736 بازدید
مقاله نگاهی نقادانه به افکار و اندیشه های بهائیت مربوطه به صورت فایل ورد word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۱۴۱ صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود مقاله نگاهی نقادانه به افکار و اندیشه های بهائیت نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک مقاله مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد
مقدمه : ۱
طرح تحقیق : ۲
موضوع تحقیق : ۲
طرح مسئله تحقیق : ۲
سؤالات تحقیق : ۳
فرضیههای تحقیق : ۳
سابقه و ضرورت انجام تحقیق : ۳
ساختار تحقیق : ۴
روش انجام تحقیق : ۴
فصل اول: تعاریف و کلیات
۱) تعاریف… ۶
۱-۱) بهاء در لغت : ۶
۱-۲) بهائیت در اصطلاح : ۶
۱-۳) نقد در لغت : ۶
۱-۴) نقد در اصطلاح : ۶
۲) کلیات… ۶
۲-۱) نگاهی تاریخی به پیدایش فرقه ضاله بهائیت : ۶
۲-۱-۱) منشأ و ریشه پیدایش بهائیت : ۷
۲-۱-۱-۱) فرقهی شیخیه : ۷
۲-۱-۱-۲) فرقهی بابیه : ۸
۲-۱-۲) علل و عوامل پیدایش فرقهی بهائیت : ۹
۲-۱-۲-۱) یأس و ناامیدی مردم به علت شکست در جنگهای ایران و روس : ۹
۲-۱-۲-۲) وضعیت بد اقتصادی : ۱۰
۲-۱-۲-۳) نابسامانی امنیت اجتماعی : ۱۰
۲-۱-۲-۴) وضعیت درهمریخته فرهنگی : ۱۱
۲-۱-۲-۵) وضعیت بد سیاسی : ۱۲
۲-۱-۳) روند تاریخی پیدایش فرقهی ضالهی بهائیت : ۱۲
۲-۱-۴) نگاهی به زندگانی رهبران بهائیت : ۱۳
۲-۱-۴-۱) نگاه به زندگی بنیانگذار بهائیت : ۱۴
۲-۱-۴-۲) نگاهی به زندگی دیگر رهبران بهائیت : ۲۶
۲-۱-۵) نقش استعمار در پیدایش بهائیت و تقویت آن : ۲۹
۲-۱-۵-۱) نقش و چگونگی حمایت روسیه : ۳۰
۲-۱-۵-۲) حمایت انگلیس : ۳۱
۲-۱-۵-۳) پیوند بهائیت با صهیونیسم : ۳۱
۲-۱-۵-۴) حمایت بی وقفه آمریکا : ۳۳
فصل دوم : مستندات بهائیت در جهت اثبات حقانیت خود
۱) مستندات بهائیت در جهت اثبات حقانیت خود : ۳۶
۱-۱) استدلال به آیات قرآنی : ۳۶
۱-۱-۱) استدلال به آیهی ۴۰ سورهی احزاب : ۳۶
۱-۱-۱-۱) چگونگی استدلال و بررسی آن : ۳۶
۱-۱-۱-۲) معنای خاتم در کلام مفسران و دانشمندان لغت : ۳۷
۱-۱-۱-۳) خاتمیت از منظر روایات و آیات : ۳۹
۱-۱-۲) استدلال بر آیه ۱۵ سوره (غافر) مؤمن : ۴۱
۱-۱-۲-۱) چگونگی استدلال : ۴۱
۱-۱-۲-۲) نقد و بررسی : ۴۲
۱-۱-۳) استدلال به آیه ۳۵ سوره اعراف : ۴۳
۱-۱-۳-۱) چگونگی استدلال : ۴۳
۱-۱-۳-۲) نقد و بررسی : ۴۳
۱-۱-۴) استدلال به آیه ۶۸ سوره زمر : ۴۴
۱-۱-۴-۱) نحوه استدلال : ۴۵
۱-۱-۴-۲) نقد و بررسی : ۴۵
۱-۱-۵) استدلال به آیه ۲۵ سوره نور : ۴۷
۱-۱-۵-۱) نوع و چگونگی استدلال : ۴۷
۱-۱-۲-۵) نقد و بررسی : ۴۷
۱-۲) استدلال بهائیان به روایات برای اثبات مدعای خود : ۴۹
۱-۲-۱) استدلال به روایت اول : ۴۹
۱-۲-۱-۱) نقد و بررسی : ۴۹
۱-۲-۲) استدلال به روایت دوم : ۵۰
۱-۲-۲-۲) نقد و بررسی : ۵۱
فصل سوم : اصول اعتقادی بهائیت
۱) تحری حقیقت از منظر بهائیت : ۵۴
۱-۱) شرایط تحری حقیقت از دید رهبران بهائی : ۵۵
۱-۲) نقد و بررسی اصل تحری حقیقت : ۵۵
۱-۲-۱) تحری در لغت و شرع : ۵۵
۱-۲-۲) معنای لغوی حقیقت : ۵۶
۱-۲-۳) تحری حقیقت و شرایط آن در اسلام : ۵۶
۱-۲-۳-۱) تکیه نکردن بر ظن و گمان : ۵۷
۱-۲-۳-۲) عدم پیروی از میل و هواهای نفسانی : ۵۸
۱-۲-۳-۳) عدم شخصیتگرایی : ۵۹
۱-۲-۳-۴) عدم سنتگرایی و گذشتهنگری : ۶۰
۲) اصل وحدت عالم انسانی : ۶۲
۲-۱) نقد اصل دوم : ۶۳
۳) اصل تطابق دین با علم و عقل : ۶۴
۳-۱) نقض ادعای بهائیان مبنی بر بدیع بودن اصل تطابق دین با عقل و علم : ۶۵
۴) اصل تعلیم و تربیت عمومی : ۶۶
۴-۱) نقض ادعای بدیع بودن اصل تعلیم و تربیت : ۶۷
۵) اصل تساوی حقوق رجال و نساء : ۶۹
۵-۱) نگاه اسلام به حقوق زن و مرد : ۷۰
فصل چهارم : احکام و تعالیم بهائیت
۱) احکام فردی در آیین بهائیت : ۷۴
۱-۱) تقلید : ۷۴
۱-۲-۱) نقد و بررسی : ۷۴
۱-۲-۲) معنای اجتهاد و تقلید : ۷۵
۱-۲-۳) پیشینهی تقلید : ۷۶
۱-۲-۴) فلسفهی تقلید : ۷۷
۱-۲) قبله در احکام بهائیت : ۷۸
۱-۲-۱) نقد و بررسی : ۷۹
۱-۲-۲) معنای لغوی قبله : ۸۰
۱-۲-۳) آثار و فوائد فردی قبله : ۸۱
۱-۲-۴) فوائد اجتماعی قبله : ۸۱
۱-۳) کیفیت وضو در آیین بهائیت : ۸۲
۱-۳-۱) نقد و بررسی : ۸۲
۱-۳-۲) فلسفه وضو : ۸۳
۱-۳-۳) فوائد بهداشتی وضو : ۸۳
۱-۳-۴) اخلاقی و معنوی : ۸۴
۱-۳-۵) فایده اخلاقی تیمم : ۸۴
۱-۳-۶) فایده بهداشتی تیمم : ۸۴
۱-۴) دستور نماز در آیین بهائیت : ۸۵
۱-۴-۱) نقد و بررسی : ۸۶
۱-۴-۲) فلسفه و فوائد نمازجماعت : ۸۷
۱-۵) روزه در مسلک بهاء : ۸۹
۱-۵-۱) نقد و بررسی : ۹۰
۱-۵-۲) روزه در لغت و اصطلاح فقهی : ۹۱
۱-۵-۳) فوائد و آثار روزه : ۹۱
۱-۶) حج در مسلک و آیین بهائیت : ۹۳
۱-۶-۱) نقد و بررسی : ۹۴
۱-۶-۲) فلسفه، فضیلت و فوائد حج : ۹۵
۱-۷) نکاح در مسلک بهائیت : ۹۶
۱-۷-۱) نقد و بررسی : ۹۶
۱-۷-۱-۱) شرایط عقد : ۹۷
۱-۸) طلاق در مسلک بهایئت : ۹۹
۱-۸-۱) نقد و بررسی : ۱۰۰
۲) احکام و تعالیم اجتماعی بهائیت : ۱۰۸
۲-۱) ممنوعیت امر به معروف و نهی از منکر : ۱۰۸
۲-۱-۱) نقد و بررسی : ۱۰۸
۲-۲) اطاعت بیچون و چرا از حکومتها : ۱۱۴
۲-۲-۱) نگاه اسلام به مردم و حکومت و حاکمان : ۱۱۴
۲-۳) ممنوعیت سب و لعن : ۱۱۸
۲-۳-۱) نگاهی لغوی به سبّ و لعن : ۱۱۸
۲-۳-۱-۱) لعن در لغت : ۱۱۸
۲-۳-۱-۲) سبّ در لغت : ۱۱۹
۲-۳-۲) دیدگاه قرآن و روایات درباره لعن : ۱۱۹
۲-۳-۲-۱) معیار لعن در قرآن و روایات : ۱۱۹
۲-۳-۲-۲) لعنتشدگان در قرآن : ۱۲۰
۲-۳-۳) سبّ در قرآن : ۱۲۲
۲-۳-۴) نتیجهگیری از بحث سب و لعن : ۱۲۲
نتیجهگیری : ۱۲۴
منابع و مآخذ : ۱۲۵
۱- ابن فارس، احمدابنفارس،۱۳۸۰، معجم مقاییس اللغه، ج۲، بیروت : دار احیاء التراثالعربی.
۲- ابوالقاسم بهابادی، رضا، راز تلازم نماز و زکات در قرآن، قم : انتشارات برنا.
۳- احمد، مرتضی، ۱۳۴۶، تاریخ و نقش سیاسی رهبران بهائی، تهران : دارالکتب الاسلامی.
۴- احمدیه، مریم، جمشید، جعفرپور،۱۳۸۰، طلاق به درخواست زن به درخواست مرد، تهران : سفیر صبح.
۵- اسلامی، جعفر، ۱۳۷۵، ۲۲۲۲نکته در تربیت، تهران : انتشارات اسلامی.
۶- اشتهاردی، محمد مهدی، ۱۳۷۹، ارمغان استعمار، تهران : انتشارات نسل جوان.
۷- اشراق خاوری، عبدالحمید، بیتا، پیام ملکوت، بیجا : مؤسسه ملی مطبوعات امری.
۸- اشراق خاوری، عبدالحمید، ۱۲۹بدیع، مائده آسمانی، بیجا : مؤسسه ملی مطبوعات امری.
۹- اشرف، فرامرز، ۱۳۱بدیع، مجموعهای از مطالب دیانت بهائی به اختصار، بیجا: مؤسسه ملی مطبوعاتی امری.
۱۰- افراسیابی، بهرام، ۱۳۸۲، تاریخ جامع بهائیت (نوماسونی)، تهران : انتشارات سخن.
۱۱- افروز، غلامعلی، ۱۳۷۸، روانشناسی خانواده همسران برتر، تهران : انتشارات سازمان انجمن اولیاء و مربیان.
۱۲- افندی، شوقی، ۱۲۴ بدیع، قرن بدیع، ج۱، بیجا : مؤسسه ملی مطبوعات امری.
۱۳- افندی، عباس، ۱۱۷ بدیع، مکاتیب، بیجا : مطبوعات امری.
۱۴- افندی، عباس، ۱۰۹۸، مفاوضات، لیدن هلند : چاپ لیان.
۱۵- امریتمعی، عبدالواحد، ۱۳۷۸، غررالحکم و دررالکلم، ج۲، ترجمه محمدعلی انصاری، قم : سازمان چاپ و صحافی دارالکتب.
۱۶- امیدپور، علی، ۱۳۴۳، خاتمیت، تهران : سازمان مطبوعاتی مرجان.
۱۷- انصاریان، حسین، ۱۳۷۶، نظام تربیت در اسلام، قم : انتشارات ام ابیها.
۱۸- انوری، حسن، ۱۳۱۲، فرهنگ روز سخن، تهران، سخن تهران.
۱۹- ایازی، محمدعلی، ۱۳۸۰، آزادی در قرآن، تهران : مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر.
۲۰- بابویهقمی،ابیجعفرمحمدبنعلیبنالحسین،۱۳۵۸،الخصال،ج۲۱،تهران:چاپاحسنت گلشن.
۲۱- بستانی، فؤاد افرام،۱۳۷۴، فرهنگجدیدعربی ـ فارسی،ترجمهمنجدالطلاب،تهران : اسلامی.
۲۲- برنجکار، رضا، ۱۳۷۸، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، قم : مؤسسه فرهنگی طه.
۲۳- بهتاش، یدالله، ۱۳۷۹، صحیفه رستگاری، تهران : انتشارات سبحان.
۲۴- بهجت، محمدتقی، ۱۳۸۰، رساله توضیحالمسائل، قم : انتشارات شفق.
۲۵- بهشتی، ابوالفضل، ۱۳۸۲، سیمای مؤمن در قرآن و حدیث، قم : بوستان کتاب.
۲۶- بهشتی، محمد، ۱۳۸۰، نقش آزادی در تربیت کودکان، ج۱، تهران : بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید بهشتی.
۲۷- بیضاوی، عبداللهبنعمر، ۱۳۸۴، تفسیر انوارالتنزیل و اسرار التأویل، ج۵، بیروت، دارالفکر.
۲۸- پاینده، ابوالقاسم، بیتا، نهجالفصاحه، تهران : انتشارات جاویدان.
۲۹- پترسون، مایکل، هاسکر ویلیام، رایشنباخ، بروس، عقل و اعتقادات دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران : طرح نو.
۳۰- تهرانی، جواد، ۱۳۵۴، بهائی چه میگوید، ج۱، مشهد : چاپخانه خراسانی.
۳۱- جُرّ، خلیل، ۱۳۷۳، فرهنگ لاروس، ترجمه حبیب طبیبیان، تهران : انتشارات امیرکبیر.
۳۲- جعفری،محمد،۱۳۸۶،عقلودیناز نظرروشنفکراندینیمعاصر، قم : انتشارات صهبای یقین.
۳۳- جعفری، یعقوب، ۱۳۷۶، تفسیر کوثر، ج۱، قم : انتشارات هجرت.
۳۴- جمعی از نویسندگان، ۱۳۷۸، انقلاب اسلامی ایران و چرایی و چگونگی رخداد آن، تهران : نهاد نمایندگی مقام معظمرهبری در دانشگاهها.
۳۵- جوادی آملی، عبدالله، ۱۳۸۱، حکمت عبادت، قم : مرکز نشر ایرانشهر.
۳۶- حجازی، فخرالدین، ۱۳۷۷، پیامبران در تمدن اسلام، تهران : انتشارات بعثت.
۳۷- حجتی، محمدباقر، ۱۳۷۴، سه گفتار پیرامون برخی از مسائل تربیتی اسلام، بیجا : دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
۳۸- حر عاملی، محمدبنالحسین، ۱۳۷۳، وسائلالشیعه، ج۲۷، تهران : انتشارات اسلامیه.
۳۹- حسینی،اصفهانی،مرتضی،۱۳۷۹،امربهمعروفونهیازمنکردراسلام،قم:انتشاراتفرهنگ قرآن.
۴۰- حسینی، دشتی، مصطفی، ۱۳۶۹، معارف و معاریف، دائرهالمعارف جامع اسلامی، ج۳، تهران : مؤسسه فرهنگی آرایه.
۴۱- حسینی طباطبایی، مصطفی، ۱۳۷۹، ماجرای باب و بهاء، تهران، انتشارات روزنه.
۴۲- حسینی، مجتبی، ۱۳۸۶، احکام تقلید و بلوغ، قم : دفتر نشر معارف.
۴۳- حسینی،مجتبی،۱۳۸۵،احکامروزه مطابق با نظرده تن از مراجععظام، قم: دفتر نشرمعارف.
۴۴- حسینی، مجتبی، ۱۳۸۶، رساله دانشجویی، قم : دفتر نشر معارف.
۴۵- خراسانی، محقق، ۱۳۷۵، کفایهالاصول، ج۲، تهران : اسلامیه.
۴۶- خمینی، روحالله، ۱۳۸۱، آداب نماز، تهران : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره).
۴۷- خمینی، روح الله، ۱۳۷۷، رساله توضیح المسائل، قم : انتشارات نجات.
۴۸- خمینی،روحالله،۱۳۷۸،صحیفهامام،ج۱۵،تهران : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی(ره).
۴۹- خمینی، روحالله، ۱۳۶۱، صحیفه نور، ج۱، تهران : انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.
۵۰- خمینی، روحالله، ۱۳۷۱، مناسک حج، مطابق با فتوای امامخمینی(ره)، تهران : نشر معشر.
۵۱- دستغیب شیرازی، عبدالحسین، ۱۳۸۲، قلب سلیم، ج۱، قم : دفتر انتشارات اسلامی.
۵۲- دشتی، محمد، ۱۳۷۹، نهجالبلاغه، قم : طلیعه نور.
۵۳- دلشاد تهرانی، مصطفی، ۱۳۸۶، تفسیر موضوعی نهجالبلاغه، قم : نشر معارف.
۵۴- دهخدا، علیاکبر، ۱۳۷۷، لغتناه دهخدا، ج۱۳و ۶، تهران : مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
۵۵- رائین، اسماعیل، بیتا، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، تهران : مؤسسه تحقیقی رائین.
۵۶- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، ۱۳۸۷، المفردات فی غریبالقرآن، تهران، آرایه.
۵۷- زاهد زاهدی، سعید، ۱۳۸۴، بهائیت در ایران، تهران : مرکز انتشارات اسناد انقلاب اسلامی.
۵۸- زعیمالدوله، محمد مهدیخان، ۱۳۴۶، ترجمه بابالابواب یا تاریخ باب و بهاء، ترجمهی حسن فرید گلپایگانی، تهران : مؤسسه مطبوعاتی فراهانی.
۵۹- زهری، محمدسعدبنمنیع، ۱۳۷۵،الطبقاتالکبری، ج۱، بیروت ـ لبنان،احیاء التراثالعربی.
۶۰- سبحانی، جعفر، ۱۳۶۹، خاتمیت از نظر قرآن، حدیث و عقل، ترجمه : رضا استادی، تهران، انتشارت توحید.
۶۱- سبزواری، هادی، ۱۳۸۰، اسرارالحکم، قم : انتشارات اسلامیه.
۶۲- ستاد اقامه نماز و وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۸۶، نماز در قرآن، تهران : انتشارات ستاد اقامه نماز.
۶۳- ستوده، هدایت وسیفالله بهاری،۱۳۷۶، آسیبشناسیخانواده، تهران : انتشارات ندای آریانا.
۶۴- سجادی،جعفر،۱۳۷۵، فرهنگمعارفاسلامی،ج۲،تهران: شرکتمؤلفان و مترجمان اسلامی.
۶۵- سروش، محمد، ۱۳۸۱، آزادی، عقل و ایمان، قم : دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری.
۶۶- سلیمانی، عزیزالله، ۱۳۶۵، مصابیح هدایت، ج۲، تهران، فرخی.
۶۷- سهراب، عنایتالله، ۱۳۰ بدیع، مبادی استدلال، بیجا : مؤسسه ملی مطبوعات امری.
۶۸- سیاح، احمد، ۱۳۷۸، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران : انتشارات اسلام.
۶۹- سیدمیرزایی،زینب،۱۳۸۲، نماز زیباترینپرواز و شکوهترین آغاز، قم : دفتر تبلیغاتاسلامی.
۷۰- شمیم، علیاصغر، ۱۳۵۷، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران : انتشارات مدبر.
۷۱- شهبازی، عبدالله، ۱۳۷۶، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران : مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
۷۲- شهیدی، جعفر، ۱۳۷۴، نهجالبلاغه، تهران : انتشارات علمی و فرهنگی.
۷۳- شیرازی، علیمحمد، بیتا، بیان، بی جا : بینا.
۷۴- صادقی، هادی، ۱۳۸۶، عقلانیت ایمان، قم : انتشارات کتاب طه.
۷۵- صدوق، محمدبنعلیبنبابویه، ۱۳۸۲، کمالالدین و تمامالنعمه، ج۱، ترجمه منصور پهلوان، قم : سازمان چاپ و نشر دارالحدیث.
۷۶- صفیپو،عبدالرحیمابنعبدالکریم،۱۲۹۷، منتهیالأرب فی لغهالعرب، بیجا: انتشاراتسنائی.
۷۷- طاهری خرمآبادی، حسین، ۱۳۷۸، اسلام و مسائل اجتماعی، تهران : دارالفکر.
۷۸- طباطبایی، محمدحسین، ۱۳۷۹، المیزان، ج۱۷، قم : دفتر انتشارات اسلامی.
۷۹- طباطبایی، محمدحسین، ۱۳۷۹، المیزان، ج۱۷، قم : دفتر انتشارات اسلامی
۸۰- طبرسی، ابوعلیفضلبنحسن، ، تفسیر مجمعالبیان، ج ،
۸۱- طبرسی، ابوعلیفضلبنحسن، ۱۳۸۳، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ترجمه احمد امیری شادمهری، مشهد : بنیاد پژوهشهای اسلامی.
۸۲- عزتی،ابوالفضل،۱۳۷۰،رابطهدینوفلسفه، بیجا، انجمن علمی ـ مذهبی دانشگاه آذربادگان.
۸۳- علیجانی، قاسم، ۱۳۶۱، نقش روزه در سازندگی انسان، قم : انتشارات دارالنشر قم.
۸۴- عمید، حسین، ۱۳۸۵، فرهنگ فارسی عمید، ج۱، تهران : انتشارات امیرکبیر.
۸۵- فاضلی، قادر، ۱۳۸۰، اسرار و عرفان حج، تهران : نشر فضیلت علم.
۸۶- فاضلیمیبدی،محمدتقی،۱۳۷۵،دینچیست؟حقیقتدینازنگاهکتابو سنت، قم : نشر خرم.
۸۷- فاضل لنکرانی، محمد، ۱۳۷۴، رساله توضیحالمسائل، قم : انتشارات مهر.
۸۸- فتحی، حسن، ملکاوی، ۱۳۸۰، گامی به سوی نظریهپردازی در تعلیم و تربیتاسلامی، ترجمه غلامرضا متقیفر و اسداللهطوسی، قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی (ره).
۸۹- فرخی، ابوالحسن، ۱۳۸۰، فرهنگ المحیط، تهران : انتشارات یادواره کتاب.
۹۰- فشاهی،محمدرضا،۱۳۵۴،تحولاتاجتماعیوفکریدرجامعهفئودالیایران، تهران : کوتنبرگ.
۹۱- فشاهی،محمدرضا،۱۳۵۳، واپسینجنبشقرونوسطایدر دوران فئودالی، تهران : کوتنبرگ.
۹۲- فضایی، یوسف، ۱۳۸۷، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخیگری، بابیگری، بهائیگری و کسرویگرایی، تهران : نشر آشیانهکتاب.
۹۳- قرائتی،محسن، ۱۳۷۹، امر به معروف و نهیاز منکر، تهران: مرکز فرهنگیدرسهاییاز قرآن.
۹۴- قرائتی، محسن، ۱۳۷۵، تفسیر نور، ج۳ و ۱۵، قم : مؤسسه در راه حق.
۹۵- قربانیلاهیجی،زینالعابدین، ۱۳۷۶، تفسیر جامعآیاتواحکام، ج۴، قم : انتشاراتنشر سایه.
۹۶- قربانی لاهیجی، زینالعابدین، ۱۳۸۰، فریضه امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن و سنت، تهران : نشر سایه.
۹۷- قریشی، علیاکبر، ۱۳۷۷، تفسیر احسنالحدیث، ج۲، تهران : نشر بنیاد بعثت.
۹۸- قیم، عبدالنبی، ۱۳۸۵، فرهنگ معاصر میانه، تهران، انتشارات فرهنگ معاصر.
۹۹- کمالی، علی، ۱۳۸۶، قرآن و مقام زن، تهران : انتشارات اسوه.
۱۰۰- کمرهای، خلیل میرزا، ۱۳۷۶، قبله اسلام، کعبه یا مسجد الحرام، تهران : چاپخانه آفتاب.
۱۰۱- گلپایگانی، حسن فرید، ۱۳۵۹، ترجمه مفاتح بابالابواب یا تاریخ باب و بهاء، تهران : انتشارات فرخی.
۱۰۲- گلپایگانی، ابوالفضل، بیتا، فرائد، هند، لجنه ملی مطالعات و انتشارات .
۱۰۳- مارگار انگلیسی، کلمنت، ۱۳۷۴، فرهنگ تاریخی سیاسی ایران و خاورمیانه، تهران : مؤسسه خدماتی رفاهی رسا.
۱۰۴- مسعود، جبران، ۱۳۷۹، فرهنگ رائد الطلاب فرهنگ دو زبانه، ج۲، تهران : یادواره کتاب.
۱۰۵- مجلسی، محمدباقر، ۱۳۶۳، بحارالانوار، ج۱۵ و ۹۶، تهران : دارالکتب الاسلامیه.
۱۰۶- مجلسی، محمدباقر، ۱۳۸۴، حیلهالمتقین، تهران : انتشارات گلی.
۱۰۷- محمدی ریشهری،محمد، ۱۳۷۷، میزانالحکمه، ج۱۴، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم : مؤسسه فرهنگی دارالحدیث.
۱۰۸- محمودی،عباسعلی،۱۳۷۸،پژوهشیقرآنی، فقهیوحقوقیدربارهمردوزن،تهران : نشر مطهر.
۱۰۹- مدنی،جلالالدین،۱۳۶۹،حقوقاساسیجمهوریاسلامیایران، ج۵، تهران:انتشارات سروش.
۱۱۰- مدرسی، محمدتقی، ۱۳۷۷، تفسیر هدایت، ج۱۲، ترجمه : پرویز اتابکی، مشهد : انتشارات قدس رضوی.
۱۱۱- مسعودی، محمداسحاق، ۱۳۷۸، پژوهشی در امر به معروفونهیازمنکر ازدیدگاهقرآنوروایات، تهران : نشر بینالملل.
۱۱۲- مصطفوی، جواد، ۱۳۷۶، رابطه نهجالبلاغه با قرآن، تهران : بنیاد نهجالبلاغه.
۱۱۳- مصطفوی، حسن، ۱۳۶۸، التحقیق فیعلمات القرآنالکریم، ج۹، تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
۱۱۴- مطهری، مرتضی، ۱۳۸۶، بیست گفتار، تهران : انتشارات صدرا.
۱۱۵- مطهری، مرتضی، ۱۳۸۷، پانزده گفتار، تهران : صدرا.
۱۱۶- مطهری، مرتضی، ۱۳۶۱، پیرامون انقلاب، قم : انتشارات اسلامی.
۱۱۷- مطهری، مرتضی، ۱۳۸۳، جاذبه و دافعه علی (ع)، تهران : انتشارات صدرا.
۱۱۸- مطهری، مرتضی، ۱۳۷۲، جهانبینی توحیدی وحی و نوبت، تهران : صدرا.
۱۱۹- مطهری، مرتضی، ۱۳۸۵، خاتمیت، تهران : انتشارات صدرا.
۱۲۰- مطهری، مرتضی، ۱۳۷۶، نظام حقوق در خانواده، تهران : صدرا.
۱۲۱- معلوف،لوییس،۱۳۸۶، فرهنگالمنجدعربیبه فارسی، ترجمهمحمدبندرریگی،تهران: ایران.
۱۲۲- مکارمشیرازی، ناصر، ۱۳۸۴، تفسیر نمونه، ج ۱۶ و۲۰، تهران : دارالکتبالاسلامیه.
۱۲۳- منفرد، حسن، ۱۳۷۳، تعلیم و تربیت اخلاقی اسلامی، قم : انتشارات جمهوری.
۱۲۴- مهریزی، مهدی،۱۳۸۶،شخصیتوحقوق زن در اسلام، تهران : انتشارات علمی ـ فرهنگی.
۱۲۵- موسوی بجنوردی، محمد، ۱۳۸۶، حقوق خانواده، تهران : مجمع علمی و فرهنگی مجد.
۱۲۶- موسویزاده، ابراهیم،۱۳۸۰، نماز و آثارآندر دورهجوانی، تهران: انتشارات ستاداقامهنماز.
۱۲۷- مونتگری وات، ویلیام، ۱۳۷۹، حقیقت دینی در عصر ما، ترجمه ابوالفضل محمودی، قم : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه اسلامی.
۱۲۸- نجاتی، محمدعثمان، ۱۳۷۵، قرآن و روانشناسی، ترجمه عباس عرب، مشهد : مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی.
۱۲۹- نجفی، محمدباقر، ۱۳۸۳، بهائیان، تهران : نشر معشر.
۱۳۰- نصر، تقی،۱۳۷۷،ایران در برخورد با استعمارگران، تهران : شرکتمؤلفانومترجمان ایران.
۱۳۱- نصر، علی، ۱۳۸۶، بهائیت و تحریف تاریخ، تهران : انتشارات ایدهگستر.
۱۳۲- نصری، علی، ۱۳۸۲، نقدی بر اصول دوازدهگانه بهائیت، تهران : انتشارات گویا.
۱۳۳- نعیمآبادی، غلامعلی، ۱۳۸۷، نماز زیباترین الگوی پرستش، تهران : ستاد اقامه نماز.
۱۳۴- نوری، میرزا حسینعلی، بی تا، اقتدارات، بیجا : بینا.
۱۳۵- نوری، میرزا حسینعلی، ۱۳۱۴ ه.ش، اقدس، بمبئی : چاپ ناصری.
۱۳۶- نوری، میرزا حسینعلی، بی تا، الواح وصایا، مصر.
۱۳۷- نوری، میرزا حسینعلی، بی تا، ایقان، مصر : بینا.
۱۳۸- هاشمی رفسنجانی، اکبر، ۱۳۷۳، تفسیر راهنما، ج۲، قم : مرکز فرهنگ و معارف قرآن.
۱۳۹- واحد تدوین کتب درسی، ۱۳۷۹، آشنایی با معارف قرآن، تفسیر موضوعی (۳)، مفاهیم اعتقادی، قم : سازمان حوزهها و مدارس علمیهی خارج از کشور.
۱۴۰- ودود،انور،۱۳۲۶،ساختههایبهائیتدرصحنهدینوسیاست،تهران:چاپخانهشرکت مطبوعات.
۱۴۱- یزدانی، احمد، ۱۰۴بدیع، مبادی روحانی، بیجا : لجنه ملی نشر آثار ملی.
۱۴۲- یزدانی، احمد، ۱۰۷ بدیع، نظر اجمالی در دیانت باب و بهاء، بیجا : نشریات امری.
بهاء یعنی الثمن ، القیمه ، السعر.[۱]
بهائیت دین منحرف.[۲] بهائی یکی از فرق ضاله مستحدثه در قرون اخیر، پیروان حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله.[۳]
نیکی و بدی را بیان کردن، نقَدَالکلام ؛ نیکی و بدی کلام را بیان کرد.[۴]
خواندن تحلیلی یک متن برای شناخت و فهم مقاصد، تناقصات درونی و اصولی و مبانی نویسنده.[۵]
نقد یعنی مطرح کردن خوبیها و بدیها برای شناخت بهتر دیگران.[۶]
اگر بخواهیم نگاهی تاریخی به پیدایش فرقه ضاله بهائیت داشته باشیم، دو نکته قابل تأمل و ملاحظه است که ابتدا باید این دو نکته مورد بررسی قرار گیرد و بعد به تشریح روند تاریخی پیدایش بهائیت پرداخت. اما این دو نکته آنکه : اولاً فرقه بهائیت منشأ و ریشهای دارد و ثانیاً این فرقه همچون فرق مختلف تأثیرپذیر از یک سری علل و عواملی میباشد که برای آشکار و روشن شدن ماهیت این فرقه ضاله باید مورد بررسی قرار بگیرد. به همین جهت در ابتدای فصل قبل از بررسی تاریخی این فرقه ضاله ابتدا به طور مختصر اشارهای به این دو نکته خواهیم داشت.
آنچه در بررسی منشأ پیدایش بهائیت جلب توجه میکند این است که بهائیگری از بابیت و بابیت از شیخیگری منشأ گرفته است، لذا بابیت و به طور اولیتر شیخیگری منشأ و ریشه پیدایش فرقه ضاله بهائیت میباشند. از این رو جهت روشن شدن ریشه و مبنای بهائیگری، شناخت منشأ آن یعنی شیخیگری و متعاقباً بابیگری ضروری مینماید. که در اینجا خلاصهوار به معرفی فرقه شیخیه و بابیه میپردازیم.
شیخیه نامی است که به پیروان احمد احسایی گفته میشود. زادگاه احسایی روستای مطیرفی واقع در منطقهی احساء از مراکز قدیمی تشیع که امروزه ایالتی در شرق عربستان سعودی بر ساحل غربی خلیجفارس به مرکزیت شهر هفوف است، میباشد. احسایی در پنج سالگی قرآن را نزد پدرش شیخ زینالدین احسایی آموخت و در احساء ادبیات عرب و مقدمات علوم دینی متداول را فرا گفت و در سال ۱۱۸۶ ق. مقارن با آشوبهای ناشی از حملات عبدالعزیز حاکم وهابی سعودی به احساء، به کربلا و نجف عزیمت کرد و از حوزه درس بزرگان تشیع همچون آقا محمدباقر وحید بهبهانی، سیدعلی طباطبایی صاحب ریاض، میرزامهدی شهرستانی و سیدمهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطاء بهرهمند شد.[۷]
شیخ احمد احسایی از سویی به «تشیع» وابستگی داشت که در این مورد بسیار اغراء نمود و از طرفی دیگر به فلسفه یونان پرداخت. باید توجه داشت که فلسفه یونان هیچگونه سازگاری و سازش و هماهنگی با شیخیگری ندارد چون فلسفهی یونان و تئوریهای آن مبنای خاص خود را دارد و شیخیگری از ویژگیهای مذهبی و الگوهایی پیروی میکند که دو مقولهی جدا از هم میباشند. این عدم هماهنگی بین مذهب و مکتب و علاقهی یکسان احسایی به مکتب و مذهب به طوری که نمیتواند از یکی بریده و به دیگری بپیوندد. لذا به راهی تازه گروید و چارهای نو اندیشید و تعمیرات و دگرگونیهایی در تشیع پدید آورد و آن را در قالبهای گوناگون مطرح نمود. سخنان تازهی شیخ احمد احسایی که آمیختهای از فلسفه و تشیع در قالبهای نو مطرح مینمود خشم شیعیان زمان را برانگیخت. من جمله مباحث مطرح شده از طرف شیخ احمد احسایی «علل اربعه» که در فلسفه از جایگاه خاصی برخوردار است، میباشد. شیخ احمد این بحث را اینگونه تشریح و تأویل نمودهاند که «علل اربعه همان آفریده شدن امامان ما میباشد» با این توضیح که میگوید : آفرینندهی این جهان امامان بودهاند، روزیدهنده و گرداننده نیز آنها هستند، خداوند رشتهی کارها را به دست آنها سپرده است.[۸] من جمله مباحث دیگری که مطرح نمود که یکی از ایرادهایی است که شیعیان به او گرفتهاند، مبحث معراج پیامبر عظیمالشأن اسلام حضرت محمد (ص) میباشد. شیخ احسایی معتقد است که پیامبر (ص) هنگام معراج تنها روانش به آسمانها رفت. کلام شیخ احمد احسایی و نظریهی وی موجب اختلاف و سرانجام پدید آمدن فرقهی جدیدی به نام شیخیه شد، که بعدها از این فرقه، فرقهی بابیه و از بابیه بهائیگری منشعب شد.[۹]
بنیانگذار فرقهی بابیه سیدعلیمحمد شیرازی است. از آنجا که سیدعلیمحمد شیرازی در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود از طریق ارتباط با امامزمان می دانست، ملقب به«باب» گردید و پیروانش «بابیه» نامیده شدند. سیدعلیمحمد باب در کودکی در مکتب شیخ عابد خواندن و نوشتن را آموخت و از طریق استاد شیخ عابد یعنی شیخ احمد احسایی با شیخیه آشنا شد.[۱۰] سیدعلیمحمد باب شیرازی سخت پایبند به مذهب شیعه بوده و در مجالس سوگواری و عزاداری آلعبا شرکت میکرده و بسیار اظهار تأسف و سوگواری مینموده است و برای نشان دادن خود به عنوان شیعهی کامل در فصل گرما در پشتبام رو به آفتاب سوزان به ذکر اوراد میپرداخت و به همین جهت او را سید ذکر لقب دادهاند.[۱۱]
از آنجا که تأسیس و پیدایش هر فرقه و مسلکی در بستر تاریخ تحت تأثیر عوامل بیشماری قرار داشته است، پیدایش فرقهی ضالهی بهائیت در قرن سیزدهم هجری (دورهی قاجاریه) که رهبران و پیروان خاص خود را دارد نیز تأثیرپذیر و منبعث از یک سری علل و عوامل میباشند که مهمترین آنها عوامل اقتصادی، سیاسی، فکری و فرهنگی جامعه آن زمان ایران به شمار میروند. شایسته است که بعد از اشارهای مختصر به منشأ پیدایش فرقهی بهائیت، علل و عوامل و شرایط تأثیرگذار در پیدایش بهائیت را نیز بشناسیم. از این رو در این قسمت به بعضی از آنها اشارهای خواهیم داشت.
بین دو کشور ایران و روس در دو دوره جنگ و درگیری رخ داده است که در دورهی اول با انعقاد معاهدهی گلستان در دوره دوم با انعقاد قرارداد ترکمنچای خاتمه یافت. در این جنگها مردم ایران با رشادت تمام و با تمام توان مالی و معنوی خویش وارد صحنه شدند اما به علت عدم تأمین و پشتیبانی شاه و اتکاء به نیروهای خارجی با شکست مواجه شدند و با انعقاد قراردادهای گلستان و ترکمنچای اراضی وسیعی از کشور به روسها واگذار شد.[۱۲]
استعمارگران در آن زمان برای اعمال نفوذ و گسترش سلطهی خود روشهای متعددی به کار بستند که از این میان، امتیازات نقش عمدهای ایفا میکردند که در ضمن قراردادهای من جمله قرارداد گلستان و ترکمنچای و همچنین امتیاز رویترز که از بزرگترین آنها بود و طی آن تقریباً تمام منابع مهم ایران به شخصی به نام رویتر واگذار شد.[۱۳]
این روند امتیازدهی که منابع ملی ایران را برای سالهای متمادی در ازای مبلغ ناچیزی در اختیار بیگانگان قرار میگرفت و همچنین آثار تاریخی شکست در جنگهای ایران و روس در سرنوشت ایران و ایرانی که تا سالیان دراز باقی ماند و همین طور روحیه شکستخوردهی این زمان و ناامیدی از اقتدارهای موجود زمینهی روانی را فراهم نمود تا برخی از مردم به نیروی فراتر از آنچه داشتند تمایل گردند و پیروی از مدعیان ارتباط و بابیت منجی عالم بشریت تسهیل گردد.[۱۴]
وضع اقتصادی و کشاورزی ناسالم و محدود در دورهی قاجاریه مبتنی بر کشاورزی سنتی و رابطهی ارباب رعیتی و نظم فئودالیزم قرون وسطایی بود که هر شهر و ناحیهای بایستی خودکفا باشند، زیرا هر شهر و ایالتی به علت عدم ارتباط با شهر و ایالات دیگر محدود و از نظر تأمین مایحتاج مستقل بود از این رو اگر در شهر و ایالتی قحطی می شد و متقابلاً در شهرها و ایالات دیگر چنین نبود نمیتوانستند به ناحیه قحطیزده کمک کنند و از طرفی مالکان و فئودالها در حوزهی مالکیت خود مستقیماً یا با واسطه بر سرنوشت دهقانان زحمتکش حاکمیت جابرانه و همراه با خشونت داشتند و هر طوری که تمایل داشتند مثل بیگاری بهرهکشی میکردند در نتیجهی این فلاکت اقتصادی، دهقانان و زحمتکشان که تولیدکنندهی اقتصادی بودند هیچگونه تأمین اقتصادی و اجتماعی نداشتند.[۱۵]
وضع مملکت به علت نفوذ بیگانگان که ناشی از جنگ روسیه بود بسیار خراب و وضع اقتصادی مردم وخیم بود و زندگی بر عموم مردم بسیار سخت و طاقتفرسا شده بود و مردم در فلاکت و تیرهروزی و ناامیدی به سر میبردند. در نتیجه مردم در انتظار روزی بودند که شاید مصلحی آید و آنها را از این وضع به وجود آمده و مهلکهی جانفرسا نجات دهد.[۱۶]
وضعیت نابسامان امنیتی اجتماعی دورهی قاجاریه از این قرار بود که مردم از لحاظ اجتماعی تحت ستم دولتیان قرار داشتند و حکومت هیچگونه حقی برای مردم قائل نبود. قاجاریه یک ایل فاتح بودند و اساس روابطشان با مردم بیشتر جنبهی روابط غالب و مغلوب داشت و هدفشان تسلط بر مردم و غارت و چپاول اموال و دارایی آنها بود. قاجاری نه تنها به توسعهی اقتصادی کشور اعتنایی نداشتند بلکه با بستن پیمانهای ننگین و دادن امتیازهای زیانآور اقتصاد کشور را متزلزل کردند. در تمام ولایات شاهزادهای حکومت میکرد و در حوزههای مأموریتی خود به طور مطلق عمل میکردند و بهترین وسیله برای تثبیت قدرت خود به منظور چپاول داراییهای مردم، گرفتن مردم و پارهکردن شکم و به طناب انداختن مردم میدانستند.[۱۷]
نیروهای نظامی دولت بلای جان زحمتکشان بود زیرا دولت قاجار از ولایات و شهرها و روستاها کسانی را که عموماً بیکار و قلدر و قمهکش بودند به عنوان سربازان مزدور اجیر و استخدام می کردند و با دادن اسلحه در شهرها و ولایات و دهات آنها را بلای جان مردم میکردند و از دسترنج آنها اخاذی می کردند و مردم را به تیرهروزی میکشاندند.[۱۸]
این ناامنیهای سیاسی و اجتماعی و این ظلم وستمهای دولت بر مردم باعث فاصله گرفتن مردم از دولت شد. در این گیرودار انتقاد از دولت و تحریک مردم به مقابله با ظلم آن هم با ادعای بابیت امام زمان که بر اساس اعتقادات اسلامی خواهد آمد و جور و ظلم را از بین خواهد برد و عدلوداد را برپا خواهد کرد. نظر گروهی مردم را به سوی علیمحمد باب که ادعای امامزمانی میکرد، معطوف نمود.
در زمان قاجار بیش از نود درصد مردم ایران بیسواد بودند. در آن زمان به جای اعتقادات دینی و مذهبی، در میان تودهای از مردم یک سری از اعتقادات غیردینی حاکم بود. یک دست معتقدات خرافی است یعنی اوهام و خرافاتی که رنگ و بوی مذهب به خود گرفته و در میان عامهی مردم رسوخ کرده و هر کس با آن از سر ناسازگاری در میآمد به شدت مورد لعن و تکفیر قرار میگرفت و دستهای دیگر از معتقدات همان خرافات خاص جامعههای عقب افتاده بود.[۱۹]
نفوذ بیچون و چرای بیگانگان در ایران، فرمانبری محض قاجار در برابر سلطهی انگلیس و روسیه و باز گذاشتن دست سیاستهای بیگانه در امور داخلی ایران و قبول هر آنچه برای حکومتیان دیکته میکردند از جمله عواملی بودند که ضعف و زبونی را به همراه داشت و مردم را بدبین و روحیهی عمومی مردم متزلزل ساخته بود.[۲۰] استعمار هم در کشورهای اسلامی توانسته بود با تلاشهایی همچون ایجاد فساد اخلاقی، ترویج فحشا و بیاعتقاد کردن آنها به سابقهی فرهنگی و الگوهای جامعهی خویش و ایجاد شیفتگی نسبت به دستاوردهای غربی موجب انحطاط جامعه، بیرنگ کردن اسلام، به فقر کشیدن مسلمانان و نهایتاً دور شدن مردم از ضمنهی سیاسی گردید.[۲۱]
بعد از نگاهی گذار و اجمالی به منشأ و علل و عوامل پیدایش بهائیت اینک به روند تاریخی پیدایش این فرقه میپردازیم. در دوران حکومت فتحعلیشاه (قرن دوازدهم هجری) یکی از فرق شیعه به نام شیخیه به رهبری شیخ احمد احسایی اعلام کرد که امام زمان در جهانی دیگر به نام هور قلیایی میباشد و چون جسم عنصری (خاکی) او از بین رفته است امکان رجعت با جسم عنصری را ندارد و لذا در کالبد شخص دیگری ظهور میکند. پس از درگذشت شیخ احمد، سیدکاظم رشتی جانشین او شد و با همان ادعاهای شیخ احمد اظهار کرد که امام منتظر به زودی ظهور خواهد کرد. اظهارات رشتی مردم را تحت تأثیر قرار داد و روز و شب به تحجد و روزهداری پرداخته و امادهی ظهور میشدند. در این جو به اصطلاح ایجاد شده یکی از مریدان سیدکاظم رشتی به نام سیدعلیمحمد شیرازی اعلام نمود که من باب یعنی عامل ارتباط بین مردم و امامزمان هستم. وی بعد از مدتی با این ادعا که امامزمان وجود عنصری ندارد و پس لاجرم در کالبد دیگری ظهور میکند، اعلام داشتند که ایشان در من حلول کردهاند و من خود امامزمان هستم.
در این زمان حکومت وقت اقدام به دستگیری و حبس وی کرد، اما با حمایت علنی سفارت روس در تهران نه تنها حبس و دستگیر نشد بلکه در سایهی حمایتهای بیدریغ استعمارگران توانست خود را پیامبر جدید معرفی کند و هوادارانی در پیرامون خود جمع کند که در مناطق مختلف دست به شورش و قتل و کشتار و هتک حرمت مسلمانان میزنند. سرانجام با صدور حکم ارتداد وی از طرف علما در زمان ناصرالدینشاه، دستور اعدام سیدعلیمحمد باب صادر و در شعبان ۱۲۶۶، در میدان تبریز تیرباران شد. بعد از قتل وی دو تن از شاگردان و مریدان او یعنی حسینعلی نوری و میرزایحیی ملقب به «صبح ازل» هر کدام هواداران خاص خود را جمع کرده و راه و مسلک مراد خود را تبلیغ میکردند. ابتدا زمانی که حسینعلی نوری در زندان حکومت وقت به سر میبرد میرزایحیی ادعای «من یظهره اللهی» کرد و اظهار داشت که من کسی هستم که باب بشارت ظهور آن را پس از خود داده است. در این هنگام دولت روسیه حسینعلی را از زندان آزاد و به بغداد تبعید کرد. حسینعلی نوری ابتدا در بغداد پیشکار برادرش میرزایحیی میگردد و بعد از گذشت دو سال ادعای «من یظهره اللهی» کرد و برادر خود را دروغگو قلمداد کرد و اظهار داشت که من «بهاءالله» هستم. درگیری دو برادر بر سر پیامبری شروع میشود، حکومت عثمانی به ناچار حسینعلی نوری را به عکا و صبحی ازل را به قبرس تبعید کرد. از این پس حسینعلی نوری با نوشتن الواحی به پیروانش در مناطق مختلف و همچنین برخورداری از حمایت انگلیسیها توانست یحیی ازل را از صحنه خارج و یاران خود را حفظ نماید. وی که ملقب به بهاءالله است از آن به بعد طرفدارانش به بهائیان معروف شدند و فرقهی جدید«بهائیت» تشکیل شد.[۲۲]
فرقهی بهائیت توسط حسینعلی نوری پایهگذاری شد. حسینعلی نوری با آوردن تعالیم به اصطلاح دینی و احکام و اصول اعتقادی در قالب جملات عربی به اصطلاح و باور خودشان قرآنی توانست در آیین بابیت تغییر و تحولاتی ایجاد کند و یا به گفته خودش تکامل بخشد و به عنوان دین جدید معرفی کند و هواداران خاص خود را در پیرامون خویش جمع کند. حسینعلی نوری سالهای متمادی با حمایتهای بی دریغ استعمارگران و دشمنان دین و مذهب برای شکستن سد عظیم اسلام، توسط مریدان خود و در رأس آن تبلیغهای بیوقفهی خود و نوشتن و ارسال الواح به مناطق مختلف به ترویج خود پرداخت.
بعد از وفات حسینعلی نوری در ترویج بهائیت وقفهای ایجاد نشد بلکه توسط مریدان و جانشینان وی با حمایتهای بیشائبهی بیگانگان به فعالیت خود در راستای رسیدن به اهداف شوم خود ادامه داد. هم اکنون نیز در مناطق مختلف جهان مخصوصاً در کشورهای اسلامی به حیات نحس خود ادامه میدهند و برنامههای خود را بر روی جهان اسلام متمرکز کرده و در لباسهای مختلف با نقابهای رنگین ظاهر میشوند و با شیوهها و ترفندهای گوناگون جهت بیاساس و بی پایه و غیرضروری جلوه دادن اسلام در حال فعالیت هستند. با توجه به حجم گستردهی فعالیتهای آنان، سیاست از دین مبین اسلام و مقابله با آنها بر یکایک مسلمانان یک وظیفه ی دینی و انسانی میباشد. برای مقابله با آنها و خنثی نمودن برنامهها و عقیم کردن راهکارهایشان شناخت کامل آیین بهائیت از اصول اعتقادات و تعالیم دینی و احکام فقهی آنها که به نوعی ترسیمکنندهی اهداف شومشان نیز میباشد یک امر ضروری و انکارناپذیر میباشد. به اعتقاد من اگر بخواهیم شناختی کامل و دقیق از بهائیت داشته باشیم شناخت بنیانگذار و رهبران آن که تعالیم بهائیت دست ساخته و تراوشات ذهنی آنها برای رسیدن به یک هدف معین میباشد، راهکار مناسبی باشد. بر همین مبنی در این بخش به طور اولاً نگاهی به زندگی بنیانگذار بهائیت و سپس نگاهی اجمالی و گذرا به زندگانی چند تن دیگر از رهبران بهائیت خواهیم داشت.
بنیانگذار فرقهی ضالهی بهائیت فردی است به نام میرزاحسینعلی نوری، وی فرزند عباس نوری و ملقب به بهاءالله است. بهاءالله در اوایل سال ۱۲۳۳ قمری متولد شد. در کودکی به تحصیلات مشغول شد و خواندن و نوشتن را نزد پدر آموخت و سپس به تصوف ارادت و علاقهی زیادی پیدا کرد و از مکتب آنها استفاده نمود. از این رو در لباس درویشی و مانند صوفیان زلف و گیسوی بلند داشت و اساس معارف او همان معارف صوفیه بود. ایشان در زمان حیات سیدعلیمحمد باب یکی از مریدان او بود اما بعد از قتل محمد باب ادعای من یظهره اللهی و شارعیت و رجعت حسینی و رجعت مسیحی و در نهایت ادعای الوهیت کرد و سید باب را نیز مبشر خود دانست.[۲۳]
بهاءالله ادعای امی بودن داشت و در این قضیه خود را به پیامبر اسلام (ص) تشبیه میکرد. امی بودن یعنی درس ناخواندهای که خواندن و نوشتن را نمیداند و سابقهی تحصیل علم و کتابت نزد کسی نداشته باشد، اما بهاءالله هیچ شباهتی با پیغمبر (ص) نداشت. چون وی مردی بود معمولی که خواندن و نوشتن را از طریق تعلیم آموخت و تحصیلات اندکی در علوم متداول زمان مخصوصاً تصوف داشت. بهاءالله حتی در زمان سیدعلیمحمد باب معروف به داشتن سواد و اطلاعات عرفانی و مذهبی بوده است.[۲۴]
میرزاحسینعلی نوری بعد از گرویدن به فرقهی باب در اواخر سلطنت محمدشاه قاجار در تهران شروع به نشر تعلیمات باب کرد و سپس با عزیمت به مازندران از قصبهی نور شروع کرد و در شهرهای مختلف من جمله ساری و بابل نشر تعلیمات باب را ادامه داد و سپس با قافلهای به تهران برگشت.[۲۵]
بهاءالله فعالیتهای خود را در زمینهی نشر تعالیم باب در موارد ذکر شده محدود نکرد بلکه ایشان بعد از توطئه قتل ناصرالدینشاه توسط سران باب که خنثی شد و توفیقی نداشتند و بعد از زندانی شدن توسط شاه قاجار و رهایی از زندان به وساطت کنسول دولت تزاری روس، از ایران روانه بغداد شد و بعد از او دیگر سران بابی به بغداد رفته و آنجا را مرکز قرار دادند و با حمایت دولتهای غربی به فعالیت خود ادامه دادند. حسینعلی نوری در بغداد بود که ادعای «من یظهره اللهی» کرد و با پافشاری و اصرار بر ادعای خویش بعضی از سران بابی را پیرو خود گردانید و در آنجا با حمایت دولتهای غربی به فعالیت خود ادامه داد. سرانجام بعد از چهار سال اقامت در ادرنه، حکومت عثمانی آنها را به عکا واقع در فلسطین فرستاد. میرزا حسینعلی نوری نه سال در آنجا زیر نظر و ۱۵ سال نیز بصورت آزاد در آنجا اقامت کرد و سرانجام در ذیقعده ۱۳۰۹ ه.ق در سن هفتادوشش سالگی از دنیا رفت.[۲۶]
الف) نوشتهها یا تألیفات بهاءالله :
بهاءالله تألیفاتی از خود بر جای گذاشته است که در راستای اثبات مدعیات خود، دربرگیرندهی احکام و حدود شریعت آیین بهائیت و همچنین منعکسکنندهی افکار و اندیشهها و تعالیم دینی و اصول اعتقادی آنها میباشد که بعضاً شامل الواح و رسالات و خطبهها و خطابهایی است به مردم که ذیلاً بعضی از آنها را میآوریم.
الف ـ۱) ایقان :
مهمترین تألیف بهاءالله کتاب «ایقان» یا «رسالهی خالویه» است که در سه باب نوشته شده است. یک باب آن در اثبات داعیهی باب و باب دوم آن در بیان متشابهات و تأویل آیات قیامت و آیات لقاء از قرآنمجید با تعبیراتی قریب و خارج از مدخلهی استناد و استدلال به چاپ رسیده است. و اما باب سوم آن که به نقل اخبار و احادیث پرداخته، غالب اخبار و احادیث را تحریف و یا تفسیر به رأی نموده[۲۷]، حسینعلی بهاء کتاب ایقان را قبل از ادعای «من یظهره اللهی» تألیف کرده است. نکتهی دیگری که باید متذکر شد این است که اکثر عبارتهای عربی ایقان غلط میباشد که با دقت در آن میدان و پایهی معلومات میرزا حسینعلی بهاء معلوم و همچنین سطح فکر کسانی که آن را از طرف خداوند میدانند، آشکار میگردد.[۲۸]
الف ـ ۲) بدیع :
میرزا حسینعلی نوری کتاب بدیع را در ادرنه از ادعای «من یظهره اللهی» و همچنین بعد از به اوج رسیدن اختلاف او با برادرش صبح ازل نوشت که در این کتاب بخشی از علت اختلافات را آورده است.[۲۹] این کتاب در برگیرندهی مجموعهای از خطابهای او به مردم برای دعوت به ظهور خود و همچنین مجموعهای از پاسخهایی است که به شبهاتی که به قیام و ظهور او وارد کردهاند.[۳۰]
الف ـ ۳) اقدس :
اقدس یکی از مقدسترین و بالاترین کتب بهائیان است که بعد از ادعاهای بهاءالله نوشته شده است.[۳۱] کتاب اقدس در برگیرندهی مجموعهی احکام و حدود شریعت بهاءالله میباشد که به گمان خود به سبک قرآنمجید تألیف کرده است.[۳۲] بهاءالله در این کتاب دستور داده که در هر شهری مجمعی مرکب از نه نفر بیتالعدل را تشکیل دهند و در امور مربوط به بهائیان با یکدیگر مشورت نمایند.[۳۳] نکته دیگری که در کتاب اقدس جلب توجه می کند این است که میرزا حسینعلی نوری خود را میرزا خدا مینامد و میگوید که میرزا خدا دین احکام و شرایع را برای غنام «گوسفندان» خود که منظورش همان بندگان او هستند، نازل کرده است.[۳۴] بله خداوندی که در مقدسترین کتاب خود با عبارت گوسفندان، بندگان خود را خطاب میکند. آری اگر کلمه مقدسترین را با این عبارت کنار هم بگذاریم قضاوت برای همگان سهل میشود.
الف ـ ۴) مبین :
کتاب مبین یا سورهالکهیل نیز در ردیف کتاب اقدس از مقدسترین و بالاترین کتب بهائیان است که شامل الواح و خطابهای او به اشخاص متعدد برای دعوت آنها به ظهور و قیام خود میباشد.[۳۵]
الف ـ ۵) مجموعهی الواح :
این کتاب به زبان عربی نگاشته شده است.[۳۶] این کتاب عربی شامل چهلونه من جمله لوح قناع در جواب حاجیمحمد کریمخان کرمانی، لوح زیارتنامهی حضرت سیدالشهداء علیهالسلام و همچنین لوح «طب»، لوح «طب» که منسوب به زکریای رازی است مشتمل بر دستورات طبی است که برای پیروان خود صادر کرده و در اختیارشان قرار داده است.[۳۷]
الف ـ ۶) اقتدارات :
اقتدارات ترکیبی از الواح و خطابها و پاسخنامههایی است که از پیروانش دریافت کرده که در ۳۲۹ صفحه گردآوری شده است. در آخرین کتاب بهاءالله مطلبی از سید باب در زمینهی اینکه چرا شریعت اسلام نسخ نموده، آورده است.[۳۸]
ب) مدعیات بهاءالله :
جناب بهاءالله برای اینکه به پیروانش نشان دهد که آیین او نه تنها از اسلام چیزی کمتر ندارد بلکه دین و آیین جدید و کاملتر از اسلام است، احکام و تعالیم دینی و اصول اعتقاداتی در راستای تثبیت و تحکیم موقعیت خود و احتراز پرچم سیاه و ننگین و شوم خود بر قله آرزوهایش، برای پیروانش صادر کرده است. علاوه بر این جناب بهاءالله برای دعوت مردم به آیین بهائیت و جلب اذهان به سوی ادعاهای متعدد و کفرآمیزی کرده است که در این قسمت بنا بر آن داریم که برخی از ادعاهای او را متذکر شویم و به نقد و بررسی آنها بپردازیم.
ب ـ ۱) ادعای رسالت و پیغمبری :
میرزا حسینعلی یکی از مریدان سیدعلیمحمد باب، بنیانگذار فرقه بابیه، مانند مرادش ادعاهای مختلفی کرده است. میرزا حسینعلی برای نخستین بار در سال ۱۲۸۴ ه.ق ادعای «من یظهره اللهی» کرد و سید باب را هم مبشر ظهور خود دانست.[۳۹] علاوه بر این وی ادعاهای متعدد مختلفی کرده است که در اینجا در حد وسع به دو نمونه از ادعاهای ایشان میپردازیم. حسینعلی نوری در موارد متعدد خود را رسول و پیغمبر خدا معرفی کرده است. وی در کتاب اقدس میگوید : قُل یا ملاء البیان لا تَقتُلونی بِیُسُوف الاعراض تاالله کنت نائماً اَیقَظَنی یَدِ ارادهِ ربّکم الرحمن وَ اَمَرَنی بالنّدابَین الارض و السماء لیس هذا من عندی لو اَنتُم تعرفون»[۴۰] ای گروه بیان (پیروان کتاب بیان میرزا علیمحمد باب) مرا با شمشیرهای اعراض به قتل نرسانید، سوگند به خدا خوابیده بودم که دست ارادهی خداوند مرا بیدار کرد و امر کرد که بین زمین و آسمان ندا کنم. این از پیش خودم نیست اگر شما بدانید.
بهاءالله در بیان دیگری برای اثبات ادعای پیامبری خود میگوید: «ای خدا، من آنان را دعوت نکردم جز به چیزی که تو مبعوثم کردهای و اگر گفتهام به سوی من، نظری نداشتم جز چیزی که تو به او ظاهر ساختهای و مبعوثم کردهای.»[۴۱] ظاهراً میرزا حسینعلی نوری نه تنها خود بیاناتی در اثبات ادعای خود دارد بلکه هواداران و مریدان او نیز بعضاً در بیاناتی از ادعای او حمایت کرده و او را پیغمبر جدید نامیدهاند. من جمله عباس افندی در کتاب «مفاوضات» با ذکر پیامبرانی چون حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی علیهمالسلام و حضرت محمد (ص)، جناب بهاءالله را همانند آنها دارای معجزات، در زمره آنها و افضل و اکمل همه آنها میداند.[۴۲]
برای نقد و بررسی این ادعای حسینعلی بهاء شاید جالب باشد ابتدا عبارتی از خود او بیاوریم. بهاءالله میگوید : «وَ اِنَّکَ تعلم اَنا قَرئنا کتب القوم و ما اطّلعنا بما عندهم من العلوم کلّما اَرَدنا اَن نذکُرَ بیانات العلماء و الحکماء یَظهَر ما ظهر فی العالم و ما فی الکُتب و الذّبر اما وجه ربّک نری و نکتُب احاط علمُه السّموات و الارضین»[۴۳]
(تو میدانی که ما کتابهای دیگران را نخواندیم و مطلع نشدهایم به علومی که پیش آنهاست و هر موقعی که بخواهیم بیانات و مطالب علما و حکما را ذکر میکنیم، آنچه در کتابها و صحیفهها و در عالم هست در مقابل من ظاهر میشود و ما میبینیم و مینویسیم. همین طور احاطه کرده است علم او آسمانها و زمینها.)
آنچه از ظاهر این عبارات استفاده میشود این است که جناب بهاءالله قصد داشته از یک سری ویژگیهایی برای خود به اثبات برساند تا با استناد به آنها عوامفریبی کند و به مردم نادان و بیخبر از همه چیز بباوراند که من پیامبری هستم با این ویژگیها. شاید میرزابهاء با عبارات ما کتابهای دیگران را نخواندهایم و یا از علوم پیشینیان مطلع نشدهایم اما هر موقع که بخواهیم قادر به ذکر آنها هستیم، میخواسته بگوید که من یک پیامبر درس ناخوانده و امی هستم و هرچه دارم و قادر به ذکر آن هستم از القاءات پروردگار است. مگر نه اینکه اگر کسی کتابی نخوانده ولی همهی کتب و صحیفهها و ما فی عالم هستی در مقابلش ظاهر است و علمش احاطه کرده است آسمانها و زمینها را، باید امی با شهر و دارای علم لدنی. آری بهاءالله با این عبارات ظریف و دقیق در مقام اثبات امی بودن خود در آمدهاند، اما همانطور که در بخشهای قبلی مستنداتی بر رد ادعای امی بودن او آوردیم، ثابت میشود که ادعای او یک ادعای واهی و یک دروغ محض است برای جا زدن خود به عنوان یک پیامبر امی دارای علم لدنی در بین مردم.
آری اگر علم حسینعلی بهاء آسمانها و زمینها را احاطه کرده است و همهی علوم در مقابلش مجسم است پس چرا صریحاً ادعای پیغمبری نکردهاند؟ چرا خود یکهتاز معرکه نشدهاند و در مقابل قدرتهای فاسد بایستند؟ چرا باید در سایهی لوا و حمایتهای بیگانگان و قدرتهای مفسد فی الارض چنین ادعایی کرده باشند؟ مگر یکی از اساسیترین اهداف انبیاء الهی پرهیز از اطاعت طاغوت و مقابله و مبارزه با طاغوتیان نیست؟[۴۴] اگر چنین است تکلیف پیروان پیامبری که جداً ادامه حیات خود را فقط در سایه حمایتهای طاغوتیان و جباران عالم میداند، بر همگان روشن است.
اگر علمش بر همهی آسمانها و زمینها احاطه کرده و همه علوم و معارف را میداند، پس چه باکی از سؤال کردن دارد؟ چرا بجای دعوت مردم به پرسش و سؤال کردن از خود در مسائل مختلف، سؤال کردن را تحریم میکنند؟ وی بجای این کار سؤال را تحریم کردهاند و میگوید : «حُرّم علیکم السؤال فی البیان عفاالله عن ذالک لتسئلوا ما تحتاج به انفسکم لا ما تکلّم به رجال قبلکم»[۴۵]
«پرسش کردن از مطالب بیان تحریم شده، ولی خداوند از این حرمت در گذشت تا شما از آنچه احتیاج دارید بپرسید، البته از آنچه مربوط به خود شماست نه از آن علومی و مطالبی که متقدمین بحث و گفتگو کردهاند.»
جناب بهاءالله اگر شما بر همه علوم و معارف آگاه هستید و هرچه بخواهید در جلو چشم شما ظاهر میشود پس چرا جوابگوی سؤالات مردم نیستید؟ آن هم مردمی که دست پیروی از شما را به سینه میزنند معلوم است که چقدر سفیه و بیخرد و نادان هستند و توان طرح و پرسش سؤالات آنچنانی را ندارند. با این وجود چرا تحریم سؤال؟ و در رأس تحریم سؤال از کتاب بیان، مگر نه اینکه کتاب «بیان» متعلق به سیدعلیمحمد باب است که او را به عنوان خدا و پیامبر قبول دارید و او را مبشر خود میدانید. چرا پیروانش نباید از این کتاب چیزی بدانند؟ مگر از پیامبر اسلام (ص) از کتب تورات و انجیل و دیگر کتب آسمانی ما قبل خود، سؤال نمیشد؟ مگر نه یکی از دلایل صدق ادعای پیامبران، اخبار از انبیاء پیشین و کتب آسمانی گذشته است؟[۴۶]
حسینعلی نوری خود را پیامبر و آورندهی دین جدید و مبلغ آن میداند با بیان این مطلب نکتهای که میتوان مورد بررسی قرار داد روش و شیوههای تبلیغی پیامبران است. قرآن در سورهی انعام میفرماید : « قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ……….. [۴۷]»
«بگو آنچه در زمین و آسمان است برای کیست؟ بگو برای خداوند»، از این آیه استفاده میشود که یکی از شیوههای تبلیغی طرح سؤال و جواب است.[۴۸]
و یا در جای دیگر میفرماید : « قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ ………….[۴۹]»
«بگو آیا غیر از خدایی را که آفریدگار زمین و آسمانها است و طعام و روزی میبخشد و خود از اطعام بینیاز است دوست و سرپرست بگیریم.»، از این آیه نیز استفاده میشود که یکی از شیوههای تبلیغی پیامبر اسلام (ص) بیان دلیل در قالب سؤال از مخالف است.[۵۰]
و یا در جای دیگر از قرآن می فرماید : « ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ…………… [۵۱]»
«خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق مناظره کن.»
طبق نص صریح این آیه حکمت، موعظه و مجادلهی نیکو سه شیوه از تبلیغ میباشد. با این وجود این سؤال به وجود میآید که جناب بهاءالله که خود را مبلغ دین میدانند و به تبلیغ آیین بهائیت پرداخته، کدامیک از این روشها را به کار برد؟ حکمت، موعظه و مجادلهی نیکو، طرح سؤال یا بیان دلیل؟ حسینعلی بهاء نه تنها هیچکدام از این روشها را انتخاب نکرد بلکه با تحریم سؤال، اجازهی هیچگونه سؤال و پرسش را به پیروانش نداد چه برسد به طرح سؤال و اقامهی بیان و دلیل.
نکتهی قابل تأمل دیگر ویژگیهای پیامبران علیهمالسلام است. میدانیم که پیامبران برای هدایت و رهبری جامعهی بشری به سمت کمال و سعادت آمدهاند، بنابراین داری یک سری ویژگیهایی باشند تا اینکه بتوانند این مسئولیت خطیر را به نحو احسن انجام دهند.
تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.
جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر