری ذهنی، بازگشت پذیری است .در حدود سن هفت تا هشت سالگی ، ذهن کودک توانایی بازگشت پذیری پیدا می کند و نگهداری های ذهنی حاصل می شود . این دو مفهوم ، در دوره عملیاتی تشکیل می گیرند . نگهداری ذهنی ، انواع متفاوتی دارد که در مباحث آینده به آنها می پردازیم . انواع نگهداری های ذهنی ، در یک سن به وجود نمی آیند ، بلکه نگهداری ذهنی حجم در سن ١٢ تا ١١ سالگی ، مجموعه مفاهیم کمی در سنین ٨ تا ٧ سالگی استقرار می یابند .

از آنجا که بازگشت پذیری اساس نگهداری ذهنی است ، سن هفت سالگی باید سن ذهن بازگشت پذیر در نظر گرفته شود ؛ لذا در اینجا ، باید یادآوری شود که این دو مفهوم ، یکدفعه و ناگهانی حاصل نمی شوند ، بلکه زمینه تشکیل آنها ، در دوره های حسی – حرکتی و پیش عملیاتی شکل می گیرد ، منتها در سن هفت سالگی استقرار می یابند و ساختهای آنها در این دوره به وجود می آید . برای مثال ، ساخت عدد و ساخت نگهداری ذهنی آن حاصل شده و با پدیدایی ساخت ، حالت تعادل ذهنی در فرد ایجاد می شود .

علی القاعده ، هر چه بازگشت پذیری یک کودک سریعتر باشد و نگهداری ذهنی را زودتر پیدا کند ، هوش عملیاتی بیشتری خواهد داشت

لازم به ذکر است که این هوش ، با بهره هوشی متعارف متفاوت می باشد ، بنابراین بهتر است که از کلمه هوش استفاده نکنیم ؛ چون واژه ” تر از کلی ذهنی کودک” با معناتر می باشد .

سن اکتساب نگهداری ذهنی و مفاهیم دیگر ، در همه بچه ها یکسان نیست .( توالی به دست آوردن مفاهیم ، در تمامی کودکان دنیا یکسان است . کودکان ابتدا شئی دایم و سپس عدد را به دست می آورند و هیچگاه عکس این فرایند رخ نمی دهد ). ممکن است ، کودکی مفهوم عدد را در شش سالگی و کودک دیگر در هشت سالگی به دست آورد . بنا به همین دلیل ، نمی توان به کودکان آموزش کلاسیک و مستقیم داد ، یعنی به یک کودک سه ساله ، نمی توان بازگشت پذیری را آموزش داد و چنانچه مطلبی را با آموزش یاد بگیرد ، اطلاعات وی طوطی وار و شکننده هستند ، در نتیجه عملیاتی و بازگشت پذیر نخواهد بود.

یادآوری این مطلب ضروری است که هر نوع آموزش و مواد آموزشی ، باید با وهله سنی و مقتضیات آن مرحله متناسب باشد . آموزش ، در صورتی موثر است که کودک از لحاظ زیستی و مغزی به پختگی و رشد داخلی رسیده باشد ، در غیر این صورت ، چنانچه بدون توجه به سطح رشد کودک ، آموزشی را به وی ارائه نمائیم ، فشار بی موردی را به او وارد ساختیم؛ البته والدین و مربیان با غنی ساختن محیط خانه ، مدرسه و محیط فکری و فراهم کردن ابزارهایی که در اختیار کودک قرار می دهند ، می توانند موجبات رشد یافتگی و تحول او را در کسب مفاهیم تحولی تسهیل نمایند . چنانچه کودک در محیطی بدون امکانات کافی و محرکات مناسب و متنوع زندگی کند ، نسبت به کودکانی که دارای امکانات فرهنگی هستند، تأخیر خواهد داشت . (چنین کودکی با تأخیر و ضعف نسبت به فهم تحولات طبیعی از قبیل عدد مواجه است) .

در پایان باید گفت ، چنانچه کودکی به مرحله بازگشت پذیری و نگهداری ذهنی دست نیافته ، نباید مفهوم مورد نظر را به شکل کلاسیک به وی آموزش داد . برای مثال ، اگر یک کودک به سنی نرسیده که مفهوم ” حجم ” را درک کند ، ذهن وی از لحاظ زیستی رشد لازم را نکرده و تعلیم مفهوم حجم به او در سن هفت سالگی ، کاری عبث و بیهوده خواهد بود .

آموزش و طراحی آموزشی برای کودکان ، باید متناسب با وهله سنی و نیازهای هر مرحله صورت گیرد .

 

جهت جستجو سریع موضوع مقاله ، پرسشنامه ، پاورپوینت و گزارش کارآموزی می توانید از قسمت بالا سمت راست جستجو پیشرفته اقدام نمایید.

همچنین جهت سفارش تایپ ، تبدیل فایل پی دی اف (Pdf) به ورد (Word) ، ساخت پاورپوینت ، ویرایش پایان نامه و مقاله با ما در تماس باشید.

 

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله تاثیر بازی بر رشد کودکان
  • مقاله رشد و تربیت کودک
  • تحقیق تفاوت رشد اجتماعی افراد فاقد مادر و افراد فاقد پدر
  • مقاله پرستاری کودکان
  • مقاله اجتماعی شدن کودک
  • برچسب ها : , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    براي قرار دادن بنر خود در اين مکان کليک کنيد
    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید
    

    جستجو پیشرفته مقالات و پروژه

    سبد خرید

    • سبد خریدتان خالی است.

    دسته ها

    آخرین بروز رسانی

      جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط دیجیتال ایران digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghale.irمحفوظ می باشد.