مقاله حقانیت دین اسلام


دنلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

حقانیت دین اسلام

حال با توجه به آنچه که از این نگرش گذشت مى‏گوییم: یک مسلمان نمى‏تواند بپذیرد، دینى غیر از دین اسلام مورد پذیرش خداى بزرگ است.

به مقتضاى این بینش مى‏گوید: جهان بینى و ایدئولوژى و نظام اخلاقى و ارزشى اسلام بر دیگر مکتب‏ها برترى دارد. این برترى، عقیدتى و ایدئولوژى است، نه تبعیض در داورى و یا تبعیض نژادى و نباید برترى عقیدتى را به تبعیض تعبیر نمود، چون اگر مراد از تبعیض، رفتار یا داورى نابرابر نسبت به افراد بشر باشد، این نه رفتار است و نه داورى نابرابر.

اگر مراد از تبعیض، نژادى باشد، مى‏گوییم: مسلمانان چنین عقیده‏اى ندارند که یک نژاد خاصى به بهشت مى‏روند، بلکه مى‏گویند هر که اعتقاد و زیستنش راستین باشد، به بهشت راه پیدا مى‏کند اگر گفته شد: فلان اعتقاد راستین است، ولى عقیده دیگر راستین نیست، به این تبعیض نمى‏گویند. این جا سخن در حق و باطل است، نه تبعیض و تساوى.

حال در آخرت حساب و کتاب دیگران چگونه است، مى‏گوییم: پاسخ این سخن دقیقاً بر ما روشن نیست، لیکن خداوند معیار قرار داده و گفته است: در صورتى که حجت بر مردم تمام نباشد، مجازات نمى‏گردند «ما کنا معذّبین حتى نبعث رسولاً؛ و ما تا پیامبرى برنینگیزیم، به عذاب نمى‏پردازیم.»(۸)

به مقتضاى حکم عقل و آیات و روایات افراد غیر مسلمان اگر به حقانیت دین اسلام باور داشته باشند، ولى از روى عناد و لجاجت آن را نپذیرند، در قیامت معذب خواهند بود. اگر از روى عناد و لجاجت نباشد، بلکه همت به خرج نداد و اقدامى براى شناخت دین حق نکرده و بدین جهت از اسلام دور مانده باشند، عقلاً به جهت اقدام و تلاش نکردن مستحق مجازات خواهند بود. البته این به معناى خلود در جهنم و عذاب الهى نیست اگر از روى تقصیر نباشد، بلکه تلاش کرده و با این وجود به حقانیت دین اسلام نایل نشده‏اند، اگر بر اساس رهنمودهاى عقلى و فطرى کارهاى خوب و با قصد نیک انجام داده باشند، امید است مورد رحمت خداوندى قرار گیرند. قرآن درباره این گونه افراد مى‏گوید: «این‏ها مستضعف هستند. و مى‏بایست به رحمت خداوندى امیدوار باشند.«و ءاخرون مرجون لأمر الله؛ وعده‏اى دیگر (کارشان) موقوف به فرمان خدا است

eslam_bankmaghale.ir

چیستى حقانیت ادیان‏

با بررسى نظریه پلورالیزم دینى، مى‏توان اصل ادعاى حقانیت ادیان را مشتمل بر گزینه‏هاى زیر دانست:

الف) منظور از حقانیت ادیان این است که اعتقادات آنها، صادق و پذیرش و تعبّد به آنها، جایز و موجب رستگارى پیروانشان مى‏باشند.

ب) منظور از حقانیت ادیان، بر حق بودن عَرْضى است؛ نه در طول زمان و به عبارت دیگر، سخن بر سر این نیست که آیین هر پیامبرى، در زمان خود، حق بوده است؛ بلکه به این معناست که همه یا تعدادى از ادیان، در همه زمان‏ها برحق مى‏باشند.

ج) حقانیت ادیان به طور مساوى است؛ نه داراى مراتب تشکیکى و به عبارت دیگر، نمى‏توان «بر حق بودن» را درجه‏بندى کرد تا در پرتو آن، دینى بهره‏مندى بیشترى از حقیقت کسب کند و دین دیگر در رتبه فروتر از آن قرار گیرد. بر اساس این فرض، هیچ فرقى بین اسلام، یهودیت، مسیحیت و دیگر ادیان نیست.

د) منظور از حقانیت ادیان، جهات مشترکشان نیست؛ بلکه ادیان – با اختلافاتى که دارند – همه برحقند؛ یعنى هم توحید اسلامى بر حق است، هم تثلیث مسیحى، هم ثنویت زرتشتى و هم بى‏خدایى بودایى‏گرى.

عقل و پلورالیزم دینى‏

ژرف‏کاوى‏هاى عقلى، بطلان پلورالیزم دینى را آشکار مى‏سازد. این مسئله دلایل متعددى دارد که برخى عبارتند از:

استلزام تناقض

ادیان موجود، داراى آموزه‏هایى است که برخى از آنها با یکدیگر در تضاد و یا تناقض مى‏باشد. بنابراین، حقانیت همه آنها، مستلزم جمع ضدین یا جمع نقیضین است و چنین چیزى، محال است؛ به عنوان مثال، آیین اسلام، بر یکتایى خداوند تأکید دارد؛ مسیحیت قائل به «تثلیث»؛ یعنى خداى پدر، خداى پسر و خداى روح‏القدس است و زرتشتى‏گرى نیز به «ثنویت» و دوگانه پرستى گرایش دارد!

هر یک از این آموزه‏ها، نفى کننده دیگرى است. بنابراین، اگر هر سه دین، بر حق باشند، باید هم یکتاپرستى صحیح باشد، هم دوگانه پرستى و هم سه‏گانه پرستى؛ که چنین چیزى، به تناقض مى‏انجامد و محال است؛ زیرا یگانگى خداوند، مساوى با نفى دو یا سه خدایى است؛ در حالى که ثنویت و مسیحیت به بیش از یک خدا اقرار مى‏کنند. بنابراین، حقانیت همه آنها، یعنى این که خدا یکى است و بیش از یکى است و این، تناقض و محال است.

استلزام خودستیزى

حقانیت همه ادیان، موجب خود ستیزى است؛ زیرا هر دینى آموزه‏هاى مخالف در دین‏هاى دیگر را نفى کرده یا به طور کلى، دین دیگر را باطل مى‏داند. بنابراین، هر یک از این ادیان – اگر بر حق باشند – باید ادعایشان نیز حق بوده، مورد قبول قرار گیرد. بنابراین، از حقانیت هر دین، بطلان دیگر ادیان به دست مى‏آید و قیاس پلورالیزم دینى مبنى بر حق‏پندارى همه ادیان، بطلان همه ادیان را نتیجه مى‏دهد. از این رو، گفته شده است که پلورالیزم دینى، خود برانداز است و علیه خود حکم مى‏کند.

 استلزام شکاکیت دینى‏

پندار پلورالیزم دینى، مبتنى بر نظریه «نسبیت معرفت» )Epistemic Relativism(و یا شکاکیت است و سرانجامى جز شکاکیت )Scepticism(دینى ندارد؛ زیرا این پندار از سویى به حقانیت همه ادیان حکم مى‏کند و از دیگر سو، ادیان موجود یکدیگر را نفى مى‏کنند!

نتیجه این تعارض، چیزى جز همان شکاکیت و سرگردانى نیست. به عبارت دیگر، پلورالیزم دینى، از سویى مبنى بر شکاکیت یا نسبیت معرفت است و از سوى دیگر، نتیجه آن، چیزى جز شکاکیت دینى نیست.

عقل و دین حق‏

بیان شد که همه ادیان نمى‏توانند از حقانیت مساوى برخوردار باشند؛ اکنون این سؤال پدید مى‏آید که از دیدگاه خرد، چه راهى براى تشخیص دین حق از دیگر ادیان وجود دارد و به عبارت دیگر، ملاک حقانیت یک دین و روش سنجش آن از دیدگاه عقلى چیست؟ در پاسخ مى‏توان گفت دینى بر حق است که داراى اوصاف زیر باشد:

– عقاید و آموزه‏هاى آن، نه تنها خردستیز نباشد، بلکه به وسیله عقل و برهان مورد تأیید قرار گیرد.

– داراى خاستگاه الهى باشد.

– آموزه‏هاى آن، تحریف نشده باشد.

– از سوى پیامبران الهى بعدى، نسخ نشده باشد.

– از دیگر ادیان موجود، جامع‏تر و کامل‏تر باشد.

بررسى تطبیقى ادیان براساس این موارد، تحقیقى گسترده و فراخ دامن مى‏طلبد؛ در عین حال، به طور فشرده و کوتاه، به مقایسه چند دین بزرگ خواهیم پرداخت:

الف) مهم‏ترین رکن اساسى یک دین، «خداشناسى» آن است. آموزه خداشناسى و توحید در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و دلایل استوار بسیارى، بر آن گواهى مى‏دهد. اثبات توحید به خودى خود، ابطال کننده آموزه «تثلیث» و «ثنویت» است. بنابراین، همین مسئله به تنهایى براى اثبات عدم حقانیت ادیان غیرالهى، مانند بودایى‏گرى و هر دین دیگر مشتمل بر شرک – مانند مسیحیت و زرتشتى‏گرى – کافى است.

ب) بسیارى از ادیان با وجود دارا بودن پیشینه الهى، در طول تاریخ، دچار تحریفات چشمگیرى شده، اصالت خود را از دست داده‏اند. این مسئله، باعث شده تا آموزه‏هاى خردستیز بسیارى در این ادیان رخ نماید.۱

توماس میشل، استاد الهیات مسیحى چنین مى‏نویسد: به اعتقاد بیشتر متفکران کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس، کتب مقدس، املاى الهى نیست و داراى عصمت لفظى نمى‏باشد و گاهى نویسندگان بشرى آن، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه‏آمیزى را در متن کتاب باقى گذاشته‏اند.

قرآن و پلورالیزم دینى‏

قرآن علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفى پلورالیسم و تکثّرگرایى دینى، به صراحت با برخى از اصول و مبانى پلورالیسم، مخالف است و آن را باطل مى‏کند. آیات قرآن در این باره، به سه بخش زیر تقسیم مى‏شوند:

امکان رسیدن به حقیقت‏

برخى از آیات قرآن، با مبناى شکاکیت، نسبیت‏گرایى و عدم امکان دست‏یابى به حقیقت – که از مبانى و پیش‏فرض‏هاى پلورالیزم دینى است – در تضاد و تقابل بوده، نشان مى‏دهند که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت در دین، مورد پذیرش نیست و رسیدن به حقیقت، امکان‏پذیر است. این آیات عبارتند از:

آیاتى که شک‏ورزان را مورد سرزنش قرار مى‏دهد.

آیاتى که ادله پیامبران را روشن و آشکار و تردید شکاکان را بى‏وجه معرفى مى‏کند.

آیاتى که امر به تبعیت از علم و یقین و نهى از پیروى ظن و گمان دارد.

عدم قبول غیر اسلام‏

این آیات، با صراحت، اسلام را تنها دین حق و صراط مستقیم معرفى مى‏کند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفى کرده، آنان را به پیروى از اسلام دعوت مى‏کند. به آیات زیر، دقت کنید:

«و هر کس جز اسلام، دینى [دیگر ]جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت از زیانکاران است».۶ البته اسلام، همه پیامبران الهى را راهبر به سوى حقیقت دانسته، دین همه را اسلام مى‏داند. بنابراین، پیروى از پیامبران خدا در عصر رسالتشان، همان اسلام است و مصداق آن در زمان رسالت حضرت ختمى مرتبت، پیروى از آیین حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏وآله است.

«هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمى‏شوند؛ مگر آن که از کیش آنان پیروى کنى؛ بگو: در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعى ]است و چنانچه پس از آن علمى که تو را حاصل شد، از هوس‏هاى آنان پیروى کنى، در برابر خدا، سرور و یاورى نخواهى داشت».

. «و یهود گفتند: عُزَیر، پسر خداست و نصارا گفتند: مسیح، پسر خداست! این سخنى است [باطل ]که به زبان مى‏آورند و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده‏اند، شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه [از حق ]بازگردانده مى‏شوند»!

دین همه انسان‏ها

بسیارى از آیات قرآن، همه انسان‏ها را مخاطب قرار داده، به دین اسلام دعوت کرده و قرآن و پیامبر اسلام را هادى همه انسان‏ها معرفى کرده است. در قرآن چنین آمده است: «و ما تو را نفرستادیم؛ مگر براى همه مردم تا [آنها را به پاداش الهى ]بشارت دهى و [از عذاب او ]بترسانى».۹ در جاى دیگر چنین آمده است: «بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم».۱۰ همچنین درباره همگانى بودن قرآن، چنین آمده است: «آن کتاب (قرآن)، نیست. مگر تذکرى براى همه جهانیان».۱۱

فراخوانى اهل کتاب به اسلام‏

قرآن مجید، اهل کتاب را به اسلام فرا خوانده، روى‏گردانى از آن را کفر و حق‏پوشى تلقى مى‏کند:

اى اهل کتاب! پیامبر ما به سوى شما آمد؛ در حالى که بسیارى از حقایق کتاب [آسمانى را که شما مخفى داشتید، روشن مى‏سازد و از بسیارى از آنها صرف نظر مى‏کند. آرى [او] از جانب خدا، به سوى شما نور و کتاب آشکارى آورد. خداوند به برکت آن، کسانى را که خشنودى او را پیروى کنند، به راه‏هاى سلامت، هدایت مى‏کند و به فرمان خود، از تاریکى‏ها به سوى روشنایى مى‏برد و آنها را به راه راست هدایت مى‏کند».۱۲

قرآن در جاى دیگر مى‏فرماید: «اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر مى‏شوید؛ در حالى که بر درستى آن گواهید

تفکیک حقیقت و معذور بودن‏

هر چند دین حق و صراط مستقیم، واحد است، ولى حجت بودن، گوناگون است و مسئله حقانیت را باید از آن جدا کرد. پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهى‏اند؛ اما در صورت وجود شرایطى، داراى حجت و دلیل خواهند بود. این شرایط عبارتند از: جهل غیرمقصرانه نسبت به اسلام، طالب بودن حقیقت در سویداى دل، جست‏وجوى حق در حد مقدور و پاى‏بندى به احکام عقل و فطرت.

بر این اساس، انسان‏ها، هر چند راهشان «صراط مستقیم» و دین حق نیست، اما در روز قیامت، نزد خداوند، معذورند. قرآن از این گروه، با عنوان «مستضعفین» یاد کرده است. این گروه، ضمن معذور بودن، به تناسب صدق باطنى و نوع عقاید و رفتار و به عبارت دیگر، متناسب با میزان «حسن فاعلى» و «حسن فعلى»، بهره‏اى از سعادت برده، به درجه‏اى از سعادت نایل خواهند شد.

الف) دین حق، تنها اسلام است و اسلام، همان آیین توحیدى به معناى کامل کلمه و در همه ابعاد آن است که دین همه انبیاى الهى بوده، آنان، همگان را به سوى آن دعوت کرده‏اند. بنابراین، آموزه‏هایى چون تثلیث، ثنویت و…، هرگز بنیاد و اساس درستى ندارند.

ب) از نظر اسلام، شریعت داراى کثرت طولى است؛ یعنى آن چه در طول تاریخ تغییر کرده، شریعت الهى بوده است و هر پیامبر صاحب شریعتى، شریعت پیشین را نسخ و شریعتى کامل‏تر و متناسب با رشد بشر و مقتضیات زمان، عرضه کرده است. بنابراین، تکثر طولى – نه عرضى – شریعت، وجود داشته است و با شریعت خاتم، همه شرایع پیشین، نقض شده و تنها شریعت مقبول، شریعت محمدى صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم است.

ج) نجات و رستگارى انسان، تابع حجت‏هایى است که خداوند بر انسان تمام کرده و پاسخ انسان به آنهاست. هر کس در حد حجت‏هاى درونى (عقل، فطرت و…) و حجت‏هاى بیرونى (تعالیم پیامبران) که به آنها دسترسى داشته است و یا مى‏توانست به آنها دسترسى یابد، مسئول و وراى آن، معذور است‏

منظر درون دینی

یک مسلمان با توجه به آموزه هاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد، با این توضیح که مسلمان در اندیشه برون دینی،‌ ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است. « آمن الرسول والمؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله… »(۱).لیکن شریعت یا دین برتر،‌ اسلام است. در این خصوص قرآن مى گوید: «و من یبتغ غیر الاءسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین؛ هر که دینى جز اسلام اختیار کند،‌ از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود ».(۲)

از منظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافته آدم، نوح، ابراهیم،‌ موسى و عیسی(ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوندى است.

دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خداوندى معرفى کرده است. (الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً).(۳) نیز فرمود: «و تمّت کلمه ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت (۴).

به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است(۵) . خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.

در منظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان،‌ بهترین و پیامش بهترین پیام ها است،‌ که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل،‌ یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی،‌ یاد مى شود.

ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کامل تر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی،‌ یکى بیش نیست، در این زمان،‌ دین اسلام که آخرین و کامل ترین دین است، باید پیروى شود.

استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیه «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مى فرماید که: دین تسلیم است،‌ ولى حقیقت تسلیم در هر زمان،‌ شکلى دارد و در این زمان، شکل آن،‌ دین گران مایه اى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه‌ تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.

روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است .

منظر برون دینی:

در این منظر نمى توان براى برترى دین اسلام به آیات قرآنى و روایات اسلامى تمسک نمود، چون که غیر مسلمان این ها را قبول ندارد، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.

در قدم بعدى نوبت به این مى رسد که دین بر حق تنها یک دین است، نه بیشتر. نمى شود پذیرفت هم اسلام بر حق است و هم ادیان دیگر پلورالیسم دینى و تکثر گرایی در دنیا مردود است.

اگر در پى اثبات حقانیت دین اسلام بر آییم، بحث به درازا مى کشد که در این فرصت اندک نمى توان به طور مبسوط و کافى آن را بیان نمود از این رو به صورت مختصر به آن پرداخته می‌شود

برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان، راه هایى وجود دارد که یکى از آن ها بررسى ویژگى هاى اسلام در بُعد شناخت شناسی،‌ جهان بینی،‌ انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى است، سپس با معیار عقل و خِرَد ـ که اولین داور و معیار پذیرفته شده است ـ اگر در این زمینه خواهان بررسى هستید، توجه شما را جلب می‌کنیم به کتاب هاى شهید مطهرى و کتاب هاى شهید محمد باقر صدر (به ویژه کتاب فلسفتنا که در فارسى به نام هاى «فلسفه ما»،‌ جهان بینى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است). به عنوان نمونه شهید مطهرى درباره‌ ویژگى هاى اسلام مى نویسد: دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:

بشر می‌تواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است شناخت حقایق جهان از این راه ها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی،‌ انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل… .

ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیه نفس و مطالعه ‌آثار علمى دیگران.

ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.

از نظر جهان بینى و انسان شناسى عبارت است از:

ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.

ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.

ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.

ـ واقعیت هاى این جهان درجه تنزل یافته و مرتبه نازله واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده می‌شود.

ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست به سوى او هم هست… .

ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مى یابد… .

ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه اى که هستند از نور هدایت برخوردارند.

ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است… .

ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.

۰ـ انسان ها به حسب خلقت مساوى آفریده شده اند، تنها ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.

ـ انسان ها به حسب اصل خلقت از یک سلسله استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.

ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد می‌شود. در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست… .

ـ انسان ها همواره در عمق جانشان یک تضاد درونى (تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، لذا مسئولیت دارند.

ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است… .

از نظر ایدئولوژی:

ایدئولوژی اسلام همه جانبه،‌جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگى گرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن،‌ حقوق و آزادى فردى را محترم مى شمارد…) .

با نگاه به این خصائصى که از اسلام بیان شد. مى گوییم: این معارف را مى توان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد. زیرا مقایسه یکى از مهمترین معیارهاى ارزیابى است. مى توان در وهله نخست مکاتب را بر دو قسم تقسیم نمود، مادى و الهى با بطلان مکاتب عادی، اعم از مکتب مادى میکانیک و دیالک تیک،* بحث در مکاتب الهى متمرکز می‌شود.

مکاتب الهى هم بر دو قسم است: توحیدى و غیر توحیدى (شرک)، عقل سلیم توحید را مى پذیرد، بنابراین بحث در ادیان توحیدى متمرکز می‌شود. در بین ادیان و مکاتب الهى و توحیدى سه دین مطرح است، اسلام،‌ مسیحیت و یهود. تبلور اسلام در قرآن، مسیحیت در انجیل و یهود در تورات است. با تأمّل در این سه کتاب به راحتى حقانیت و برترى قرآن بر دو گتاب دیگر را مى توان دریافت نمود .

کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسه اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى گوییم: دین اسلام برترى دارد،‌

اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند،‌ قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.

دوم: حقوق فردى انسان ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.

سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.

چهارم: رهنمود هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى اند،‌ مثلاً عدم خشونت بودایى ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت ها همخوان است.

پنجم: اکثر دین ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان ها نیستند،‌ یا اگر هستند، تعادلى در آن ها دیده نمى شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسان‌ها مى شود. این وضع در اسلام بهتر است.

ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند، در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد. که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده اند.

 

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله جامعیت دین اسلام با توجه به آیات و روایات
  • مقاله سیری در دین مبین اسلام
  • مقاله دین اسلام
  • مقاله اسلام در غرب
  • پایان نامه جایگاه والدین در دین اسلام
  • برچسب ها : , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    براي قرار دادن بنر خود در اين مکان کليک کنيد
    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید
    

    جستجو پیشرفته مقالات و پروژه

    سبد خرید

    • سبد خریدتان خالی است.

    دسته ها

    آخرین بروز رسانی

      دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط دیجیتال ایران digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghale.irمحفوظ می باشد.