2,806 بازدید
تحقیق تعیین رابطه میان هوش هیجانی با تفکر انتقادی در میان دانشآموزان دوره متوسطه مربوطه به صورت فایل ورد word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۲۹۳ صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود تحقیق تعیین رابطه میان هوش هیجانی با تفکر انتقادی در میان دانشآموزان دوره متوسطه نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک مقاله مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد
مقدمه ۱
بیان مسأله ۵
ضرورت یا اهمیت پژوهش ۸
اهداف پژوهش ۱۱
فرضیههای پژوهش ۱۲
متغیرهای پژوهش ۱۲
تعاریف نظری و عملیاتی مفاهیم و متغیرها ۱۳
تعاریف عملیاتی ۱۴
قسمت اول: هوش هیجانی ۱۵
هوش ۱۵
هیجان ۱۹
هوش هیجانی و سیر تاریخی آن ۲۲
مؤلفههای هوش هیجانی ۲۸
اساس زیست ـ عصبی هوش هیجانی ۲۹
هوش هیجانی و هوش عمومی ۳۲
دیدگاههای مربوط به هوش هیجانی ۳۷
هوش هیجانی به عنوان یک الگوی توانایی ذهنی ۳۸
هوش هیجانی به عنوان یک الگوی مختلط ۴۲
نظریه گلمن به عنوان نظریه مختلط از هوش هیجانی ۴۳
نظریه بار-آن به عنوان الگویی مختلط ۴۷
۱) مقیاس هوش درون فردی ۴۸
۲ ـ مقیاسهای هوش بین فردی ۵۴
۳ ـ مقیاسهای سازشپذیری ۵۷
۴ ـ مقیاسهای کنترل تنیدگی ۶۰
۵- مقیاسهای خلق عمومی ۶۳
هوش هیجانی، تعدیلکننده نابرابریها ۶۶
جنسیت و هوش هیجانی ۶۸
اندازهگیری هوش هیجانی ۷۰
۱٫پرسشنامه بهره هیجانی (EQ – I) ۷۱
۲٫ پرسشنامه صلاحیت هیجانی ۷۲
۳٫ پرسشنامه رگه فراخلق (TMMS) ۷۲
۴٫پرسشنامه نقشه بهره هیجانی: ۷۳
۵٫پرسشنامه سبک ادراک عواطف ۷۴
۶٫ پرسشنامه (MEIS) ۷۵
۷٫پرسشنامه (MSCEIT) ۷۶
۸٫مقیاسهای دیداری، شنیداری (ادراک هیجان) ۷۶
رشد و تقویت هوش هیجانی ۷۷
قسمت دوم: تفکر انتقادی ۸۳
تفکر و انواع آن ۸۳
تاریخچه تفکر انتقادی ۹۰
تفکر انتقادی ۹۴
ماهیت، ویژگیها و مسائل خاص تفکر انتقادی ۱۰۰
ابعاد شناختی و عاطفی تفکر انتقادی ۱۰۰
مهارتهای تفکر انتقادی ۱۰۲
ویژگیها یا گرایشهای کلی ۱۰۳
تواناییهای ویژه ۱۰۴
مؤلفههای تفکر انتقادی ۱۰۸
ویژگیهای تفکرانتقادی ۱۱۲
سطوح تفکر انتقادی ۱۱۴
صفات متفکران انتقادی ۱۱۶
نظریههای همسو با تفکر انتقادی ۱۱۸
رویکرد فراشناختی ۱۱۸
دیدگاه شناختیها ۱۲۱
دیدگاه پیاژه ۱۲۳
نظریه یادگیری معنادار آزویل ۱۲۶
دیدگاه برونر ۱۲۸
تفکر انتقادی در طبقهبندی بلوم ۱۲۹
رویکرد ساختنگرایی (سازندگی) ۱۳۴
نظریههای فلسفی ۱۳۶
دانش ۱۳۶
آمادگی ۱۳۷
مرجعیت ۱۳۸
.مقایسه تفکر انتقادی با تفکر خلاق و حل مسئله ۱۴۳
مقایسه تفکر انتقادی و منطق ۱۴۸
راههای سنجش تفکر انتقادی ۱۵۱
۱٫ آزمون سنجش تفکر انتقادی واتسون ـ گلاسر ۱۵۱
۲٫ آزمون سنجش تفکر انتقادی کورنل ۱۵۲
۳٫ آزمون تشریحی تفکر انتقادی انیس ـ وایر ۱۵۲
۴٫آزمون مهارتهای تفکر انتقادی کالیفرنیا CCTST ۱۵۳
تقویت و پرورش تفکر انتقادی ۱۵۴
قسمت سوم: مروری بر پژوهشهای انجام شده پیرامون موضوع تحقیق ۱۶۳
پژوهشهای مربوط به هوش هیجانی در خارج از ایران ۱۶۳
پژوهشهای انجام شده در ایران در مورد هوش هیجانی ۱۷۲
پژوهشهای مربوط به تفکر انتقادی در خارج از ایران ۱۷۶
تحقیقات انجام شده در ایران در مورد تفکر انتقادی ۱۸۱
روش تحقیق ۱۸۶
جامعه آماری ۱۸۶
نمونه ۱۸۷
روش نمونهگیری ۱۸۷
ابزارهای اندازهگیری ۱۸۸
پرسشنامه بهره هیجانی بار ـآن ۱۸۸
پایایی پرسشنامه هوش هیجانی ۱۹۱
پرسشنامه مهارتهای تفکر انتقادی کالیفرنیا CCTST ۲۰۰
روش اجرا ۲۰۵
روشهای تجزیه و تحلیل دادهها ۲۰۶
مقدمه ۲۰۷
بخش اول: توصیف دادههای پژوهش ۲۰۸
بخش دوم: تحلیل دادهها (آمار استنباطی) ۲۱۴
بحث و تفسیر ۲۵۲
نتیجه گیری ۲۵۳
محدودیت هاو مشکلات پژوهش ۲۶۲
پیشنهادات پژوهشی ۲۶۳
پیشنهادهای کاربردی ۲۶۴
خلاصه پژوهش ۲۶۵
فهرست منابع فارسی ۲۶۶
– آناستازی.(۱۹۹۸).روان آزمایی. ترجمه محمد نقی براهنی .تهران : دانشگاه تهران .(۱۳۷۱)
– اتکینسون وهمکاران.(۱۹۸۳). زمینه روانشناسی، جلد اول. ترجمه: محمد نقی، براهنی و همکاران.سمت (۱۳۸۲).
– اچ،اس،بولا.(۱۳۷۵). ارزشیابی طرحها و برنامههای آموزشی برای توسعه .چاپ اول. ترجمه خدایار اردبیلی تهران:فارابی.
– اسلامی ،محسن (۱۳۸۲).ارائه الگویی برای طراحی و اجرای برنامه خواندن انتقادی وبررسی اثر آن بر تفکر انتقادی و نوشتن تحلیلی. پایان نامه دکتری، تهران:دانشگاه تربیت معلم.
– استیوهین (۱۳۸۴). هوش هیجانی برای همه (راهنمای عملی هوش هیجانی ).مترجمان :رؤیا کوچک انتظار؛مژگان موسوی شوشتری. تجسّم خلّا ق.
– افروز، غلامعلی و هومن، حیدرعلی.(۱۳۷۵).روش تهیه آزمون هوشی (هوش آزمای تهران استنفرد-بینه)تهران:دانشگاه تهران.
– باقرزاده گلمکانی،زهرا.(۱۳۸۴).بررسی رابطه هوش هیجانی بامنابع استرس وتأ ثیرآن برپیشرفت تحصیلی دانشجویان سال آخر دانشگاههای دولتی تهران.پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلّم.
– برادبری،تراویس؛کریوز،جین.(۲۰۰۵).هوش هیجانی مهارتها وآزمونها. ترجمه مهدی گنجی. تهران: ساوالان.(۱۳۸۴).
– بروس جویس،مارشال ویل،امیل کالهون. الگوهای تدریس ۲۰۰۰٫ترجمه:بهرنگی،محمدرضا. تهران:کمال تربیت.(۱۳۸۰).
– بنجامین. اس. بلوم وهمکاران. (طبقهبندی هدفهای پرورشی کتاب اوّل : حوزهشناختی. ترجمه: سیف، علی اکبر؛علی آبادی، خدیجه . رشد.(۱۳۶۸).
– بطحایی،محمد علی(۱۳۶۰) .بررسی مقدماتی ۱۲ آزمون رشد تفکر از طبقات مختلف اجتماعی شیراز پاشا شریفی،نجفی زند .(۱۳۷۵).روشهای آماری در علوم رفتاری .تهران:دانا چاپ هفتم.
– پارسا،محمد.(۱۳۷۵)روانشناسی تربیتی. تهران :انتشارات سخن.
– پازارگادی ،مهرنوش؛ شهابی، مرضیه؛مهاجر، تانیا؛مهدوی، زهرا؛یغمایی، فریده؛(۱۳۸۱) تفکر انتقادی در آموزش علوم پزشکی، فصلنامه دانشکده پرستاری و مامایی شهید بهشتی. سال دوازدهم. ش۳۸۰ص ۴۵-۳۶٫
– پیشه گر ،آذر. (۱۳۸۳).رابطه سبکهای یادگیری و تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی،فنی- مهندسی دانشگاههای تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد . دانشگاه علامه طباطبا یی.
– تیرگری،عبدالکریم .(۱۳۸۳).رابطه ساختاری هوش هیجانی با سازگاری زناشویی و تدوین کاربرد مداخله تقویت هوش هیجانی برای پیشگیری از ناسازگاری زناشویی وطلاق. رساله دکتری روانشناسی بالینی . انستیو روانپزشکی تهران.
– جلالی ،سید احمد. (۱۳۸۱).هوش هیجانی ،فصلنامه تعلیم وتر بیت،شماره ۷۰-۶۹
– جهانگیری،مالک.(۱۳۸۳).رابطه بین عملکرد خانواده وهوش هیجانی نوجوانان پایه دوم سوم راهنمایی شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلّم تهران.
– جهانی،جعفر. (۱۳۸۰) .نقد و بررسی مبانی فلسفی الگوی آموزش تفکر انتقادی لیپمن ،رساله دکتری ،دانشگاه تهران.
– چراغی،محمد علی.(۱۳۸۲).تقویت فرا شناخت با استفاده از شیوه انتقادی در استراتژی های یادگیری مبتنی بر خود تنظیمی. مجلّه ایرانی آموزش در علوم پزشکی. ویژه نامه شماره ۱۰، ص ۱۰،تهران.
– حسن پور،مرضیه.(۱۳۸۲)تفکر انتقادی در آموزش پرستاری،مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی.ویژه نامه شماره ۱۰،(صص۵۳-۵۲)،تهران.
– حسین حسین آباد، فاطمه (۱۳۸۳).ارتباط ساختار خانواده با هوش هیجانی زنان معلم شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه الزهرا
– خدایی،علی.(۱۳۸۴)مقایسه پنج عامل شخصیت و هوش هیجانی در افراد معتاد و غیر معتاد شهرتهران، پایان نامه کارشناسی ارشد ،دانشگاه تربیت معلّم.
– خسروانی زنگنه،ستاره.(۱۳۸۱)بررسی جلسات پویایی گروه در کارآموزی پرستاری بهداشت جامعه بر میزان مهارتهای تفکر انتقادی دانشجویان پرستاری کارشناسی،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه تربیت مدرس.
– خسرو جاوید،مهناز.(۱۳۸۱).بررسی اعتبار وروایی سازه هوش هیجانی شوت در نوجوانان. پایان نامه کارشناسی ارشدروان شناسی عمومی .دانشگاه تربیت مدرس.
– خندان.(۱۳۷۹).مقاله دانشگاه امام صادق(ع).
– خلیلی،حسین.(۱۳۷۸).تعیین اعتماد،اعتبار وهنجار نمرات آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه شهید بهشتی.
– دباغیان،علی اکبر.(۱۳۸۲).مقایسه تفکرانتقادی و خلاقیت در دانش آموزان سال سوم رشته های ریاضی، علوم تجربی وعلوم انسانی در شهرستان پاکدشت. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکزی.
– دلاور،علی.(۱۳۷۶).مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی،تهران:رشد.
– دهشیری، غلامرضا. (۱۳۸۲).هنجاریابی پرسشنامه بهرهیجانی بار-آن (EQ-i) دربین دانشجویان دانشگاه های تهران و ساختار عاملی آن. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی.
– رابرت جی،مارزینو و دیگران.(۱۹۸۳).ابعاد تفکر در برنامهریزی درسی و تدریس. ترجمه:قدسی احقر. تهران: یسطرون. (۱۳۸۰)
– روزنبرگ. دیو. ان.ام.(۱۹۹۲).هوش عاطفی و تفکر انتقادی. ترجمه:صیامی،توحید. نشریه رشد تکنولوژی آموزشی ماهنامه آموزش وپرورش، سال سیزدهم،شماره ۲٫(۱۳۷۷).
– رونالد هاکسلی،(۱۳۸۲). پرورش هوش اخلاقی در کودکان. ترجمه: فرناز کشاورزی. روزنامه همشهری ۱۲بهمن.
– ریو،جان مارشال.(۱۹۹۲).انگیزش وهیجان.ترجمه:یحیی،سید مهدی. تهران. ویرایش(۱۳۷۶).
– زارع، محسن .(۱۳۸۰).مطالعه سهم هوش هیجانی در موفقیت تحصیلی. پایاننامه کارشناسی ارشد. روانشناسی بالینی. انستیتو روانپزشکی تهران.
– زارعی،رقیّه.(۱۳۸۱).بررسی رابطه توانایی تفکر انتقادی با هوش وخلاقیت در دانشآموزان مدارس راهنمایی دخترانه ناحیه ۴ شیراز. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکزی.
– ژیوانی،گوزر.(۱۳۷۱). (( برنامههای درسی و مسایل اجتماعی)). نمای تربیت. تهران:م ِِِؤسسه تحقیقاتی تربیتی دانشگاه تربیت معلّم. جلد یک. شماره ۴٫
– سالوی وهمکاران. (۱۳۸۳). هوش هیجانی،تألیف وترجمه:اکبرزاده،نسرین. تهران:فارابی.
– سرمد،زهره؛ بازرگان، عباس؛ حجازی، الهه. (۱۳۸۳).روشهای تحقیق در علوم رفتاری. تهران:آگاه.
– سلطانی،سید کامران. (۱۳۷۴).طرح و برنامهریزی درسی روش برنامهریزی درسی پزشکی، خلاصه مقالات ارائه شده در دومین کنگره سراسری آموزش پزشکی تهران. دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی شهید بهشتی.
– سیاروچی، ژوزف؛ فورگاش، ژوزف.(۱۳۸۳) هوش هیجانی در زندگی روزمره. ترجمه: نوری امامزادهای، اصغر؛ نصیری،حبیب اللّه. اصفهان نشر نوشته.
– سیف،علی اکبر.(۱۳۸۳). روانشناسی پرورشی، روانشناسی یادگیری وآموزش، تهران: آگاه.
– شاهولی، منصور. (۱۳۷۶). بکارگیری آموزش تفکر انتقادی در آموزش عالی به منظور پاسخگویی به نیازهای جامعه. مجموعه مقالات نخستین سمینار آموزش عالی در ایران. جلد دوم. تهران:دانشگاه علامه طباطبایی.
– شریعتمداری ،علی. (۱۳۶۶). روانشناسی تربیتی. تهران: امیرکبیر.
– شریعتمداری، علی. (۱۳۷۵).((تفکر و تفکر انتقادی و تفکر خلّاق)) فصلنامه علمی، فرهنگی فرهنگستان علوم. تهران: فرهنگستان علوم، سال سوم. شماره سوم.
– شریعتمداری، علی.(۱۳۸۰). نقد و خلاقیت در تفکر. مرکز نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
– شعبانی، حسن.(۱۳۷۸).تأثیر روش حل مسئله به صورت کار گروهی برتفکرانتقادی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی شهر تهران. رساله دکتری دانشگاه تربیت مدرس.
– شعبانی،حسن.(۱۳۷۱).مهارتهای آموزشی وپرورشی،روش ها وفنون تدریس، تهران: سمت.
– شعبانی،حسن؛ مهر محمدی، محمود.(۱۳۷۹).پرورش تفکر انتقادی با استفاده از شیوه آموزش مسئله محور،مجله مدرس،دوره ۴٫ شماره ۱،ص ۱۲۵-۱۱۵٫
– شمس،زهرا. (۱۳۸۴). بررسی ارتباط هوش هیجانی با خود پنداره و پیشرفت تحصیلی و مقایسه آن بین دختران و پسران شهر تهران . پایان نامه کار شناسی ارشد . دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکزی.
– شمس آبادی، روحاللّه. (۱۳۸۳).هنجاریابی آزمون هوش هیجانی بر روی دانشآموزان دبیرستان های شهر مشهد. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی. انستیتو روان پزشکی تهران.
– صادقی ،مهرناز.(۱۳۷۹). هنجاریابی آزمون مهارتهای تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده مدیریت و برنامهریزی وزارت آموزش وپرورش.
– صفایی مقدم، مسعود.(۱۳۷۷)،((برنامه آموزش فلسفه به کودکان)). فصلنامه علمی- پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا،سال هشتم، شماره ۲۶ و۲۷٫(۱۳۷۷)
– صفوی، اماناللّه .(۱۳۸۰).قلمرو واصول ومبانی تعلیم و تربیت. ماهنامه آموزشی و پرورشی رشد تکنولوژی آموزشی . مهرماه .
– عباسی، عفت. (۱۳۸۰).بررسی مهارتهای مؤثر بر پرورش تفکر انتقادی در برنامه های درسی جامعه شناسی در دوره متوسطه. پایان نامه دکتری . دانشگاه تربیت مدرس.
– عطاءالهی، ز.(۱۳۷۷).بررسی مقایسهای در روش آموزش سخنرانی و روش مبتنی بر حل مسأله بر میزان یادگیری دانشجویان پرستاری. پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه شهیدبهشتی.
– غنایی، زیبا. (۱۳۸۳). بررسی تأثیر هوش هیجانی و خستگی شناختی برحل مسائل شناختی. پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلّم.
– فرانکن، رابرت.(۱۹۸۱). انگیزش و هیجان. ترجمه: شمس اسفندیاری، حس و همکاری. تهران: نی، (۱۳۸۴).
– فیلیپ ژ. اسمیت و گوردون هولفیش. تفکر منطقی. ترجمه: علی شریعتمداری. تهران : سمت، (۱۳۷۲).
– فقیهی، فاطمه.(۱۳۷۸). ((اصلاح برنامه درسی، پژوهش مهارتهای فکری)) فصلنامه تعلیم و تربیت. تهران. سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش سال پانزدهم، شماره ۳٫
– قاسمیفر، نصرت اللّه.(۱۳۸۳). مکانیسم تفکر. تهران: قصیدهسرا.
– کارتلج، جی ومیلبرن، اف.(۱۳۷۵)آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان. ترجمه: محمد حسین، نظرینژاد. آستان قدس رضوی.
– کدیور، پروین.(۱۳۷۹). روانشناسی تربیتی. تهران:سمت.
– کریمی، محبوبه.(۱۳۸۲).نقش تفکر انتقادی در آموزش حرفهای پرستاران، مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی، ویژهنامه شماره ۱۰٫ (صص۵۱-۵۰).تهران.
– کریمی، مهری. (۱۳۸۲). تفکر انتقادی و ارزیابی منابع. مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی. ویژهنامه شماره ۱۰٫ (ص۶۳). تهران.
– گلمن، دانیل.(۱۳۷۸). مصاحبه با دانیل گلمن درباره هوش هیجانی. ترجمه: اصغر دژگاهی. تکنولوژی آموزشی. دوره هفتم.
– گلمن، دانیل.(۱۹۹۵).هوش هیجانی. ترجمه: نسرین پارسا.تهران:رشد.(۱۳۸۳).
– گلمن، دانیل؛ ریچارد، بویاتسینر؛ آنی، مککی (۲۰۰۲). هوش هیجانی در کار. ترجمه: بهمن ابراهیمی؛ محسن جوینده. تهران: بهین.
– لواسانی، زهرا.(۱۳۸۲).رابطه هوش وشیوه های فرزند پروری با تفکر انتقادی در دانش آموزان دختر دبیرستان های تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد .دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکز.
– گلمن، دانیل (۱۹۹۵). هوش عاطفی، ترجمه: حمیدرضا بلوچ. جیحون. ۱۳۷۹٫
– مارانات، کری گراث.(۱۹۹۰).راهنمای سنجش روانی. ترجمه: حسن پاشا، شریفی؛ محمدرضا نیکخو. تهران: رشد.(۱۳۷۳).
– مایرز، جت.(۱۹۸۶).آموزش تفکر انتقادی. ترجمه: خدایار،ابیلی.تهران: سمت.(۱۳۸۰)
– محیالدین بناب. (۱۳۷۵).روان شناسی انگیزش وهیجان. تهران: دانا.
– ملکی ،حسن. (۱۳۸۰). برنامه درسی و پرورش تفکر، مجموعه مقالات سمینار انجمن برنامهریزی درسی، انجمن اولیاء ومربیان.
– میلر. جی. پی. نظریههای برنامه درسی .ترجمه: محمود، مهر محمدی. تهران:سمت .(۱۳۷۹).
– نورعلی، زهره.(۱۳۸۳).بررسی رابطه هوش هیجانی و راهبردهای مقابلهای و سبکهای اسنادی با موفقیّت یا عدم موفقیّت درآزمون ورودی دانشگاهها. پایاننامه کارشناسی ارشد بالینی. انستیتو روانپزشکی تهران.
– وفا، فرنگیس. (۱۳۸۴). مقایسه هوش هیجانی دانشآموزان عادی و دانشآموزان محروم از زندگی در خانواده. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکز.
– هارجی، اون؛ ساندرز، کریستین؛ دیکسون، دیوید. (۱۹۹۴). مهارتهای اجتماعی در ارتباطات میان فردی. ترجمه: خشایار بیگی؛ مهرداد فیروز بخت. تهران :رشد.(۱۳۸۴).
– هومن .علی.(۱۳۸۰).تأملی در هوش هیجانی. ماهنامه علمی تخصصی روانشناسی. شماره دوم.
– یحییزاده، سلیمان.(۱۳۸۴). رابطه هوش هیجانی ومنبع کنترل با سلامت روانشناسی در بین دانشجویان دانشگاه مازندران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلّم.
بعد از استقلال روان شناسی به عنوان یک شاخه در سال ۱۸۷۹، هوش یکی از مفاهیمی بود همواره ذهن پژوهشگران و روانشناسان را در دورههای مختلف به خود مشغول ساخت، ولی چون هوش یک مفهوم کاملاً انتزاعی بوده و هیچگونه پایه و اساس محسوس عینی و فیزیکی ندارد تعریف این واژه همواره روانشناسان را با مشکل مواجه ساخته است. با این وجود تعاریف متفاوتی از هوش ارائه شده است و اکثر روانشناسان در این نکته توافق دارند که، هوش توانایی سازگاری فرد با شرایط و محیط است و هوش عامل اصلی موفقیت افراد محسوب میشود (مارنات[۱]، ۱۹۹۰؛ ترجمه پاشا شریفی، ۱۳۷۵).
معانی هوش در فرهنگهای مختلف به شکلهای گوناگون وجود دارد اما به گونه کلی، آن را میتوان به سه گروه تربیتی (تحصیلی)، تحلیلی و کاربردی تقسیم کرد. روانشناسان تربیتی معتقدند هوش کیفیتی است که موجب موفقیت تحصیلی میشود و از این نظر یک نوع استعداد تحصیلی به شمار میآید. نظریهپردازان تحلیلی آن را توانایی استفاده از پدیدههای رمزی یا قدرت سازگاری با موقعیتها یا محیطهای جدید میدانند. در تعاریف کاربردی هوش پدیدهای است که از طریق تستهای هوشی سنجیده میشود. برخی روانشناسان هوش را قابلیت عمومی درک و استدلال میدانند که به شکلهای گوناگون جلوهگر است (افروز و هومن، ۱۳۷۵). بینه و سیمون[۲] قدیمیترین تعریف هوش را ارائه کردهاند. شریفی (۱۳۷۹) هوش را از دیدگاه این دو نفر چنین تعریف میکند: «قضاوت و به عبارتی دیگر، عقل سلیم، شعور عملی، ابتکار، استعداد، انطباق خود با موقعیتهای مختلف، به خوبی قضاوت کردن، به خوبی درک کردن و به خوبی استدلال کردن، اینها فعالیتهای اساسی هوش به شمار میرود». هوش از نظر وکسلر (۱۹۵۸)، « عبارت از مجموعه یا کل قابلیت یک فرد برای فعالیت هدفمند تفکر منطقی برخورد کارآمد با محیط است» (کاپلان و ساکوزو[۳]، ۱۹۸۹؛شریفی ،۱۳۷۶).
بسیاری از روانشناسان از جمله اسپیرمن[۴]، ترستون[۵]، و کسلر، پیاژه[۶]، کتل[۷]، گاردنر[۸] و … تعریف و طبقهبندیهای مختلفی از هوش به دست آوردهاند و بر آن اساس به تهیه ابزارهایی پرداختهاند که مدعی سنجش این کیفیت ذهنی است. این ابزارها هر یک برگرفته از تصورو اندیشه پدیدآورنده آن درباره پدیده هوش است که به صورت تصویر، نوشتار و یا ترکیبی از این عوامل با بازار عرضه شده و هر پدیدآْورندهای نیز هوش را چیزی جز دستاورد خود نمیداند (جلالی، ۱۳۸۰). هوش شناختی که به طور سنتی با هوشبهر مشخص میشود، میکوشد بی آن که به سایر جنبههای شخصیت و رفتار توجه کافی داشته باشد، استعداد افراد را برای درک، یادگیری، یادآوری، تفکر منطقی، حل مسئله و امثال آن مورد ارزشیابی قرار دهد.
نکته مسلم آن است که از آغاز مطالعه هوش، غالباً بر جنبههای شناختی آن نظیر حافظه و حل مسئله تاکید شده است. در حالی که ابعاد غیرشناختی معین تواناییهای عاطفی و کرداری نیز نه تنها پذیرفتنی هستند بلکه ضروری هم میباشند. (چرنیس[۹]، ۲۰۰۰)
وکسلر در سال ۱۹۴۳ پیشنهاد داد که تواناییهای غیرشناختی در پیشبینی مهارت شخصی برای موفقیت زندگی اهمیت دارند و به عبارت دیگر رفتار هوشمندانه، از مؤلفههای شناختی اجتماعی و هیجانی تشکیل میشود (کانتور و کیهلستروم[۱۰] ۱۹۸۷، استرنبرگ[۱۱]، ۱۹۸۵، تراندایک[۱۲]، ۱۹۲۰، وکسلر[۱۳] ۱۹۴۳ ، به نقل از شمس،۱۳۸۴) به سخن دیگر، نباید تنها به تشخیص حدود تواناییها یا ناتواناییهای شناختی افراد اکتفا شود، بلکه لازم است برآورد قابل قبولی نیز از حدود تواناییها یا ناتواناییهای اجتماعی افراد داشته باشیم و هوشبهر شخصی را با بهر اجتماعی او که نمودی از عملکرد وی در حیطههای مختلف روابط درون و میان فردی و نیز محیط زندگی اوست توام کنیم.
روانشناسان در قلمرو فعالیتهای پژوهشی خود هوش را به سه نوع تقسیم کردهاند (ریزن[۱۴]، ۱۹۹۲؛ به نقل از جلالی، ۱۳۸۱).
هوش انتزاعی، منظور توانایی درک و فهم حل مسایل از طریق نمادهای کلامی و ریاضی است.
هوش عینی، منظور توانایی درک و فهم حل مسایل از طریق دستکاری و به کارگیری اشیا است.
هوش اجتماعی، منظور توانایی درک و فهم دیگران و ایجاد ارتباط با آنها است.
و پس از چندی در سال ۱۹۹۰ مفهوم جدیدی به نام هوش هیجانی مطرح شد.
به تازگی نیز مؤلفان سعی دارند، اصطلاح تازهای را تحت عنوان هوش اخلاقی در روانشناسی وارد نمایند. (رونالد هاکسلی،۲۰۰۱؛ به نقل ازکشاورزی، ۱۳۸۲).
واژه هیجان اصطلاحی است که روانشناسان و فلاسفه بیش از یک قرن درباره معنای دقیق آن به بحث و جدل پرداختهاند. در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد[۱۵] ( ۱۹۹۲)، معنای لغوی هیجان چنین ذکر شده است: «هر تحریک یا اغتشاش در ذهن، احساس، عاطفه، هر حالت ذهنی قدرتمند یا تهییج شده». گلمن[۱۶] (۱۹۹۵)، هیجان را برای اشاره به یک احساس، افکار حالتهای روانی و بیولوژیکی مختص آن و دامنهای از تمایلات شخصی برای عمل کردن براساس آن به کار برد (پارسا، ۱۳۸۰).
حالت هیجان نتیجه تعامل بین برانگیختگی فیزیولوژیکی و ارزیابی از شناخت موقعیت است که مشخص میکند کدام حالت هیجانی تجربه خواهد شد. هیجانها کارکردی و اجتماعی میباشند و با ایجاد حالتهای متمایز چهرهای و بدنی، تجربههای هیجانی درونی ما را به دیگران منتقل میکنند (مارشال[۱۷]، به نقل از سید محمدی ، ۱۳۷۶).
اتکینسون و همکاران (لازاروس[۱۸]، ۱۹۹۱، فریجدا[۱۹]، کوئیرز[۲۰] و شور[۲۱]، ۱۹۸۹، به نقل از اتکینسون[۲۲] و همکاران، ۱۳۸۲) هیجان را «حالتی در جاندار، خواه خفیف و خواه شدید که در جریان تجارب با مایههای عاطفی نمایان میشود» تعریف کردهاند.
هیجانها تغییرات در روابط بین فرد و محیط نشان میدهند و باعث واکنش فرد میگردند. (ریو[۲۳]، ۱۹۹۲، سید محمدی ۱۳۷۶). همه هیجانها پدیدههای چند بعدی هستند که این ابعاد عبارتند از:
شناختی ـ ذهنی: که به هیجان حالت احساس میدهد و باعث میشود تا فرد به شیوه خاصی احساس کند، مثل شاد شدن یا خشمگین شدن.
فیزیولوژیکی ـ شامل فعالیت دستگاه خودمختار و هورمونی به صورتی که در هیجان شرکت میکنند مثل افزایش ضربان قلب.
کارکردی: که هیجان به فرد امکان میدهد تا در تعامل با محیط موثر عمل کند مثل خشم که فرد را برای جنگیدن با دشمن آماده میکند.
اجتماعی: که بیانگر هیجان است و از طریق حرکتها و حالتهای بدن ، جلوه چهرهای و آواگری به دیگران منتقل میشوند مانند حالتهای متمایز در چهره (ریو، ۱۹۹۲، سید محمدی ۱۳۷۶).
از دیدگاه ارسطو مشکل انسان در این نیست که از هیجان برخوردار است، بلکه آن چه که اهمیت دارد، مناسب بودن هیجان و نحوه ابراز آن است. چنانچه در کتاب اخلاقیات نیکوماخین بیان میکند که: «عصابی شدن آسان است. همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در شخص صحیح، میزان صحیح، در زمان صحیح، به دلیل صحیح و به طریق صحیح آسان نیست».
شواهد بسیاری ثابت میکنند، افرادی که مهارتهای هیجانی دارند، یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی میشناسند و هدایت میکنند و احساسات دیگران را نیز درک میکنند و به طرز اثربخشی با آن برخورد میکنند، در هر حیطهای از زندگی ممتازند. آنها که مهارتهای عاطفیشان به خوبی رشد یافته، در زندگی خویش خرسند و کارآمدند و عاداتی فکری را در اختیار دارند که موجب میگردد آنها را افرادی مولد و کارآمد کند، استعداد عاطفی یک توانایی عالی است که مشخص میکند چگونه میتوانیم از سایر مهارتهای خود به بهترین صورت استفاده کنیم (گلمن، ۱۹۹۵؛ پارسا، ۱۳۸۰).
پل کلینجینا و آن کلینجینا[۲۴] (۱۹۸۱) تعریفی را ارائه کردهاند که عناصر اصلی تعاریف قبلی را شامل میشود برطبق این تعریف، « هیجان حاصل تعامل بین عوامل ذهنی، محیطی و فرآیندهای عصبی و هورمونی است (شمس اسفندآباد و همکاران، ۱۳۸۴).
از سالها پیش روانشناسان متوجه شدهاند که برای کسب موفقیت تنها دارا بودن ظرفیتهای هوش عقلانی قوی (IQ) کفایت نمیکند. مطالعات نشان میدهد، تعداد زیادی از افراد دارای هوش عقلانی و شناختی بالا نتوانستهاند در زمینه شغلی، زندگی زناشویی، ایجاد روابط با دیگران و حتی زمینههای تحصیلی موفق باشند (گلمن، ریچارد مویاتیسنر[۲۵]، آنی مکوکی[۲۶]، ۲۰۰۲، ابراهیمی ،۱۳۸۴).
ثراندایک (۱۹۲۰) اولین کسی بود که مهارتهای هوش هیجانی را نامگذاری کرد اصطلاحی که او اختراع کرد «هوش اجتماعی» نشانگر توانایی افرادی است که در خوب کنار آمدن با مردم مهارتهای کافی دارند. (تراویس برادربری[۲۷]، جین گریوز[۲۸]، ۲۰۰۵، گنجی، ۱۳۸۴)، در حقیقت ثرندایک در طرح خود هوش را به سه دسته: هوش اجتماعی (توانایی درک اشخاص و ایجاد رابطه با آنها)، هوش عینی (توانایی درک اشیاء و کارکردن با آنها) و هوش انتزاعی (توانایی در نشانههای کلامی و ریاضی و کارکردن با آنها) تقسیم کرد (هومن، ۱۳۸۰). تعریف ثرندایک از هوش اجتماعی یک توانش شناختی و رفتاری بود و این مفهوم را میرساند که نخست، توانایی درک و مدیریت انسان یک توانایی عقلانی است و دوم این توانایی متفاوت از جنبههای کلامی ـ انتزاعی و مکانیکی ـ عینی هوش است (براون و آنتونی[۲۹]، ۱۹۹۷، فورد و ویتساک[۳۰]، ۱۹۸۳ به نقل از راد، ۲۰۰۵ ترجمه خدایی، ۱۳۸۴).
پیشینه هوش هیجانی را میتوان در ایدههای وکسلر (۱۹۴۳)، به هنگام تبیین جنبههای غیرشناختی هوش عمومی جستجو کرد. او درباره هوش مینویسد: «کوشیدهام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی، عوامل برداشته باشد.» (به نقل از بار ـ آن ۱۹۹۷، جلالی، ۱۳۸۱).
بعد از آن لیپر (۱۹۴۸) مفهوم فوق را به کار برد و فرض کرد که اندیشههای هیجانی بخشی از هوش منطقی هستند و در هوش منطقی و هوش کلی نقش دارند (به نقل از وفا،۱۳۸۳).
عواملی چون انتزاعی بودن مفهوم هوش و عدم تعریف دقیق و واحد از هوش اجتماعی باعث تا اندازهگیری آن با مشکل مواجه شود. به همین دلیل مفهوم هوش اجتماعی برای مدتی طولانی از اذهان به دور ماند. تا این که در حدود دو دهه قبل هاورد گاردنر[۳۱] (۱۹۸۳) اساس و پایه دیدگاههای رایج و سنتی در هوشبهر و عامل کلی هوش (g) را مورد انتقاد قرار داد و نظریه هوش چندگانه[۳۲] خود را که جنبههای شناختی هوش را با یکدیگر ترکیب میکند، ارائه نمود (پیریدز و فارنهام، ۲۰۰۱؛ به نفل از خدایی، ۱۳۸۴). در نظریه گاردنر، جنبههای شناختی و هیجانی در هوش ترکیب شدهاند. نظریه هوش چندگانه شامل هفت نوع مستقل از هوش میشود. یکی از آنها «هوش شخصی[۳۳]» است که تقسیم میشود به «هوش درون شخصی[۳۴]» که دانشی است از جریانات و احساسات درونی فرد و «هوش میان شخصی[۳۵]» که توانایی مشخص کردن واکنشها، نیازها، هیجانها و مقاصد افراد دیگر است (به نقل از درکسن، کرامر و کاتزکو[۳۶]، ۲۰۰۲).
در سال ۱۹۸۰ رون بار ـآن مفهوم بهره هیجانی را اختراع نمود تا در نتیجه آن بتواند روش خود را برای ارزیابی هوش کلی توضیح دهد او اعتقاد داشت که هوش هیجانی توانایی ما را در کنار آمدن موفقیتآمیز با دیگران، توأم با احساسات درونی، منعکس میسازد او پس از ۱۷ سال تحقیقات خود، اولین آزمون در این مورد یعنی سیاهه شخصیتی بار-آن (EQ-i)را بوجود آورد.
مایر و سالوی[۳۷] (۱۹۹۰) بعد از مطرح کردن مفهوم هوش هیجانی، آن را این چنین تعریف کردند:
«توانایی ارزیابی، بیان، تنظیم هیجانات خود و دیگران و استفاده کارآمد از عواطف است» (پیریدز[۳۸]، فارنهام[۳۹]، ۲۰۰۱؛ به نقل از خدایی، ۱۳۸۴).
دانیل گلمن، اصطلاح هوش هیجانی را در سال ۱۹۹۵ مطرح نمود و آن را از نظریه به کاربرد نزدیک ساخت اولین کتاب او در همان سال یکی از پرفروشترین کتابهای سال در آمریکا شد. دومین کتاب وی هوش هیجانی در محیط کار، توانست به بسیاری از ابهامات پاسخ دهد.
گلمن (۱۹۹۶)، طی مصاحبهای با جان انیل هوش هیجانی را چنین توصیف میکند:
«هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی است. توانایی اداره مطلوب خلق و خوی و وضع روانی و کنترل تکانشهاست. عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید میکند. هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارتهای اجتماعی یعنی خوب تا کردن با مردم و کنترل هیجانهای خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق و هدایت آنان است» (دژگاهی، ۱۳۷۸).
بنابراین اگرچه از نظر روانشناسان سالهای ۱۹۹۰ به عنوان دهه «شناخت یا مغز»[۴۰] معروف است.ولی در نیمه دوم این دهه یعنی از سال ۱۹۹۵ مطبوعات مردمی متمایل بودند آن را دهه «احساس و هیجان یا قلب»[۴۱] اعلام نمایند نه به عنوان علاقه به فیزیولوژی قلب و عروق بلکه به عنوان نشانه علاقه روزافزون به هیجانها و بخصوص هوش هیجانی (اکبرزاده، ۱۳۸۳).
به طور خلاصه میتوان تاریخچه مطالعات روانشناختی در حوزه رابطه بین هوش و هیجان را از سال ۱۹۰۰ به بعد به پنج دوره زمانی تقسیم کرد:
از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۶۹ که طی آن مطالعه روانشناختی هوش و هیجان نسبتاً به طور مجزا صورت گرفت.
از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۹، دوره تاکید روانشناسان بر نحوه تاثیر هیجان و تفکر بر یکدیگر
از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۳، که زمان ظهور مفهوم هوش هیجانی به عنوان سرفصل مطالعات به شمار میآید.
از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۷، دوره عمومیت یافتن مفهوم
از سال ۱۹۹۸ تاکنون تحقیقات روشنساز در این زمینه ادامه دارد (مایر، ۲۰۰۱؛ به نقل ازتیرگری، ۱۳۸۳).
هوش هیجانی از دو مؤلفه: ۱) بینش روانی فرد و ۲) استعداد فطری همدلی تشکیل شده است. مؤلفه نخست، بینش روانی فردی؛ در همه موقعیتها و به طور حتم در تمام مراحل حل مسئله، تصمیمگیری و یا انجام تکالیف یادگیری شایان اهمیت است.
مؤلفه دوم، استعداد فطری همدلی؛هنگامی که به انجام وظیفهای و یا موقعیت خاصی در ارتباط با دیگران اشاره دارد ضروریست، شکی نیست که در چنین موقعیتی، رابطهای متقابل میان فرد و دیگران وجود دارد. با این حال ابراز همدلی حتی در صورت عدم حضور فیزیکی دیگران میتواند ضروری و حساس باشد (روزنبرگ[۴۲]، ۱۹۹۲؛ ترجمه صیامی، ۱۳۷۷).
مؤلفههای مفهوم هوش هیجانی ثابت میکنند که اندازههای هوشبهر به تنهایی نمیتواند بیشتر متغیرهای متناوب فردی را در موقعیتهای زندگی توضیح دهد. در صورتی که بررسی هوش هیجانی در فرد میتواند عامل موثری در موقعیت زندگی وی باشد (محرابیان، ۱۹۹۵).
لدوکس[۴۳] عصبشناس مرکز علوم عصبی دانشگاه نیویورک اولین کسی بود که نقش محوری لمبیک[۴۴] را در مغز هیجانی کشف کرد.لدوکس اظهار می دارد که آمیگدال[۴۵] که در قسمت بالای ساقه مغز و نزدیک سیستم لمبیک قرار گرفته است جایگاه اصلی حافظهُ هیجانی است و خاطرات هیجانی در این منطقه نگهداری می شود. هیپو کامپ وقایع را بدون هیچ احساس خاصی حفظ می کند و چاشنی هیجانی آن در آمیگدال نگهداری میشود (لدوکس وفلپس[۴۶]، ۱۹۹۹؛لدوکس،۲۰۰۳).
تحقیقات لدوکس (۲۰۰۰) نشان میدهد که حتی زمانی که مغز متفکر یعنی نئوکورتکس به مرحلهُ تصمیمگیری رسیده است، لیمبیک می تواند اعمال ما را کنترل کند. عملکرد آمیگدال و ارتباط متقابل آن با نئوکورتکس اساس هوش هیجانی است.
لدوکس و فلیپس(۱۹۹۹) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که علایم حسی که از چشم یا گوش صادر می شوند ابتدا به تالاموس در مغز میروند وسپس از طریق یک سیناپس منفرد به آمیگدال و پس از آن، به نئوکورتکس میرود. این گونه انشعاب به آمیگدال اجازه میدهد تا قبل از نئوکورتکس شروع به پاسخ دهی کند. آمیگدال میتواند مارا وادار کند که برای دست زدن به کاری از جا بجهیم در حالی که نئوکورتکس آرامتر اما، کاملاً آگاهانهتر، برنامهُ سنجیده خود را برای واکنش نشان میدهد .نظام هیجانی از نظر کالبد شناختی میتواند مستقل از نئوکورتکس عمل کند. برخی واکنشهای هیجانی و خاطرههای هیجانی، بدون وجود آگاهی و شناخت شکل میگیرند.
داماسیو[۴۷] (۱۹۹۴) نیز معتقد است که بین ناحیه بطنی – قدامی در بخش پیش پیشانی و سیستم لمبیک که در قسمت تحتانی مغز قرار دارد و مرکز اصلی عواطف است ارتباطهای دو طرفه فراوانی وجود دارد. بدین ترتیب که بخش پیش پیشانی یکی از مراکزی است که اطلاعات مربوط به عواطف را که از سیستم لمبیک به قشر مخ میرسد، پردازش میکند و نتیجه این پردازش را در تصمیمگیریها و رفتارهای اجتماعی و اخلاقی ما (که آنها نیز در همین ناحیه برنامه ریزی می شوند )دخالت می دهد. حال اگر بر اثر ضایعهای این قسمت از قطعه پیشانی آسیب ببیند اطلاعات مربوط به عواطف که از سیستم لمبیک میرسند، نمیتوانند نقش مثبت خود را در تصمیمگیری و تنظیم رفتار شخص ایفا کنند، در نتیجه بیمار دچار سرگشتگی میشود و رفتار اجتماعی او نیز به اشکال مختلف نابهنجار میگردد. (مانند تغییر شخصیت، از بین رفتن حس مسئولیت، بیاعتنایی به هنجارهای اخلاقی و مانند آن. در حالی که عملکرد عقلانی فرد مثل توجه ،دقت ،حافظه،هوش وزبان کاملاً دست نخورده وسالم می ماند(آدافلپس و داماسیو[۴۸]،۲۰۰۰).
لدوکس و فلیپس(۱۹۹۹)با توسل به نقش آمیگدال در دوران کودکی، به تأیید اصلی می پردازند که سالهای سال اساس اندیشهُ روان کاوی بوده است. یعنی این اصل که کنش متقابل سالهای اولیه زندگی، بر پایهُ تناسب یا تشتت روابط میان کودک و والدین او،به پایه ریزی مجموعه ای از درسهای عاطفی منجر می شود. یکی از دلایلی که در اثر فوران هیجانهای خود،آن قدر مات و مبهوت می شویم این است که پیشینهٌِ این خاطرات به دوران کودکی ما بر می گردد.
همچنین لدوکس (۲۰۰۳)بیان می دارد که قطعه پیشانی بخشی از یک مدار عصبی است که می تواند هیجانهای منفی (به جز هیجانهای بسیار قوی)را خاموش یا حداقل ملایم کند.آمیگدال غالباًٍٍ به عنوان اعلام کننده وضعیت اضطراری فعالیت می کند،اما قطعه پیش پیشانی ظاهراً بخشی از کلید خاموش کنندهٌ هیجانهای آزاردهنده است. به این صورت که آمیگدال طرح می ریزد،قطعه پیشانی آن را ملغی می سازد. نقش این پیوندهای پیش پیشانی-لمبیک در زندگی عقلانی به تنظیم دقیق هیجانها محدود نمی شود. این پیوند ها در هدایت ما برای تصمیمگیریهای مهم زندگی نقش بسیار اساسی دارند.
هوش عمومی و هوش هیجانی تواناییهای متضادی نیستند بلکه بهتر است که چنین بیان نمود که از یکدیگر متمایز هستند. همه ما ترکیبی از هوش و هیجان داریم، در واقع بین هوش عمومی و برخی از جنبههای هوش هیجانی همبستگی پایینی وجود دارد و باید گفت این دو قلمرو اساساً مستقلاند (گلمن، ۱۹۹۵).
براساس مطالعات دانیل گلمن در بهترین شرایط همبستگی اندکی (۰۷/۰) بین هوش عمومی و برخی از ابعاد هوش هیجانی وجود دارد به طوری میتوان ادعا کرد آنها عمدتاًماهیت مستقل دارند. وقتی افراد دارای هوش عمومی بالا در زندگی تقلا میکنند و افراد دارای هوش متوسط به طور شگفتانگیزی پیشرفت میکنند، شاید بتوان آن را به هوش هیجانی بالای آنان نسبت داد (گلمن، ۱۹۹۵).
نظریهپردازان هوش هیجانی معتقدند که IQ به ما میگوید که چه کار میتوانیم انجام دهیم در حالی که هوش هیجانی به ما میگوید که چه کاری باید انجام دهیم. IQشامل توانایی ما برای یادگیری، تفکر منطقی و انتزاعی میشود، در حالی که هوش هیجانی به ما میگوید که چگونه از IQ در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم. هوش هیجانی شامل توانایی ما در جهت خودآگاهی هیجانی و اجتماعی ما میشود و مهارتهای لازم در این حوزهها را اندازه میگیرد. همچنین شامل مهارتهای ما در شناخت احساسات خود و دیگران و مهارتهای کافی در ایجاد روابط سالم با دیگران و حس مسئولیتپذیری در مقابل وظایف میباشد (گلمن، ۱۹۹۵).
تیلام و کربی[۴۹] (۲۰۰۲؛ به نقل از غنایی، ۱۳۸۴) عنوان میکنند: درست است که هوش عمومی سهم معناداری برای پیشبینی عملکرد فرد در یک تکلیف شناختی دارد اما بنابر تحقیقات هوش هیجانی، درک هیجانها و تنظیم آنها در سطح عملکرد شناختی فرد سهم مثبت و موثری دارد. آنها اضافه میکنند که افراد با هوش هیجانی بالا در استفاده از تکنیک تفکیک، تنظیم و کنترل هیجانها، تواناتر هستند، کمتر توسط هیجانات منفی کنترل میشوند و اضطراب به عنوان مانعی برای آنها به شمار نمیآید. این افراد ممکن است از تکنیک کنترل برای جهت دادن به هیجانهای مثبت استفاده کنند که این میتواند موجب پیشرفت و حداکثر بهرهوری در عملکردهای شناختی شود.
مهمترین مزیت هوش هیجانی در برابر هوش شناختی، این است که قابلیتهای هیجانی اساسی میتواند یاد گرفته شود. هوش هیجانی عبارت از پردازش مناسب اطلاعاتی میباشد که بار هیجانی دارند و استفاده از آن برای هدایت فعالیتهای شناختی مانند حل مسئله و تمرکز انرژی بر روی رفتارها، لازم است. اصطلاح فوق این فکر را انتقال میدهد که راههای دیگری برای باهوش بودن وجوددارد که غیر از تاکید بر تستهای استاندارد بهره هوشی میباشد. این که فردی میتواند این تواناییها را پرورش دهد و این که هوش میتواند پیشبینیکننده مهمی برای موفقیت در روابط شخصی، خانوادگی و محل کار باشد، خود نمایانگر نقش سهم هوش هیجانی در موفقیت فرد است (مایر و سالوی، ۲۰۰۰).
جک بلاک[۵۰]، روان شناس دانشگاه کالیفرنیا برکلی، با استفاده از معیاری که کاملاً مشابه هوش هیجانی است وشامل قابلیتهای اساسی عاطفی و اجتماعی است به مقایسه دو تیپ خالص تئوریک یعنی افرادی که دارای بهره هوشی بالا و افرادی که دارای استعدادهای عاطفی پر قدرتی هستند پرداخته و تفاوتهای آنها را مورد بررسی قرار داده است:
فردی که از نظر بهره هوشی(IQ) بالا است (یعنی فاقد هشیاری عاطفی است) تقریباً کاریکاتوری از یک آدم خردمند است. وی در قلمرو ذهن چیرهدست است ولی در دنیای شخصی خویش ضعیف است.
این امر در زنان و مردان کمی تفاوت دارد. مردانی که دارای بهره هوشی بالا هستند از روی علایق وتواناییهای گسترده عقلانیشان، نه احساسی مورد شناسایی قرار میگیرند. آنها آدمهایی جاهطلب ،سودمند، قابل پیش بینی و لجوج، انتقادگر، فروتن وکمرو هستند و از نظر احساسی سرد و بیعاطفهاند.
بر عکس، مردهایی که از نظر هوش عاطفی قوی هستند از نظر اجتماعی متعادل، شاد و سر زندهاند و هیچ گرایشی به ترس یا نگرانی ندارند. آنها ظرفیت چشمگیری برای تعهد و سرسپردگی به مردم یا اهداف خود، پذیرش مسئولیت و قبول چهارچوب اخلاقی دارند. آنها در روابط خود با دیگران، بسیار دلسوز و با ملاحظهاند و از زندگی عاطفی غنی و سرشار و متناسبی برخوردارند. آنها با خود، دیگران و دنیای اجتماعی اطراف خود خیلی راحت هستند.
زنهایی که فقط از بهره هوشی(IQ) بالا برخوردار هستند از اعتماد به نفس خوبی برخوردار بوده و در بیان موضوعات عقلانی ارزشمند و اندیشه های خود فصاحت کافی دارند و دارای علایق زیباشناسانه و روشنگرانه زیادی هستند. آها افرادی درونگرا، مستعد نگرانی، فکر و خیال و گناه هستند و در ابراز خشم خود تأمل میکنند، اگر چه معمولاً آن را به طور مستقیم نشان میدهند.
بر عکس زنهایی که از نظر هوش عاطفی قوی هستند دوست دارند احساسات خود را بطور مستقیم بیان کنند و راجع به خود مثبت فکر میکنند و زندگی برای آنها معنا دارد.
آنها همچون مردان همنوع خود آدمهایی اجتماعی و گروهگرا هستند، احساسات خود را به گونهای مناسب ابراز میکنند و بخوبی از عهده فشارهای روانی بر میآیند .توازن اجتماعیشان باعث میشود تا به آسانی با آدمهای جدید کنار بیایند. با خود راحت هستند، شاد و آسوده خیال بوده و همواره پذیرای تجارب اساسی و هیجانی میباشند. آنها برخلاف زنهای با بهره هوشی بالا – از نوع خالص- بندرت احساس نگرانی و گناه میکنند و کمتر غرق در اندیشه میشوند.
مواد فوق تیپهای خالص هر یک از دو گروه را نشان میدهند. هر کدام از ما به درجات مختلف، ترکیبی از هوش عاطفی و هوش عقلانی را دارا هستیم. اما دو تیپ خالص فوق، دید خوبی برای شناخت خصوصیات مختلف هر فرد در اختیار ما قرار میدهند. هر فرد به هر اندازه دارای بهره هوشی(IQ) یا هوش عاطفی می باشد به همان مقدار از خصوصیات مربوط به آن بهرهمند خواهد بود. با این همه، از میان این دو، هوش عاطفی خیلی بیشتر از هشیاری علمی خصایص را در اختیار ما قرار میدهد که به کمک آنها میتوانیم چهره انسانیمان را کاملتر کنیم (گلمن،۱۹۹۵؛به نقل از بلوچ،۱۳۷۹)
با نگاهی به تعاریف متعدد هوش هیجانی میتوان دو راهبرد نظری کلی را در این زمینه مشخص کرد. یک دیدگاه، هوش هیجانی را به عنوان توانایی در نظر میگیرد . در این مدل هوش هیجانی نتیجه تعامل شناخت و هیجان است. دیدگاه دیگر به هوش هیجانی به عنوان صفت مینگرد و آن را ترکیبی از شناخت و هیجان و عاطفه میداند. دیدگاه مایر و سالوی جزو دسته اول و دیدگاه گلمن و بار ـ آن جزو دسته دوم محسوب میشود (واریک[۵۱] و نتل بک[۵۲]، ۲۰۰۴، وان روی[۵۳] و همکاران، ۲۰۰۴؛ به نقل از باقرزاده گلمکانی).در زیر هر یک از این دیدگاهها به تفصیل مورد بررسی قرار میگیرد
الگوی توانایی هوش هیجانی، شامل توانایی درک هیجان و آگاهی از هیجانها، توانایی دستیابی و یا ایجاد احساسات، تسهیل فعالیتهای شناختی، عمل سازگارانه، توانایی تنظیم هیجانها در شخص و دیگران میباشد (مایر و سالوی، ۱۹۹۷، به نقل از مایر و سالوی، کارسو[۵۴] و سیتارنیوز[۵۵]، ۲۰۰۴، غنایی ،۱۳۸۴).
این تعریف شامل چهار توانایی یا مهارت متفاوت میباشد که مایر و سالوی آنها را شاخه مینامند.
شاخه اول: ادراک هیجانی، با ظرفیت ملاحظه و بیان احساسات شروع میشود. هوش هیجانی بدون قابلیتهایی که در این شاخه وجود دارد غیرممکن است. اگر هر بار که احساسات ناخوشایند به وجود میآید مردم به آن توجه ننمایند، درمورداحساسات، معلومات بسیارکمی به دست میآورند.احساس هیجانی شامل ثبت، توجه و معنیسازی پیامهای هیجانی میباشد، به آن صورتی که در حالات صورت، تٌن صدا، یا محصولات هنری فرهنگی بیان گردیدهاند(بار ـ آن و پارکر[۵۶]، ۲۰۰۰؛ ابراهیمی ، ۱۳۸۴).
شاخه دوم: تسهیلسازی هیجانی از افکار؛ هیجانها ترکیبی از سازمانهای مختلف روانی، فیزیولوژیکی، تجربی، شناختی و انگیزشی میباشند. هیجانها از دو طریق وارد سیستم شناختی میگردند. به عنوان احساسات شناخته شده، مانند مورد کسی که فکر میکند «حالا من کمی غمگین هستم» و به عنوان شناختهای تغییر یافته، مانند وقتی یک شخصی غمگین فکر میکند «من خوب نیستم».
البته شناخت میتواند به وسیله هیجانهایی از قبیل اضطراب و ترس، مختل شود. از طرف دیگر هیجانها میتوانند در سیستم شناختی الویت ایجاد کنند که به چه چیز مهمی توجه کند و به آن بپردازد. (ایستربروک[۵۷]، ۱۹۵۹، ماندلر[۵۸] ۱۹۷۵، سیمون[۵۹] ،۱۹۸۲ ؛به نقل از اکبر زاده ،۱۳۸۳) و حتی در مورد چیزی که در یک خٌلق معیّن بهتر انجام میشود تمرکز نماید. (پالفای[۶۰] و سالوی، ۱۹۹۳، شو آرز ۱۹۹۰ به نقل از اکبرزاده،۱۳۸۳). همچنین هیجانات شناختها را تغییر میدهند، هنگامی که شخصی خوشحال است آنها مثبت، و وقتی غمگین میباشد منفی میشوند (فورگاس[۶۱]، ۱۹۹۵، مایر، گاشک[۶۲]، برآور من[۶۳]، و اوانز[۶۴] ۱۹۹۲، سالوی و بیربنوم[۶۵]، ۱۹۸۹، سینگر و سالوی ۱۹۸۸؛ به نقل از اکبرزاده ۱۳۸۳). این تغییرات سیستم شناختی را وادار مینماید که چیزها را از دیدگاههای مختلف ببینند، مثلاً تناوب بین شک نمودن و قبول کردن، مزیت این تناوب برای تفکر تقریباً واضح میباشد. هنگامی که نقطهنظر یک نفر بین شک کردن و قبول نمودن تغییر مینماید، فرد میتواند نقاط متعدد مثبت و مزایا را در نظر گیرد و در نتیجه درمورد یک مسئله عمیقتر و خلاقانهتر بیندیشد (مایر ۱۹۸۶، مایر و هانسن[۶۶] ۱۹۹۵، به نقل از بار ـ آن و پارکر، ۲۰۰۰؛ اکبر زاده، ۱۳۸۳)
شاخه سوم: فهم هیجانی، هیجانات شکلدهنده یک دسته از سمبلهای غنی و پر از روابط پیچیدهای هستند که بسیاری از فلاسفه برای قرنها راجع به آن بحث و جدل کردهاند.
فردی که قادر است هیجانات را درک کند به عبارت دیگر درک معانی آنها را بداند که چگونه با یکدیگر ترکیب میشوند و در طول زمان رشد میکنند، حقیقتاً از ظرفیت فهم حقایق مهم طبیعت بشری و روابط بین فردی برخوردار میشود و مورد تمجید قرار میگیرد. در حقیقت افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند به طور منظم با حالات بیثباتی خلقی مواجه شده و بر آنها فائق میآیند و این نیازمند فهم قابل توجهی از خلقیات میباشد. (سالوی بیدل[۶۷]، دت ویلر[۶۸] و مایر، ۱۹۹۹، به نقل از بار ـ آن و پارکر، ۲۰۰۰؛ به نقل ازابراهیمی،۱۳۸۴).
شاخه چهارم: مدیریت هیجان است. فردی که دارای مدیریت هیجان میباشد باید بعضی از خطوط راهنما را رعایت کند ولی آن کار را با انعطافپذیری انجام دهد. مدیریت هیجان دربرگیرنده این است که چگونه یک فرد پیشرفتهای هیجانی را در روابطش با دیگران بفهمد. این روابط میتواند غیرقابل پیشبینی باشد، از این رو مدیریت هیجانی در برگیرنده خصوصیت و اهمیت راههای هیجانی مختلف و انتخاب میان آنها است. با انطباق با واکنشهای هیجانی بسیار محتمل در موقعیتها، مدیریت هیجانی بایستی دارای انعطافپذیری باشد. این مطلب به فرد اجازه میدهد که در جهتی پیشرفت کند که او فکر میکند بهترین جهت است (بار ـآن و پارکر، ۲۰۰۰؛ابراهیمی، ۱۳۸۴).
تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.
جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر